کتابچه لشکرکشی بی‌صدا
برجام و بررسی راه‌های نفوذ آمریکا به ایران

تحلیلگران غربی عنوان می‌کنند که بهترین زمان برای اجرای پژوه نفوذ، بهره‌برداری از فرصت برجام است.

موسسه راهبردی دیده بان، جمهوری اسلامی مبتنی بر باورهای اصیل انقلاب اسلامی به علت جایگاه بی‌بدیل و نقش مؤثر خود در منطقه، حمایت از جنبش‌های مردمی منطقه، نقش استراتژیک در امنیت خاورمیانه و مواردی از این قبیل، از دیرباز موردتوجه قدرت‌های بزرگ بوده است. به همین علت تضعیف موقعیت یا حداقل مهار و کنترل آن هیچ‌گاه از اهداف قدرت‌های جهانی خارج نشده است. غرب و در رأس آن آمریکا همواره سعی بر ضربه زدن به انقلاب اسلامی داشته و از راه‌های مختلفی برای این کار بهره گرفته است. حتی در موضوع مذاکرات هسته‌ای با توجه به بیانات مقام معظم رهبری یکی از اهداف آمریکایی‌ها نفوذ در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در دو سطح است؛ اول در مراکز تصمیم گیر و دوم در مراکز تصمیم‌ساز. رهبر معظم انقلاب در همین رابطه فرمودند: «در زمینهٔ سیاسی نیز بیگانگان به دنبال نفوذ در مراکز تصمیم‌گیر و اگر نشد، در مراکز تصمیم‌سازی هستند که در صورت تحقق این توطئه، جهت‌گیری‌ها، تصمیمات و حرکت عمومی کشور، بر اساس خواست و اراده‌ی بیگانگان، تنظیم و اجرایی خواهد شد.» [1]

ایشان همچنین می‌فرمایند: «نقشه دوم دشمن نفوذ است؛ می‌خواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه یک نفوذی به وجود بیاورند که تا ده‌ها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ می‌خواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیتشان این است. آن‌ها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هسته‌ای –این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول- نیت آن‌ها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به‌طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکایی‌ها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آن‌ها را. نه حضور سیاسی آن‌ها را، نه نفوذ فرهنگی آن‌ها را؛ با همه توان –که این توان به حمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد. در منطقه هم همین‌جور؛ در منطقه هم آن‌ها می‌خواهند نفوذ ایجاد کنند؛ حضور برای خودشان دست‌وپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند.»[2]

در دنیای امروز که دیگر جنگ برای هیچ کشوری به صلاح نیست استفاده از ابزارهای نرم برای به دست آوردن منافع از بهترین راه‌هاست. نفوذ از دیرباز در پهنه سیاست و روابط میان امپراتوری‌ها و دولت‌ها وجود داشته است. از گذشته، "نفوذ" بیشتر سیری از غرب به شرق داشته است؛ شاید این امر به علت وجود بیشتر منابع قدرت ازجمله ثروت و دانش در شرق بوده است. اگر به منابع موجود دراین‌باره رجوع کنیم متوجه خواهیم شد هدف غرب از نفوذ، تسلط بر این ثروت و دانش بوده است.

 

 کسی بی صدا

 

در نوشتار حاضر سعی بر آن است ضمن بررسی راه‌های نفوذ در یک کشور به چارچوب‌های تئوریک این موضوع نیز توجه شود، همچنین بر آن است تا از رهگذر تاریخی نیز به قضیه نگاه کرده و در انتها با بررسی موضع اندیشکده‌های غربی درباره نفوذ به ایران، نتیجه‌گیری کند.

نفوذ چیست؟

در منابع موجود کمتر می‌توان کتابی پیدا کرد که به موضوع نفوذ به‌صورت مدون پرداخته باشد. از همین رو به نظر می‌رسد محققان بیشتری باید روی این موضوع تحقیق کنند. با توجه به کمبود منابع تعریف مشخص و معینی نیز برای نفوذ به معنای مجاز آن‌که نفوذ دشمن است کمتر به چشم می‌خورد. اما به‌صورت کلی نفوذ یعنی «تأثیر گذاشتن بر کسی یا راه یافتن پنهانی در گروه یا جایی است که باهدف خاصی صورت می‌گیرد و این راه یافتن از مسیر غلبه صورت می‌گیرد.»

با توجه به تعریف بالا می‌توان ویژگی‌هایی برای سیاست نفوذ عنوان کرد:

1. به‌صورت پنهانی است

2. به‌تدریج و در طول زمان اتفاق می‌افتد

3. هدفمند است

4. هدایت‌کننده و به دنبال تغییر است

5. همراه با غلبه و پیش روی است

در طول تاریخ انقلاب اسلامی همواره رهبران ایران نسبت به خطر نفوذ دشمنان در کشور هشدار داده‌اند. اما برای درک بهتر حرکت دشمن و آمادگی برای مقابله بانفوذ باید به دو سؤال پاسخ گفت.

اول: دشمن چگونه نفوذ می‌کند؟

دوم: برای مقابله با نفوذ چه‌کارهایی باید انجام داد؟

برای پاسخ به این دو پرسش با توجه به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مواضع رهبران جمهوری اسلامی ایران می‌توان به جواب رسید. همان‌گونه که دربند پنجم از اصل سوم قانون اساسی به «طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب» اشاره‌شده است باید راه‌های نفوذ را شناخت، راه‌های مقابله با آن را کشف کرد و با استفاده از ابزار مناسب به اجرای آن نائل آمد. نفوذ در دو حوزه می‌تواند اتفاق بیفتد:

1. حوزه سیاست داخلی: اگر دشمن به این حوزه نفوذ کرد، سیاست خارجی هم مطابق سیاست‌های داخلی تنظیم خواهد شد. بنابراین هرچه کشوری از داخل قدرتمندتر شود در عرصه بین‌المللی نیز گستردگی عمل بیشتری خواهد داشت به جای نفوذ پذیری، اثرگذار خواهد بود.

2. حوزه سیاست خارجی: این حوزه تابعی از سیاست داخلی است. به‌عنوان‌مثال چین متوجه این موضوع شد تا زمانی که داخل را اصلاح نکند در خارج از مرزهای خود اثرگذاری چندانی نخواهد داشت. ازاین‌رو زمانی که شروع به تقویت زیرساخت‌های اقتصادی کرد و به یکی از قدرت‌های اقتصادی دنیا تبدیل شد سیاست خارجی این کشور در عرصه بین‌الملل وارد مرحله تازه‌ای از تأثیرگذاری‌ها و به دست آوردن منافع جدید شد.

همان‌گونه که چندی پیش رهبر معظم انقلاب نیز به اشاره کردند باید مراقب نفوذ دشمن در «مراکز تصمیم گیر» و «مراکز تصمیم‌ساز» در دو حوزه یادشده بود. حتی گاهی دشمنان با استفاده از کمک‌های اقتصادی در پی نفوذ به یک کشور هستند. به همین جهت خداوند در قرآن خطاب به مسلمانان، هشدار می‌دهد که کافران صلاحیت آباد کردن مساجد خدا را ندارند.

پیشینه تاریخی نفوذ در ایران

«گذشته، چراغ راه آینده»؛ در تاریخ یک‌صد سال گذشته ایران می‌توان چهار دوره تاریخی را نام برد که قدرت‌های بیگانه بر دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی کشور مسلط شدند که جز تحقیر ملت ثمر دیگری نداشت.

یک نمونه از تسلط بیگانگان بر کشور، مشروطیت است که درنهایت باوجود خواست مردم، قالب و ترکیب حکومتىِ انگلیس به علت نفوذ این کشور در ایران طرح‌ریزی شد. نتیجه آن شد که شیخ فضل‌الله را به دار کشیدند، سید عبدالله بهبهانی را ترور کردند و حتی برخی از روشنفکران حامی مشروطه بعد از پی بردن به اینکه فریب خوردند، یا عزلت‌نشین شدند یا به شاعری پرداختند و به تألیف فرهنگ لغت روی آوردند. درنهایت مشروطه انگلیسی به دیکتاتوری رضاخانی رسید! نمونه دوم حکومت رضاخان است. دستگاه انگلیسی برای جمع‌کردن هرج‌ومرج، مشت آهنین رضاخانی را تحویل مردم دادند تا با یک نظم تحمیلی و استبدادی منافع خود را تأمین کنند. شهریور 1320 نمونه دیگری است که وقتی رضاخان را عزل کردند محمدرضا را بر سرکار آوردند. در همین دوران حکومت محمدرضا شاه، می‌توان به واقعه کودتای 28 مرداد 1332 به‌عنوان برهه چهارم اشاره کرد که حکومت مصدق را سرنگون کردند و شاهی که از ایران فرار کرده بود را دوباره بازگردانند و درنهایت با از بین رفتن تلاش مصدق در ملی کردن صنعت نفت، این دارایی ارزشمند ایران به دست کنسرسیوم‌های انگلیسی و هلندی و آمریکایی افتاد و نفت ایران بین‌المللی شد!

در بیشتر سال‌هایی که در بالا به آن‌ها اشاره شد به‌عنوان نمونه رد پای یک نفر که پای نفوذ بیگانگان در کشور بود مشخص است. «محمدعلی فروغی» فردی است که اقدامات بسیاری در جهت منافع غرب به‌ویژه انگلیس در ایران انجام داده است. وی در انقراض سلطنت قاجار و انتقال قدرت از قاجار به پهلوی نقش داشت. در نهم آبان 1304 هنگامی‌که نمایندگان مجلس طرح خلع قاجاریه و سپردن حکومت موقت به رضاخان را تصویب می‌کردند، فروغی عهده‌دار کفالت ریاست وزرا بود. اولین و آخرین نخست‌وزیر رضاشاه بود. وی بود که قرارداد نفتی 1312 را به‌عنوان وزیر خارجه با انگلیس منعقد کرد که درواقع تمدید قرارداد دارسی به سود انگلیسی‌ها بود. همین فرد به علت دوستی با آتاتورک تدارک سفر رضاشاه به ترکیه را دید که بعد از آن اتفاقات وحشتناکی همچون جریان کشف حجاب و حادثه مسجد گوهرشاد رخ داد.

در جریان حوادث سال 1320، بعد از بدبینی انگلیسی‌ها به رضاشاه، وی فروغی را بار دیگر نخست‌وزیر کرد و فروغی با ایفای نقش میان رضاخان و انگلیسی‌ها، سلطنت رضاخانی را به فرزندش محمدرضا وصل کرد و حکومت خاندان پهلوی را از سقوط نجات داد. وی به رضاشاه قول مساعد داد که ولیعهد را بر تخت سلطنت بنشاند!

وقتی فروغی میان رضاشاه و انگلیس واسطه شد، شخص فروغی استعفانامه رضاشاه را نوشت و سلطنت را به فرزندش منتقل کرد. حتی گفته می‌شود برخی از انگلیسی‌ها دریکی از دیدارهای خود با فروغی به او پیشنهاد كرده بود كه خود ریاست ایران را عهده‌دار شود اما فروغی قبول نكرده بود.

برای آگاهی از اینکه از چه زمانی و چگونه پای بیگانگان در حکومت‌های پیشین به این کشور باز شد باید به بررسی آن دوران پرداخت. از دوره سلطنت فتحعلی شاه قاجار روابط منظم سیاسی میان ایران و کشورهای اروپایی آغاز می‌شود. قبل از فتحعلی شاه، نگاه سفیران یا همان شهریاران ایرانی به اروپا نگاهی کوچک به بزرگ نبود بنابراین نه‌تنها در برابر کشورهای غربی آن زمان خود را کوچک نمی‌شماردند بلکه در موارد بسیاری این روال برعکس بود و این اروپاییان بودند که خود را در برابر ایران ناچیز می‌شماردند. اما متأسفانه بعد از شکست‌های تاریخی ایران از روس و انگلیس در جنگ‌های قفقاز و هرات، این عقده حقارت در میان رجال سیاسی دربار رخنه کرد. کار این رجال سیاسی تا جایی پیش رفت که در مشورت‌های خود به شاه به‌جای مصلحت کشور به فکر مصالح روس و انگلیس بودند. مرحوم اقبال آشتیانی که درواقع کمتر کسی مانند وی به ریشه نفوذ بیگانگان در ایران پرداخته در کتاب زندگانی امیرکبیر می‌نویسد: «از اواخر عهد فتحعلی شاه نفوذ نمایندگان روس و انگلیس به‌قدری در ایران زیاد شده بود که کمتر کاری بدون اجازه و صوابدید ایشان می‌گذشت... این نفوذ تنها در مسائل سیاسی مشهود نبود بلکه نمایندگان مزبور حتی در امور شخصی افراد ایرانی نیز مداخله می‌کردند.»

نگاهی به تاریخ دوران قاجار نشان می‌دهد این رسم شوم در دو علت خلاصه می‌شود.

1. استبداد سلطنتی

2. استعمار خارجی به‌ویژه موضوع کاپیتولاسیون

اساس اجرای کاپیتولاسیون از زمانی به اجرا گذاشته شد که شاهزاده عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه پس از آخرین شکست خود از روس‌ها در جنگ‌های قفقاز جنوبی مجبور به امضای عهدنامه‌ای در 30 اسفند 1206 شد که در آن علاوه بر امتیازهای گوناگون، حق کاپیتولاسیون به اتباع روسیه داده شد. بعدازآن در معاهده پاریس نیز این حق به انگلیسی‌ها داده شد. کاپیتولاسیون عامل خارجی موضوع نفوذ بود اما جدای از آن، استبداد سلطنتی نیز عامل مؤثری برای نفوذ بیگانگان در کشور بود.

واقعیت موجود از زمان تأسیس سلسله نامبارک قاجار این بود که هیچ‌گونه تضمینی برای جان، مال و ناموس مردم در برابر دستگاه استبدادی وجود نداشت. شاه و فرزندان زیاد او که حاکم ولایات ایران بودند هر کاری می‌خواستند می‌کردند، بدون اینکه به کسی پاسخگو باشند. حتی روحانیت نیز که جایگاه بلندی در میان مردم داشت از سوی اینان پناهی نداشتند. صدراعظم‌ها پس از عزل از مقام خود بعد از چندی کشته می‌شدند. میرزا ابراهیم‌خان اعتمادالدوله را در دیگ روغن جوشان کشتند. دیگری را با زه کمان خفه کردند. امیرکبیر را در حمام کشتند و در این غوغای ظلم و ناامنی که نه مردم، نه روحانیت و نه حتی رجال سیاسی معزول هیچ امانی نداشتند، دستگاه استبدادی تنها از دو مرجع حساب می‌برد و آن‌هم سفرای روس و انگلیس و سفارتخانه‌های آن‌ها بود. اگر تا پیش‌ازاین مساجد، اماکن متبرکه و خانه مراجع و پیشوایان دینی محل تحصن و بست‌نشینی بود در این دوران سفارتخانه‌های روس و انگلیس محلی امن برای بست‌نشینی شده بود، چون مأموران دستگاه استبداد حتی حرمتی برای اماکن مذهبی هم قائل نبودند.

بررسی استراتژی نفوذ از دیدگاه اندیشکده‌های غربی

اندیشکده‌های غربی (به‌ویژه آمریکایی)، هر یک با ارائه رهیافتی، مذاکرات را «فرصت»ی می‌دانند که این کشور می‌تواند به‌وسیله آن در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران بهره‌برداری کند. با نشانه‌گذاری روی مطالب منتشرشده این اندیشکده‌ها و همچنین اشارات مقام معظم رهبری درباره کلیدواژه «نفوذ» در ماه‌های اخیر می‌توان به نتیجه‌گیری درباره اهداف آمریکا از مذاکرات، ورای موضوع هسته‌ای پرداخت.

در حوزه سیاست داخلی با محوریت تقویت عناصر و فعالان داخلی حامی غرب، اندیشکده «بنیاد دفاع از دموکراسی» در گزارشی می‌نویسد: «در توافق هسته‌ای این جنبه مثبت وجود دارد که شاید این توافق برایمان تنها 10 سال زمان به‌منظور نابود ساختن حکومت ایران خریده باشد... ایالات‌متحده باید از فضای به وجود آمده از مذاکرات هسته‌ای با ایران استفاده کرده و شبکه حامیان غرب در ایران را فعال کند تا به این وسیله تغییرات سیاسی در ایران به وجود آورد. توافق هسته‌ای فرصت منحصربه‌فردی برای تمرکز بر تغییر ایران به دست می‌دهد.»

همچنین «رابرت لیتواک» نویسنده اندیشکده «ویلسون» آمریکا در مطلبی با عنوان «هدف توافق، قرار دادن ایران در مسیر اجتماعی مطلوب آمریکاست» می‌نویسد: «هرچند این توافق وجهه معامله دارد، اما در موضوع وسیع‌تری به نام تکامل اجتماعی ایران قرار می‌گیرد. اوباما معتقد است که این توافق موجب تقویت جناح میانه‌روی داخل ایران گشته و ایران را در مسیر اجتماعی مطلوب آمریکا قرار می‌دهد.»

در بحث تقویت NGOها به‌منظور اصلاحات سیاسی می‌توان به مقاله پیتر هارل، از پژوهشگران اندیشکده‌ی «مرکز امنیت آمریکایی جدید» اشاره کرد. وی در مطلبی با عنوان «باید به دنبال ترویج اصلاحات سیاسی در ایران پساتوافق باشیم» می‌نویسد: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماع در ایران دنبال کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بین‌المللی و نهادهای جامعه مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران، که به دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.»

اما بخشی دیگر از برون داد این اندیشکده‌ها به هدف نهایی، که تغییر نظام در ایران است پرداخته‌اند. به‌عنوان نمونه «توماس فریدمن» عضو اندیشکده «آمریکن اینترپرایز» که یکی از مهم‌ترین و پرنفوذترین مؤسسات سیاست‌گذاری در آمریکاست و ارتباط مؤثری نیز با سیاستمداران حزب جمهوری‌خواه و نو محافظه‌کاران دارد در مطلبی با عنوان «هدف اوباما از توافق هسته‌ای، تغییر حکومت در ایران است» این‌چنین می‌نویسد: «سیاست اوباما در قبال ایران که پیش‌تر نیال فرگوسن نام آن را بازی حدس و گمان نهاده بود، گویای این است که این توافق به تغییر رژیم در ایران منجر خواهد شد.» همچنین «بنجامین وینتال» از اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی در مقاله‌ای با عنوان «توافق هسته‌ای ابزار نفوذ و تغییر حکومت در ایران» تغییر نظام ایران را هدف اصلی عنوان می‌کند.

«الی لیک» نیز در «بلومبرگ» مطلبی با عنوان «اوباما به دنبال تغییر نظام ایران باشد» به نقش پسا ریاست جمهوری باراک اوباما اشاره می‌کند که باید کاری که آغاز کرده را به پایان برساند اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از کارهای اوباما پس از ریاست جمهوری باید تغییر رژیم ایران باشد. رئیس‌جمهور باید از زمانی که پس از ترک سمت به دست می‌آورد برای پرورش و حمایت از اپوزیسیون دموکراتیک ایران استفاده کند.»

«جوزف نای» در بحث هدف‌گذاری فرهنگی برای بهره‌برداری از مذاکرات، با خوشحالی از شلوارهای جین آبی جوانان شوروی یا پخش سریال‌ها، آهنگ‌ها و شوهای آمریکایی در تلویزیون نیکاراگوئه در حین تضاد با حکومت آمریکا، به‌عنوان اثرات و منابع قدرت نرم آمریکا یاد کرده و آن را با ایران مقایسه می‌کند.

توجه به منافع اقتصادی نیز موضوع دیگر موردتوجه آمریکا در استراتژی نفوذ است. از همین جهت «پاتریک کلاوسن» از اندیشکده «واشنگتن» به این موضوع اشاره می‌کند که آمریکا می‌تواند با استفاده از بازار ایران بخشی از مشکلات اقتصادی خود را حل کند.

در حوزه سیاست خارجی هدف عمده برای نفوذ، تبدیل ایران از دشمن سرسخت به رقیب پرتنش اما همراه سیاست‌های آمریکا در منطقه است که بازتاب ویژه‌ای در اندیشکده‌های غربی داشته است. «کوبی مایکل» که در اندیشکده «مطالعات امنیت ملی اسرائیل» فعالیت می‌کند می‌نویسد: «انگیزه آمریکا برای امضای توافق با ایران نشانگر یک انتخاب راهبردی بر مبنای این فرضیه است که ایران بخشی از راه‌حل مشکلات موجود محسوب می‌شود، نه‌بخشی از خود مشکل، مشکلی که درواقع تهدید ثبات و امنیت منطقه است.»

«داو.اس زاکیم» نیز در مطلبی با عنوان «ایران در خاورمیانه پس از توافق چه نقشی خواهد داشت؟» در اندیشکده مرکز «نشنال اینترست» می‌نویسد: «به نظر می‌رسد واشنگتن آماده است که به دکترین قدیمی ریچارد نیکسون مبتنی بر دادن نقش حفظ ثبات در منطقه به ایران روی بیاورد. همان‌طور که رئیس‌جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان دیگر مثل گذشته رابطه‌ای صمیمی با رئیس‌جمهور اوباما ندارد و به‌زودی عربستان و اسرائیل هم متوجه می‌شوند که آغوش واشنگتن دیگر با گرمی و صمیمیت گذشته به روی آن‌ها بازنیست...توافق اتمی باعث احیای نقش برجسته ایران در منطقه می‌شود...»

نتیجه گیری

همه مطالب بالا که به نقل از اندیشکده‌های غربی ذکر شد، نفوذ و سپس تغییر ماهیت نظام جمهوری اسلامی را به‌نوعی هدف استراتژیک آمریکا عنوان می‌کنند. این سیاست اگرچه جدید نیست و از زمان تسخیر سفارت آمریکا در ایران همه روسای جمهوری آمریکا یکی از اهداف استراتژیک خود را تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان کرده‌اند اما آن‌گونه که تحلیلگران غربی عنوان می‌کنند بهترین زمان برای اجرای این پژوه، بهره‌برداری از فرصت مذاکرات است. این همان نکته‌ای است که مقام معظم رهبری نیز در چندین سخنرانی گذشته خود به آن با عنوان پروژه "نفوذ" به آن اشاره‌کرده‌اند.

موسسه راهبردی دیده بان،نشریه اشارت

 

منابع:

1. حجة السعاده، ج 2

2. کتاب "التدوين في احوال جبال شروين" - محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه

3. دکتر عاقلی، باقر ذکاءالملک فروغی و شهریور 1320، انتشارات علمی-سخن 1367

4. افزایش نفوذ سیاسی روس و انگلیس در ایران عصر قاجار، دکتر جواد شیخ‌الاسلامی، ماهنامه اطلاعات سیاسی-اقتصادی، شماره سی و پنجم

5. ناصر نجمی، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی، تهران: انتشارات انیشتین، 1373

6. http://www.defenddemocracy.org/media-hit/benjamin-weinthal-analysis-iran-nuclear

7. https://www.wilsoncenter.org/person/robert-s-litwak

8. https://www.aei.org/?s=Friedman

9. http://www.defenddemocracy.org/about-fdd/team-overview/benjamin-weinthal/

10. http://www.bloombergview.com/contributors/eli-lake

[1] دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران - 25 شهریور 94

[2] دیدار با اعضای مجمع جهانی اهل‌بیت علیهم‌السلام و اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی - 26 مردادماه




انتهای متن/

دوشنبه, 21 دی 1394 ساعت 14:56

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید