به گزارش دیده بان، سقوط دولت پیشین سوریه، با تمام پیچیدگیها و ابهاماتش حتی رژیمصهیونیستی را نیز غافلگیر کرد. اکنون با گذشت بیش از سه ماه از آن، بررسی مجموع اقدامات و مواضع سران رژیم اشغالگر نشان میدهد که این رژیم، ضمن پافشاری بر راهبرد اصلی خود در قبال همسایگانش با دیدی مملو از تردید و احتیاط به حکام سلفی حاکم بر دمشق مینگرد.
شرایط سوریه به طرز قابل توجهی پیچیده شده است. در دوران بشار اسد و پدرش، سیاست منطقهای سوریه از چارچوب روشنی برخوردار بود که پیشبینی رفتار آن را برای رژیمصهیونیستی امکانپذیر میساخت، اما اکنون، عنصر پیشبینیپذیری در سیاست بلندمدت الجولانی و جریان مسلط بر دمشق حداقل تا این لحظه برای اشغالگران میسر نشده است و این امر به وضوح در سخنان و مواضع سران رژیمصهیونیستی قابل مشاهده است. بنابراین در این متن تلاش میشود با مبنا قراردادن سیاست رژیمصهیونیستی در رفتار با همسایگانش، به تحلیل راهبرد این رژیم در قبال سوریه پسااسد پرداخته شود.
محو تهدید
راهبرد کلان رژیم اشغالگر در مواجهه با همسایگان همواره بر این اصل استوار بوده که حداقل تهدیدی از جانب آنها را خنثی یا از بین ببرد، چه از طریق امضای توافقنامههای سازش و چه از طریق اشغالگری و تهاجمات نظامی. بنابراین هدف غایی سران رژیم تلآویو ضعیف نگهداشتن کشورهای همسایه است، مگر اینکه هیچ تهدید از جانب آن کشور احساس نکند.
در این راستا، راهبرد کلی رژیمصهیونیستی در سوریه را میتوان اینگونه بررسی کرد:
راهبرد اولی، جلوگیری از تشکیل هستههای مقاومت به خصوص در مناطق جنوبی است. رژیمصهیونیستی تلاش خواهد کرد به دقت رفتار جمهوری اسلامی ایران، مقاومت عراق و لبنان را در ابعاد سیاسی و نظامی در سوریه تحت رصد قرار دهد.
در قدم بعدی، رژیمصهیونیستی تا زمانی که خیالش کاملاً از نبود هیچ تهدیدی از جانب سوریه پسااسد راحت نشود، امکانات خود را در راستای تضعیف دولت مرکزی و تهدید تمامیت ارضی و حاکمیت سوریه به کار خواهد گرفت تا اینجای کار مقامات، رسانهها و محافل پژوهشی اسرائیلی از عدم اعتماد به حکام سلفی حاکم بر دمشق سخن گفتهاند. مقامات رژیم اشغالگر حتی از اینکه کشورهای غربی به سرعت وارد عادیسازی روابط با دمشق شدهاند، انتقاد کردهاند. تلآویو بیم آن دارد که در صورت به رسمیت شناختهشدن دولت جدید از سوی کشورهای غربی امکان کنترل و مهار آن دشوارتر شود.
موضوع دیگر، رخ دادن یک پدیده بیسابقه است. از زمان تأسیس موجویت نامشروع صهیونیستی این اولین بار است که یک کشور عربی خواهان سازش و رابطه با رژیم اشغالگر است، ولی این رژیم رغبتی به آن نشان نمیدهد. بنابراین به رغم سکوت نسبی حکومت ابومحمد جولانی در قبال حملات رژیم اشغالگر به خاک سوریه و به رغم ابراز تمایل جولانی برای عادیسازی روابط با این رژیم، اما رژیمصهیونیستی از دو منظر در شرایط فعلی تمایلی به عادیسازی روابط با سوریه را ندارد:
اول اینکه مقامات صهیونیستی بارها از بیاعتمادی خود به جریان حاکم بر دمشق به عنوان یک جریان سلفی سخن گفتهاند؛ همین چهار روز پیش «یسرائیل کاتس»، وزیر جنگ رژیمصهیونیستی در یک سخنرانی ضمن هجمه شدید به نظام جدید حاکم در سوریه، به صراحت اعلام کرد تلآویو به این حکومت که نزدیک به سه ماه پیش کنترل امور را در دست گرفته است، اعتماد ندارد.
بزرگترین نگرانی تلآویو این است که آیا تغییر موضع جولانی واقعی است یا آن را تنها تاکتیکی برای جلب حمایت بینالمللی باید ببیند. رژیم اسرائیل بیم آن دارد که دولت جدید سوریه، بهرغم ادعاهای خود به پناهگاهی برای گروههای سلفی تبدیل شود؛ گروههایی که حداقل در ظاهر و در مقام نظری خود را دشمن این رژیم میدانند، به ویژه اینکه جولانی در نشست با گروههای فلسطینی، اجازه فعالیت [غیرمسلحانه]آنها و اینکه همچنان دفاتر خود را حفظ کنند، داده است.
مسئله دوم به ترکیه مربوط میشود، یک سوریه امن و با ثبات و بدون مشکل به معنای گسترش دایره ژئوپلتیکی ترکیه تا مرزهای جولان اشغالی است و تلآویو هیچ علاقهای به تثبیت ترکیه در این منطقه ندارد. باید گفت به جز ایران که راهبردیترین مشکل امنیتی رژیم اشغالگر محسوب میشود، این رژیم چندان از سوی عربستان سعودی نگران نیست، چراکه بنسلمان به شکل شفاف نگاه خود را معطوف به داخل و توسعه داخلی کرده است، حتی دولت سعودی حاضر به پذیرش نسبی گروه انصارالله در مرزهای جنوبی خود شد تا تهدیدی از جانب یمن متوجه پروژههای اقتصادیاش نباشد. بنابراین این ترکیه است که بارها تمایلات فراسرزمینی خود را در کشورهای مختلف از جمله جمهوری آذربایجان، سوریه، لیبی و پیش از آن کشورهای آسیانه مرکزی نشان داده است. از این رو ممانعت از تثبیت ترکیه در دمشق یک هدف برای رژیمصهیونیستی محسوب میشود که دستیابی به این هدف از مسیر تضعیف حاکمیت همسو با ترکیه در سوریه، ایجاد ناامنی، نقض تمامیت ارضی، اشغالگری و درنهایت چند تکه و تجزیه سوریه میگذرد. در این راستا رژیمصهیونیستی بهطور تاریخی از «دکترین پیرامونی» برای ایجاد اتحاد با دولتهای غیرعرب و گروههای اقلیت در منطقه استفاده کرده تا همسایگان عرب خصمانه را متوازن کند.
در زمینه سوریه پس از اسد، این دکترین میتواند در تعامل این رژیم با گروههای اقلیت مانند دروزیها، کردها و مسیحیان بازتاب پیدا کند. برای مثال، رژیم اشغالگر علاقهمندی خود را به حمایت از جامعه دروزی در جنوب سوریه نشان داده است، حمایت از جداییطلبی کردها نیز پیشینه طولانیمدتی دارد و در شرایط فعلی نیز تلآویو مشوق اصلی واشینگتن برای ادامه حمایت از کردها در برابر واشینگتن خواهد بود. حمایت از کردها همچنین میتواند هدف دیگر، یعنی کنترل و مشغول ساختن ترکیه در مرزهای شمالی سوریه را تحقق بخشد.
بنابراین رژیمصهیونیستی احتمالاً سیاست «ابهام راهبردی» خود را در قبال دولت جدید سوریه حفظ خواهد کرد. این بدان معناست که بدون اتخاذ موضع رسمی درباره دولت جولانی، تلآویو به رصد و تأثیرگذاری غیرمستقیم بر تحولات سوریه ادامه خواهد داد. حملات هوایی هدفمند علیه پایگاههای شبهنظامیان، عملیات اطلاعاتی و ایجاد توازن میان بازیگران مختلف منطقهای، از جمله ابزارهای این رژیم برای مدیریت اوضاع خواهند بود. اگرچه اشغالگران از تعامل آشکار با دولت جولانی پرهیز خواهند کرد، اما ممکن است بهصورت غیرمستقیم با برخی جناحهای داخلی در سوریه ارتباط برقرار کنند. ایجاد ائتلاف با گروههای غیرسلفی حمایت از جریانهای سکولار و حتی برخی عناصر در داخل دولت جدید میتواند بخشی از راهبرد تلآویو برای تأثیرگذاری بر روند تصمیمگیری در دمشق باشد.
منبع: روزنامه جوان