در اواخر جنگ جهانی دوم در ایل بختیاری شخص کر و لالی در طایفه (موری) چوپانی میکرد او به مدت هفت سال تمام دریکی از شهرهای لرستان در کنار ایل بختیاری به چوپانی مشغول بود.
این شخص کر و لال مأمور سرویس جاسوسی انگلستان بود. او در مدت هفت سال به زبان فارسی تسلط پیدا میکند و همچنین گویش بختیاری را بهخوبی میآموزد . سرهنگ جیکاک مأمور زبده سرویس سازمان اطلاعات انگلیس بهاندازهای گویش بختیاری را مسلط شد بود که کسی نمیتوانست تشخیص بدهد که او یک بختیاری نیست چه برسد به اینکه او یک انگلیسی است . جیکاک شخصی بسیار مکار و باهوش بود او ،در طول خدمت به کشورش از پس مأموریتهای بسیار پیچیده ایی برآمده که بیشتر آنها در مناطق جنوبی و نفتخیز ایران بوده است.
جاسوس در لباس روحانیت :
جیکاک در راستای سرکوب کردن جریان ملی شدن نفت یک فرقه شبه دینی را در مناطق نفتی به ویژه محل استقرار شاخه هفت لنگ بختیاری، سازماندهی کرد. این فرقه که بیش از هر چیز بر انکار دنیا، ترک آن، کناره گیری از امور دنیوی و بی ارزش بودن خاک و نفت تاکید داشت، «تولویی» یا «طلویی» و «سروشی» نام داشت. می گویند طلوعی ناشی از حالتی بود که جیکاک با اتصال برق بر بدن مردم ایجاد میکرد و نوعی شوک به افراد وارد می ساخت. برخی از شنیده ها نیز حکایت از آن دارد که احتمالاً از قرص های روان گردان استفاده می کرد و نوعی حالت گیجی، بی تعادلی و هذیان گویی در اشخاص ایجاد می کرد. زیرا «سُروشی» در بین مردم به معنی دیوانه، مجنون، شیدا و ناهشیارمی باشد.
البته شایان ذکر است که جیکاک اقدامات خارق العاده ای هم داشت که به کمک عمامه و ریش نسوز و همچنین عصای الکتریکی خود انجام میداد.
او با این ابزار در ابتدا به ساختن اشکال مار و افعی، باران مصنوعی و... در بین عشایر قدرت نمایی کرد و با تحقیر و غلبه بر برخی سادات و ملاهای محلی، توانست اعتماد بسیاری از عامه مردم را جلب کند. ملاها و برخی روحانیون کم سواد بی خبر از مکر و حیله جیکاک مقهور و مغبون شده در گوشه ای منزوی شدند و یا به جیکاک پیوسته و اصطلاحاً «سر طلویی» یا سر دسته شدند. بسیاری با تاثیر پذیری از القائات جیکاک و ایادی آن، گروههای را تشکیل دادند که در راس آن یک سردسته (سرطلوعی) قرار داشت. این افراد ضمن کناره گیری از فعالیتهای دنیوی و امور روزمره، در کوی و برزن و روستاها گشت وگذار کرده و شعار می داند « هرکی مهر علی در دلسه ، نفت ملی سی چنسه » ( کسی که مهر حضرت علی در دلش جای دارد، به نفت ملی نیاز ندارد)
بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو و بخشش می کردند. نکته جالب اینکه جیکاک در کسوت روحانی با سوء استفاده از معتقدات مردم دست به انحراف افکار عمومی و عوام فریبی زد و به این اشخاص ساده لوح و بی خبر از همه جا تلقین کرده بود که وطن مشتی خاک بی ارزش است باید به فکر بهشت بود. کسی که روش و مرامش دوستی و محبت اهل بیت به ویژه عاشق حضرت علی (ع) است، نباید خود را درگیر امور بی ارزشی مانند نفت نماید. فتنه جيکاک زمانی اوج گرفت که برای مقابله با ملی شدن نفت به امام زمان (عج)متوسل گردید و خطاب به عشاير بختياری اعلام کرد، که در ملاقاتی که با امام زمان در منطقه بختیاری داشت، امام از ایشان خواست تا به مردم اعلام کند هر کس از حضرت علی (ع) و خاندانش پيروی می کند، دست از ملی شدن نفت بردارد.
در برخی از مناطق کار به جایی کشید که در یکی از گروهها طلویی در روستایی از توابع اردل، شخصی ادعا کرد خداست، فرد دیگری مدعی شد حضرت علی (ع) است و فرد دیگری خود را قنبر، غلام حضرت علی (ع) نامید. این اشخاص با هدف اجرای فرامین الهی، زنی را با تبر به قتل رساندند. در منطقه کوهرنگ پیامدهای این جریان، وضعیت اسفباری را برجای گذاشت. بین عشایر شایع گردید ظرف دو سه روز همه مردم نابود و یا به پشه تبدیل می شوند. عشایر به بهانه اینکه آخرالزمان است اموال و دارایی خود را رها ساخته و متواری شدند، اموال و دارایی آنها بوسیله فرصت طلبان به چپاول رفت. در بین عشایر اردل این شایعه سبب گردید تا عشایر مواد غذایی ذخیره خود را به مصرف برسانند و بسیاری از دامهای خود را ذبح کرده و خوردند.
از دیگر کار های جیکاک می توان به داستان عصای او پرداخت:
جیکاک با عصای خود معجزه می کرد و وقتی آنرا به بدن کسی می زد به آن شوک عجیبی منتقل می شد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب می کرد ! بعدها فاش شد که در عصای معجزه آسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی می شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها ، دکمه وصل جریان را فشار میداده !! جیکاک برای اثبات حقانیت خود نیز از این عصا استفاده بسیار برد و به مردم می گفت که چون صاحب کرامت است شبها به اذن خدا نوری در پیش پایش روشن می شود تا بتواند راه را از بیراه تشخیص دهد. مردم شگفت زده بارها شب به دنبال وی راه می افتادند تا شاهد درخشش نور در پیش قدمهای وی باشند. وی با این کار نه تنها اعتماد و اعتقاد مردم را به خود جلب می کرد بلکه جایگاه و موقعیت سادات و برخی روحانیون را بسیار تضعیف می ساخت.
و یااز دیگر معجزات او می توان ماجرای ریش نسوز را بیان کرد که او در مجلسی حاضران را دروغگو معرفی می کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمی سوزاند. اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند. به آنها قبولاند که دروغ گفته اند و البته بعد ها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود.
وی ا از دیگر کار های او پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا می کرد و آخرش هم روضه امام حسین میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب میکرد! عمامه نمیسوخت و جیکاک آنرا به عنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعا می کرد که سید واقعی اوست. هیچکس را به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود که او به «سید جیکاک» معروف شد. وی بارها درحضور جمع کثیری از مردم، سادات را به مبارزه می طلبید و با نمایش دقیقی که ارائه میداد، مردمان شگفت زده را به خود متمایل می کرد و سادات را مغبون و منزوی می ساخت. اعتقاد مردم را به سادات دچار شبهه و تردید می نمود.