خانه سالمندان اشرف(3)

چرا افراد باقی‌مانده در فرقه رجوی از آن جدا نمی‌شوند

پادگان اشرف3 دیروز و خانه سالمندان امروز در چه حالی است و به چه کاری مشغول است؟

این سؤالی است که برای برخی از خبرنگاران خارجی مانند آرون مارت، روزنامه‌نگار گاردین و یا سردبیر بین‌المللی کانال ۴ تلویزیون انگلیس پیش‌آمده بود. آن‌ها برای پاسخ به این سؤال تهدید شدند و دچار ضرب و شتم قرار گرفتن .

اما واقعاً در این خانه سالمندان با این تعداد از سالمند آن‌ها چه می‌کنند و یا سؤالی مهم‌تر چگونه با این مشقت زیاد در اینجا دوام آورده‌اند ؟

شاید اولین جوابی که به ذهن متبادر می‌شود این باشد که آن‌ها برای اهداف و اعتقادات خودشان چنین مشقت‌هایی را تحمل می‌کنند و این همه سختی در این بیابان بی‌آب علف را به جان می‌خرند

اما واقعاً این‌چنین است ؟ بهتر است این جواب را از زبان یکی از جداشده‌های این خانه سالمندان بدهیم.

روزها و ماه ها همچون گذشته به سرعت می گذرد و خبری از سرنگونی و وعد وعیدهای رجوی نیست و تمام تحلیل های رجوی هم همچون سالیان گذشته سرابی بیش نبوده و همه ا ش برای فریب و نگه داشتن شماها در آلبانی است.

در سی سال گذشته کدام تحلیل و کدام حرف رجوی درست بود که این آخری آن درست باشد؟ البته شماها بهتر می دانید که رجوی حرف مفت زیاد می زد و خریدار جدی هم نداشت و تنها خریدار آن صدام و اربابهای عرب منطقه بودند که هم اکنون نیز همانند گذشته از فرقۀ رجوی به عنوان یک برگ استفاده می کنند.

اکنون طرف صحبتم با رجوی و شرکای فریبکار و دغل بازش نیست بلکه با شما هستم که دارید عمرتان را بی خودی و بدون هدف در آلبانی برباد می دهید و فردا هم که بیرون می آیید حسرت گذشته را می خورید که چرا زودتر تصمیم به فرار و جدا شدن از فرقۀ جنایتکار رجوی نگرفتیم چون من با خیلی از دوستان سابق که صحبت کردم دقیقا همین جمله را تکرارکردند که چرا این همه سال فریب دورغ های رجوی را خوردند و دیرتر تصمیم به فرار از فرقه رجوی گرفتند.

می دانم که شماها هر روز و هر لحظه به فکر فرار از این جهنم رجوی ساخته هستید ولی تنها مانع شما سن و سال و بیماری شماهاست چرا که در اثر کارهای یدی که این فرقه طی چند دهۀ گذاشته از شماها کشیده است همگی از کار افتاده شده اید، از این رو با خود فکر می کنید که با این سن و سال چه کاری از دست شماها ساخته است؟ و به علت ناتوانی جسمی قادر به انجام کاری نیستید، باور کنید این همان چیزی است که سران فرقه رجوی می خواهند تا شماها را با چیین افکار و ذهنیتهایی هر طور شده در اسارتگاه آلبانی نگه دارند.

باور کنید که من وظیفۀ انسانی خودم می دانم که یکبار دیگر به شماها یادآوری کنم که اگر یک روز دیرتر خارج شوید برای چندین ماه از زندگی آزاد و مستقل عقب می افتید پس عزم خود را جزم کنید و همانند سایر دوستانتان که توانستند از آن اسارتگاه فرار کنند زندگی جدیدی را شروع کنید.

پس تا دیر نشده صف خود را از وطن فروشان بی وطن همچون مریم قجر و مهدی حقیر جدا کنید چرا که اینها دارند زندگیشان را با بهترین امکانات می گذرانند و از شما سوء استفاده می کنند بعد که بیرون آمدید می فهمید که چقدر بیهوده عمرتان را تلف کردید. پس هر چه زودتر از این فرقۀ تبهکار و تباه کنندۀ عمر انسانها بیرون بیایید و بیش از این در اسارتگاه آن نمانید چرا که وقتی پیرتر و از کار افتادۀ کامل بشوید آن وقت دیگر پشیمانی سودی ندارد.

این صحبت‌های غفور فتاحیان باکسانی بود که هنوز در این فرقه باقی ماندند و همچنین پاسخی به این سؤال که چرا اسیران فرقه رجوی از آنجا خارج نمی‌شوند که البته این تمام ماجرا نیست.

وجه دیگر این سؤال را توسط یکی دیگر از جداشدگان بیان می‌کنیم:

غلامرضا شاکری ۵۰ ساله یکی از آنان است که ۲۷ سال با این سازمان زندگی کرده است،وی زمانی که بیست ساله بود به عراق گریخت و با این سازمان آشنا شد. شاکری می‌گوید اعضای سازمان از آزادی و دموکراسی برای وی گفتند و به او اطمینان دادند که برایش ویزای اروپا تهیه می‌کنند. شاکری گفت: آن‌ها به ما دروغ گفتند تا ما را فرمان‌بردار خود کنند. ما تحت نظارت بودیم و ما را وادار کردند ارتباط خود را با خانواده‌مان قطع کنیم. این سازمان مدعی است ارتباط اعضای خانواده، با عضو یک نهاد نظامی ممنوع است.

این عضو جدا شده از مجاهدین خلق می‌گوید همواره از مقامات می‌پرسیده چه زمانی می‌تواند سازمان را ترک کند. اواسط دهه ۹۰ میلادی افرادی که می‌خواستند سازمان را ترک کنند و یا پرسش‌های چالشی می‌پرسیدند، شکنجه شدند. شاکری می‌گوید به جاسوسی متهم شده بود. وی محلی را روی دست خود نشان داده و گفت که آن‌ها (منافقین) روی دستش سیگار خاموش کردند و به سینه‌اش ضربه زدند تا خون جاری شد و به مدت یک هفته در شرایطی بود که پاهایش سیاه شدند و هنوز هم جای آسیب روی پاهایش وجود دارد. درنهایت هم مسعود رجوی همه افراد شکنجه دیده را فراخواند و به آن‌ها گفت اگر در این مورد حرفی بزنند به نیروهای امنیتی عراقی تحویل داده خواهند شد و چنین اقدامی به معنای شکنجه و مرگ بود. بااین‌حال سازمان مدعی است نه در دهه ۹۰ میلادی و نه قبل و بعدازآن افراد شکنجه نشده‌اند.

شاکری سال‌ها با این گروه به سر برده تا این‌که سرانجام در سپتامبر ۲۰۱۶ (شهریور ماه) می‌گذارند که وی برود. او در تیرانا می‌ماند و از کمک‌های آژانس پناهندگان سازمان ملل استفاده می‌کند. بااین‌حال، چون شاکری مدارک شناسایی نداشت، نمی‌توانست آزادانه به هرکجا که می‌خواهد برود.

وی گفت پس از جدایی از این سازمان،‌ آن‌ها بیش از شش ماه، هر ماه حدود ۳۵۰ یورو به عنوان حق‌السکوت به وی پرداخت می‌کردند. شاکری گفت: سازمان به ما گفته بود ما جاسوس هستیم و به همین دلیل هیچ‌کس ما را باور ندارد؛ اما من برای کسی کار نمی‌کنم. پیش‌تر صدام حسین دیکتاتور عراق به آن‌ها پول می‌داد و اکنون هم مشخص است که مورد حمایت مالی قرار می‌گیرند.

از تمام ماجرا می‌شود این‌گونه برداشت کرد که این پیرمردها و پیرزن‌های امروز در سال‌های گذشته با فریب وارد این فرقه شدند ولی دیگر اجازه صحبت در مورد جدایی از سازمان را نداشتند که اگر این کار را می‌کردند با شکنجه‌های سخت و تهدید برای بازگو نکردن آن شکنجه‌ها روبه‌رو می‌شدند و در حال حاضر هم که سن و سالی از آن‌ها گذشته و کهولت سن به سراغشان آمده فکر می‌کنند که دیگر توان فرار و جدایی را ندارند و اگر هم توانستند فرار کنند دیگر جا و جایگاهی ندارند که به آنجا بگریزند. این‌ها عواملی بود که این تعداد از افراد هنوز در سرای سالمندان اشرف 3 باقی ماندند.




انتهای متن/

یکشنبه, 20 مرداد 1398 ساعت 11:22

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید