سرنوشت ابوبکر البغدادی رونوشتی از سرنوشت مسعود رجوی

سناریوی سوخته آمریکا برای ساخت رهبران کاریزماتیک گروهک‌های تروریستی

با از میان رفتن خلافت اسلامی داعش در عرق و سوریه، اکنون در کنار مسئله پاکسازی کامل عناصر این گروهک از مناطق مرزی میان این دو کشور، مسئله سرنوشت سرکرده این گروهک یعنی ابوبکر البغدادی مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است. «ابراهیم عواد ابراهیم علی بدری سامرایی» معروف به ابوبکر البغدادی یکی از اعضای سابق القاعده عراق که در می 2010 سرکردگی داعش را بعد از ابو عمر البغدادی بر عهده گرفت، پیش از این در سال 2005 توسط نیروهای آمریکایی در عراق دستگیر شد و به مدت 4 سال در اردوگاه بوکا تحت نظارت نیروهای آمریکا قرار داشت. در مورد وی اسناد منتشر شده نشان می دهد که در همان مدت زمان دستگیری توسط سرویس اطلاعاتی آمریکا آموزش دیده و برای فعالیت‌ به عنوان سرکرده بزرگترین گروهک تکفیری هدایت شده است؛ گروهکی که سال ها بعد با اعتراف مقامات آمریکایی نظیر هیلاری کلینتون در کتاب «گزینه‌های دشوار» و دونالد ترامپ در کارزار انتخابات ریاست جمهوری مشخص شد که ساخته دست آمریکایی‌ها بوده است.

اکنون رسانه‌های عموماً غربی به دنبال بغدادی می گردند و با توجه به سابقه ظهور و بروز این فرد و گروهک داعش می‌توان باز رد پای هدایت‌گری آمریکا در منطقه را برای ادامه این سناریو بوضوح مشاهده نمود . خصوصا بعد از انتشار ویدئویی از ابوبکر البغدادی، رسانه‌های غربی به شدت در حال ارزش‌گذاری بر خبر سرنوشت وی می باشند، اقدامی که دلایلش در نهایت با تغییر مکان احتمالی داعش به افغانستان و تشکیل به اصطلاح دولت اسلامی داعش تحت عنوان ولایات خراسان روشن خواهد شد!

نقش هدایتگری آمریکایی‌ها در روند استفاده از داعش برای توجیه تحرکات نظامی خود در منطقه اولین نمونه استفاده ابزاری آنها از تروریسم نبوده و نیست. مقایسه رفتار سرویس اطلاعاتی آمریکا در سوءاستفاده از گروه های تروریستی فهرست بلندبالایی مانند، اسامه بن‌لادن، ملامحمد عمر، ابومصعب الزرقاوی و... دارد که شاید نام آشنا‌ترین آنها برای ایرانی‌ها مسعود رجوی سرکرده گروهک تروریستی منافقین باشد.

مقایسه برخورد نیروهای ایالات متحده آمریکا در منطقه در مواجهه با داعش و منافقین مشابهت‌های بسیاری در خود دارد که در نهایت اثبات نگاه ابزاری آمریکا به گروه های تروریستی برای دستیابی به اهداف منطقه‌ای است.

نیروهای آمریکایی وقتی در سال 2003 به خاک عراق حمله کردند، خیلی طول نکشید که به پشت دیوارهای پادگان اشرف در استان دیالی رسیدند و در اولین گام به جای مقابله با تروریست‌‌ها – مأموریتی که بهانه حمله به عراق را برای آمریکا و نیروهای ائتلاف جور کرد- ابتدا به تهیه گزارش از این پادگان و نیروهایش دست زدند. نتایج تحقیق مؤسسه تحقیقات دفاعی آمریکایی به نام «رند » که در همان سال از سوی نیروی دریایی آمریکا مأمور به بازرسی و تحقیق از پادگان اشرف و ارائه گزارشی دقیق در مورد این گروهک تروریستی شد، سال‌ها بعد منتشر گردید و مشخص کرد که ماهیت تروریستی این گروهک برای آمریکایی‌ها روشن بوده، اما از همان ساعات ابتدایی، اشرف و ساکنانش را در چتر حمایتی خود جای داده‌اند. حمایت آمریکایی‌ها خیلی زود به مرحله واگذاری مأموریت هایی برای اعضای این سازمان در خاک عراق رسید. در برخی از این مأموریت‌ها منافقین وظیفه داشتند تا با آموزش نظامی به نیروهای القاعده در پادگان اشرف که سال‌ها بعد توسط سیمور هرش روزنامه نگار آمریکایی فاش شد یا بمب‌گذاری در مساجد اهل سنت به جهت تشدید اختلافات مذهبی میان مسلمانان یا کمک به ناامنی عراق، در نهایت توجیه باقی ماندن نیروهای آمریکایی در خاک عراق را تولید کنند.

همکاری عناصر منافقین در عراق با نیروهای آمریکایی در شرایطی انجام می‌گرفت که در همان زمان نام این گروهک در فهرست سازمان‌های تروریستی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا قرار داشت. درواقع آمریکایی‌‌ها هم از محدوده زندگی و فعالیت تروریست‌ها حفاظت می‌کردند و هم از عناصر و قابلیت های آنان برای اهداف خود در عراق سود می‌بردند.

داعش نیز در طول مدت حضور در عراق بارها توسط نیروهای آمریکایی مورد حفاظت و حمایت قرار گرفت، مسلح شد و امکانات دریافت کرد! این در حالی بود که اساساً آمریکایی‌ها به دلیل ورود داعش به عراق بخشی از نیروهای خود را در این کشور حفظ کرده بودند، عملیات‌های هوایی از جیب ملت عراق انجام می‌دادند و آهنگ ورود پیاده نظام خود را به این کشور دوباره از سر گرفته بودند.

بدون شک ابوبکر البغدادی سرکرده گروهک تروریستی داعش نیز به عنوان یک رهبر کاریزماتیک که قابلیت هدایت داعش را دارا بود نیز در حمایت و حفاظت نیروهای آمریکایی جابه‌جا شده و نجات پیدا کرد، در غیر اینصورت نیروهای مردمی عراقی و سوری به کمک ارتش‌های این دو کشور در خلال هفت سال مبارزه با این تروریست‌ها، چه بسا بارها فرصت هلاکت یا حتی دستگیری سرکرده تروریست‌ها را می‌یافتند.

در مورد مسعود رجوی نیز غیبت چندین ساله‌اش دقیقاً با ورود نیروهای آمریکایی به عراق اتفاق افتاد و چندین سال بعد در زمان انتقال آخرین نیروهای منافقین از کمپ لیبرتی عراق به کشور آلبانی نشانه هایی از انتقال وی به آلبانی دیده شد و مشخص گردید که وی تا آخرین لحظه در میان دیگر اعضای منافقین و در لیبرتی و البته تحت حفاظت نیروهای آمریکایی حضور داشته است.

درواقع آمریکایی‌ها گروهک‌هایی همچون منافقین و داعش را علی‌رغم لیست‌گذاری در فهرست سازمان‌های تروریستی در چتر حمایت خود قرار می‌دهند و هر جا که عرصه برای فعالیت این گروه‌ها به اندازه‌ای تنگ گردد که امکان از بین رفتن آنها وجود داشته باشد، با انتقال حفاظت شده تلاش می‌کنند ضمن ممانعت از متلاشی شدن گروهک ،سرکرده آن را نیزحفظ نموده تا در آینده و در مکانی دیگر در جهت منافع خود بکارگیری نمایند.

اتفاقی که امروز برای داعش و سرکرده آن نیز در حال انجام است و نشانه هایی در مورد آینده آن در افغانستان به چشم می‌خورد. به عبارت دقیق‌تر داعش قرار است تا به افغانستان منتقل شود تا هم از خطر نابودی کامل آن در مرز میان سوریه و عراق جلوگیری گردد و هم در آینده بمنظور پیاده سازی طرح های آمریکایی در منطقه ایفای نقش نماید.

جالب است که بدانیم همین اتفاق نیز چند سال پیش در مورد گروهک منافقین بوقوع پیوست. این گروهک و سرکرده آن از عراق به آلبانی منتقل شد تا هم از فروپاشی محتملش در آخرین محل استقرار در خاک عراق یعنی کمپ لیبرتی جلوگیری به عمل آید و هم از اروپا طرح‌های و برنامه‌های آمریکا را اجرا نماید.

به زبانی ساده‌تر اگر بخواهیم در مورد سرنوشت گروهک‌های تروریستی مورد حمایت ایالات متحده آمریکا و سرکردگان آنها گمانه‌زنی کنیم، دقیق‌ترین گزینه‌ها این است که برآوردی در مورد اهداف و برنامه‌های آینده خود آمریکا داشته باشیم. اینکه چه سیاست‌هایی را در منطقه دنبال می‌کنند و برای تحقق آنها به چه ابزارهایی نیاز دارند، دقیقاً جوابی است برای سوالات در مورد آینده فعالیت گروه‌های تروریستی و سرکردگان آنها.




انتهای متن/

چهارشنبه, 19 تیر 1398 ساعت 12:08

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید