مدافعین شهر، چه آنان که اسلحه به دست در اطراف شهر با گروهکها جنگیدند و چه آنان که در درون شهر به دیگر امور پشتیبانی کمک کردند، روایت مشترکی دارند که حکایت از رویارویی مردم با ضدانقلاب دارد. از واکنشها و اعتراضات مردم به تردد مسلحانه اعضای گروهکها در شهر پاوه، تا قطع آب و برق و شلیک به سمت بیمارستان، نشان میدهد گروهکهای ضد انقلاب نیز هدفشان مردم بوده است. ساعتی را با یکی دیگر از مدافعین شهر همصحبت شدیم که علاقه داشت خاطراتش را از همین نقطه اعتراض مردم به فعالیت گروهکها آغاز کند.
نقطه آغاز حمله گروهکهای ضدانقلاب به مردم پاوه کجا بود؟
از ابتدای بهار 1358 تقریباً همه گروهکهای ضد انقلاب در شهر پاوه دفتر داشتند و همین مسئله باعث شده بود این شهر ناامن شود. میدان مولوی پاوه که در وسط شهر قرار داشت به نمایشگاه و فروشگاه اسلحه تبدیل شده بود.
مردم خیلی از این وضعیت ناراضی بودند و یک پنج شنبه بعد از ظهر برای اعتراض به این وضعیت به سمت فرمانداری حرکت کردند و آنجا تجمع کردند. مردم خواهان این بودند که بساط اسلحه و مهمات از شهر جمع شود و شهر امن باشد. این حرکت مردم حدود یکیدو روز ادامه پیدا کرد تا به نتیجه برسد.
متأسفانه در نقطه مقابل احزاب بودند، که در «قوری قلعه» جمع شدند و آنجا اظهار داشتند که باید تحصن شکسته شود و ما درون پاوه آزادانه حرکت کنیم. این مسئله تا جایی ادامه پیدا کرد که یک گروه از پاوه به قوری قلعه رفت و در آنجا مذاکره کرد، اما هیچ نتیجهای حاصل نشد.
این مسئله ادامه پیدا کرد تا روز سه شنبه یا چهارشنبه که حمله شبانه به سمت پاوه آغاز شد. اولین زخمی هم آنجا شهید غلام معاذی بود که از ناحیه کتف زخمی شد. بعد هم درگیری تا روز پنج شنبه ادامه پیدا کرد و هر روز شدیدتر شد و منطقه تخلیه شد.
فقط یک عدهای از جمله افراد بیمارستان باقی ماندند. تا اینکه شبانه حمله کردند و این منطقه روبهروی پاوه به کلی سقوط کرد و آمدند سمت موتورخانه و موتورها را آتش زدند تا اینکه برق کلاً خاموش شد. آب شهر را قطع کردند و درگیری ادامه پیدا کرد تا اینکه نصف شب پیام امام خمینی (ره) قرائت شد که به مردم روحیه داد و دمکرات را ترساند و در نهایت شکست خوردند.
در این درگیریها یک عده از دوستان ما شهید شدند که از جمله آقای خسروپور و باباخواه و ... بودند. شرایط طوری شده بود که یک خانم در حین تیراندازی وضع حمل کرد و در این وضع حمل جان سپرد. به خاطر شرایط جنگی شهر، امکانش نبود که جنازهها را در قبرستان عمومی شهر خاکسپاری کنند، برای همین یکی را در مسجد و دیگری را در وسط شهر در منطقه میرآباد که یک زیارتگاه قدیمی و متعلق به فرد بزرگواری بود به خاک سپردند.
در حالی که بر اساس قوانین بینالمللی جنگی، بیمارستان منطقه بیطرف محسوب میشود، ضد انقلاب به بیمارستان حمله کردند و حتی یک خانم پرستار هم در این حادثه جان سپرد ...
بله زمانی که هلیکوپتر برای انتقال زخمیها به پاوه آمد، یک خانم پرستار به نام شیردل که در حال کمک به مجروحین در جلوی درب بیمارستان بود، هدف قرار گرفت و مجروح شد.
خانم شیردل را به هلیکوپتر انتقال دادند تا با مجروحین از شهر خارج شود، اما با سقوط هلیکوپتر ایشان هم شهید شد. آن زمان نه فقط یک گروه خاص، بلکه همه گروهکها میخواستند وارد پاوه شوند که خوشبختانه ناکام ماندند، اما در منطقه بیمارستان فجایعی به بار آوردند که مردم را نگران و بیزار کردند. کسانی را کشتند که هیچ گناهی نداشتند.
وقتی بیمارستان تخلیه شده بود، فقط خود مریضها و بیماران در بیمارستان بودند و اطراف بیمارستان خانههای سازمانی هم بود که تخلیه شده بودند. البته نیروهای اعزامی به پاوه هم تا آخرین لحظه در کنار مریضها و پرستاران باقی ماندند. افرادی هم که بعد از سقوط بیمارستان در بیمارستان مانده بودند را اسیر کردند و به منطقهباینگان بردند.
آب را هم بر روی شهر قطع کردند؟
شهر یک موتورخانه آب داشت که دارای دو موتور بود. دمکراتها شبانه موتورها را آتش زدند و برق قطع شد و آب هم قطع شد. منطقه موتورخانهها سقوط کرده بود. آنها به عمد اینکار را کردند تا آب شهر را قطع کنند و مردم را تحت فشار قرار دهند.
با شهید چمران هم ملاقات داشتید؟
بله، شهید چمران را دیدم و با او حرف هم زدم. قرار بود یک هیئتی برای صحبت با دمکراتها بروند، تا شاید این جنگ تمام شود و آنها دست بردارند.
من روز قبلاش در مقابل خانهپاسدار، هم خدمت دکتر چمران و هم خدمت تیمسار فلاحی رسیدم. آن روز تصمیم بر این شده بود که تیمسار فلاحی برگردد تهران تا کمک بیاورد و شهید چمران هم بماند تا کمک کند. شهید چمران هم در همان فرصت رفت به پاسگاه ژاندارمری و البته آن پاسگاه هم سقوط کرد.
*وفای شهید چمران به مردم پاوه را هیچگاه فراموش نمیکنیم*
ما یک دیدار دوم هم با شهید چمران داشتیم و در هر دو دیدار موضوع بحث فقط این بود که با این وضعیت چه باید کرد؟ شهید چمران خیلی شخصیت مبارزی بود و تا آخرین لحظه پای مردم ایستاد و مردم را نجات داد. وفای شهید چمران به مردم پاوه را هیچگاه فراموش نمیکنیم، چمران برادرانه کنارمان ایستاد. اگر شهید چمران نبود یا از آنجا میرفت، کسی نمیتوانست آنطور وضعیت را منعکس کند و منجر به پیام امام (ره) نمیشد.
من برای آخرین بار در خیابان 26 مرداد شهید چمران را دیدم که به سمت بیمارستان میرفت. البته بیمارستان در آن ساعت سقوط کرده بود و عده زیادی شهید شده بودند. آن زمان سپاه در شهر وجود نداشت و افراد بومی با اسلحههای خودشان از شهر دفاع میکردند.