به گزارش دیده بان، روز چهارشنبه و همزمان با اجرای آتشبس در جنوب لبنان، تروریستهای تحت حمایت ترکیه دوباره عملیات خود را علیه تمامیت ارضی سوریه تحت عنوان ردع العدوان (مقابله با یورش) پس از چند سال وقفه آغاز کرده و به سوی ریف غربی شهر حلب حملهور شدند.. ناامنسازی مزمن سوریه، یکی از قطعات اصلی پازلی است که غرب و مهرههای منطقهای آن در راستای خلق بحرانهای امنیتی مزمن در حوزه شامات مشغول چینش آن هستند.
همزمانی این حمله با آتشبس لبنان نشاندهنده آمادگی تکفیریها و معارضان دولت سوریه برای انجام عملیات علیه حلب در شرایطی است که محور مقاومت و دولت سوریه طی یک سال گذشته درگیر جنگ تمامعیار با رژیم صهیونیستی و پشتیبانی از مقاومت غزه بود و تکفیریها با سوءاستفاده از فرصت به وجود آمده از درگیری محور مقاومت با رژیم صهیونیستی، اقدام به تدارک حمله به شهر حلب کردند.
خدمت متقابل به صهیونیستها
نیروهای تکفیری و معارضان دولت سوریه پس از سالها خنثی بودن، سرانجام پس از گذشت بیش از یک سال از درگیری محور مقاومت با رژیم صهیونیستی و در دفاع از ملت مظلوم غزه فرصت قدرتنمایی پیدا کرده و نقشهای را که طی ماههای گذشته برای آن برنامهریزی کرده بودند اجرایی کردند. تروریستهایی که تا پیش از این در قبال حوادث غزه و جنایات رژیم صهیونیستی روزه سکوت گرفته بودند و در برخی موارد ساکنان غزه و فلسطینیان کرانه باختری را به علت تشکر از ایران و حزبالله لبنان بابت حمایتهای محور مقاومت مورد سرزنش قرار میدادند، سرانجام از ذات خود رونمایی کرده و به خاک سوریه تعرض کردند. آن هم در شرایطی که محور مقاومت تنها چند ساعت از جنگ مستقیم حزبالله لبنان با رژیم صهیونیستی فارغ شده بود و تکفیریها حتی یک روز نیز فرصت استراحت به نیروهای محور مقاومت را جهت بازیابی قوا ندادند.
در این عملیات اشغالگرانه نقش پررنگ را ارتش ترکیه و دولت این کشور بر عهده دارد که به رغم ادعاهای ضدصهیونیستی خود و وعدههایی که طی چند ماه گذشته به دولت روسیه و سوریه داده بود، برای چندمین بار نقض عهد کرد و فرصت پیشآمده را برای جبران شکست خود و نیروهای تحت حمایت خود مغتنم شمرده و با تجهیز نیروهای تکفیری و پشتیبانی گسترده از آنها تلاش دارد تا در شمال سوریه و مناطق تحت کنترل دولت قانونی این کشور و متحدان کرد آنها کشورگشایی کند؛ اقدامی که فرصت آن پس از درگیری گسترده محور مقاومت بویژه دولت سوریه با رژیم صهیونیستی در پشتیبانی از مقاومت غزه و لبنان برای ترکیه و نیروهای نیابتی آن فراهم شد.
البته این نخستین بار نیست که هماهنگی و همکاری بین صهیونیستها و تکفیریهای تحت حمایت ترکیه و دولت این کشور انجام میشود، پیش از این نیز ارتش رژیم صهیونیستی خدمات گسترده درمانی خود به تکفیریهای مجروح در جنگ با ارتش سوریه را علنی کرده بود اما پس از تحولات یک سال و 2 ماه گذشته، اجرای این عملیات اشغالگرانه آن هم در شرایطی که محور مقاومت نیاز به تجدید قوا و تسلیحات دارد و مقاومت حماس در غزه نیز بهشدت تحت فشار است، نشاندهنده خیانت تمامعیار تکفیریها به فلسطین و خوشخدمتی بیسابقه آنها به صهیونیستها است؛ خدمتی که پیش از این صهیونیستها با حملات مکرر به سوریه و تضعیف و تهدید این کشور انجام داده بودند و اکنون دولت ترکیه و ارتش این کشور با نیروهای نیابتی خود پاسخ خدمات صهیونیستها را میدهد.
پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله تکفیریهای ساکن ادلب و مناطق تحت کنترل نیروهای نیابتی دولت ترکیه به جشن و شادی در خیابان پرداختند و این در شرایطی بود که فلسطینیان از شهادت دبیرکل حزبالله لبنان که در حمایت از آنها به شهادت رسیده بود در غم و ناراحتی بودند. همین مساله نیز منجر به انتقاد از تکفیریهای مدعی حمایت از فلسطین شد که در طول بیش از یک سال گذشته حتی یک گلوله به سوی رژیم صهیونیستی شلیک نکردند. شرایط پیشآمده در منطقه بخوبی نقاب از چهره مدعیان اسلام و حمایت از فلسطین برداشت و مسلمانان جهان را بیش از پیش از نیات آنان آگاه کرد. واکنش سریع نیروهای مقاومت نسبتبه این فتنه بزرگ واکنش سریع نیروهای مقاومت نسبتبه این فتنه بزرگ نقش بهسزایی در خنثیسازی آن ایفا خواهد کرد.
نقشهای که از پیش طراحی شده است
مسأله اصلی معطوف به ماهیت این فتنه و ابعاد تئوریک و میدانی آن است. درسال۲۰۰۶ میلادی، زمانی که تنها سهسال از اشغال عراق توسط دولت جورج واکر بوش سپری میشد، جو بایدن در کسوت سناتور ایالت دلاویر در سنای آمریکا، طرح موسوم به «فدرالیزهکردن عراق» را بهعنوان پیشدرآمدی برطرح کلانتری به نام «تجزیه عراق» بر روی میز استراتژیستها و آیندهپژوهان حوزه سیاست خارجی آمریکا قرار داد. بایدن معتقد بود که میتوان براساس مولفههای قومیتی و مذهبی، عراق را به سه کشور براساس هویت کردی، شیعی و سنی تقسیم کرد. فراتر از آن، جو بایدن معتقد بود که میتوان طرح تجزیه عراق را به مبنایی برای تجزیه کل منطقه و جهان اسلام تبدیل کرد، بهگونهای که «قومیت و مذهب» در خدمت «نقشه ژئوپلیتیکی مطلوب آمریکا» در غرب آسیا، شمال آفریقا و شبهقاره هند درآید! خلق داعش وجبهه النصره درهمین راستا(از سوی دستگاههای اطلاعاتی دشمنان) صورت گرفت. اکنون همزمان با آتشبس لبنان و بلافاصله پس از آن، شاهد اجراییشدن فاز جدیدی از این پروژه خونین هستیم. بهعبارت بهتر، نگاه مقطعی و محدود نسبت به عملیات تروریستهای تکفیری در حلب، آفت بزرگی در تحلیل آن محسوب میشود. در گام نخست، باید رصد دقیقی نسبت به نقشه دشمن و اهداف کلان، میانمدت وکوتاهمدت آن در سوریه و منطقهداشت.
استراتژی تولید وحشت در منطقه
استراتژی تولید وحشت در منطقه، یک پروژه کلان و راهبردی محسوب میشود که از سوی دو حزب سنتی آمریکا، دموکرات و جمهوریخواه، مدتهاست تبدیل به یک فرمول ثابت در راستای استمرار مداخلهگرایی واشنگتن در نظام بینالملل شده است. در سال ۲۰۱۳ میلادی، جو بایدن در کنار اوباما و هیلاری کلینتون نقش بسیارپررنگی در تاسیس داعش و هدایت تروریستهای تکفیری به حوزه شامات ایفا کرد. بایدن معتقد بود که «خلق بحرانهای مزمن سیاسی» و«تقویت شکافهای قومیتی-مذهبی» باید با مکملی بهنام «تثبیت بحرانهای امنیتی» و «فقدان آسایش حداقلی» در منطقه همراه شود تا در نهایت، بتوان نقشه شومی به نام «تجزیه کشورهای مسلمان» را در سایه آن کلید زد. ترامپ نیز در بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، دقیقا بر همین مبنا سیاست منطقهای خودراترسیم کرد.تحرکات اخیر تروریستهای تکفیری درسوریه نیزنشان میدهدکه چنین نقشه شومی، متغیری وابسته به حضور ترامپ یا دموکراتها در کاخ سفید نیست.
رئیسجمهور جدید آمریکا نیز از کارگردانان و بهعبارت بهتر، بازیگران نقش اصلی این فتنه محسوب میشود. جبهه مقاومت آماده است دراینمیان گزارهای وجود داشته و دارد که مانع از تکمیل این پازل تروریستی از سوی غرب میشود. در سال ۲۰۱۸ میلادی، درهمشکسته شدن دژ غربی-عبری داعش توسط رزمندگان مقاومت و از بینرفتن خلافت خونین و خودخوانده تروریستهای تکفیری، بدترین خبر برای واشنگتن وتلآویو محسوب میشد.پس ازآن،«بازتعریف تروریسم تکفیری» درکنار«بازتولید خشونت در منطقه براساس الگوهای جدید»، پس از نابودی داعش به یک مشی کلان در سیاستگذاری منطقهای آمریکا تبدیل شد. نقش ترکیه در این نقشه، مشهود و پررنگ است.
آنکارا بهجای عبرتگیری از شکست اولیه خود در بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ میلادی، بار دیگر تبدیل به کارگزار منطقهای واشنگتن و تلآویو در این نقشه شده است. اردوغان از فرصتی که جهت تجدیدنظر در سیاستهای ضدسوری و ضد مقاومت وی درمنطقه دراختیارش قرار داده شده،استفادهای نکرده وخودرا باردیگر در نقطهثقل عملیاتی چنین توطئهای تعریف کرده است. مطمئنا اینبار هزینههای شکست دولت ترکیه نسبت به بازه زمانی قبلی بیشتر و غیرقابل پیشبینیتر خواهد بود.
تروریسم تکفیری اساسا متغیری وابسته به بحران است، خواه آن بحران واقعی باشد، خواه ساختگی! نباید فراموش کرد که امروز «ثبات و امنیت منطقه» به خط قرمز آمریکا تبدیل شده و کاخ سفید از طریق عوامل خود تلاش میکند تا این ثبات و آرامش را به چالش بکشد.
تل آویو نیز پس از انعقاد آتشبس ناخواستهای که در لبنان به آن تن داد، نقش پررنگی در پیشبرد این نقشه دارد. همانگونه که تاکید شد، نقشهخوانی دشمن و رصد هوشمندانه بازی آن در برهه کنونی، یک الزام محسوب میشود. بازی خواسته یا حتی ناخواسته در زمین آمریکاوتقویت شبکه خطرناک ترسیمشده از سوی مثلث آمریکا، رژیمصهیونیستی و ترکیه، نتیجهای جز بیثباتی و فقدان امنیت برای کل منطقه نخواهدداشت. قطعا جبهه مقاومت اینبار نیز استراتژی بازتعریف تروریسم تکفیری را در ابعاد میدانی و فرامتنی بهچالش خواهد کشید. هزینه نهایی این شکست، بر گرده شبکه فرامنطقهای و منطقهای وابسته به غرب و تلآویو شدیدا سنگینی خواهد کرد.
منبع: سایت بصیرت