به گزارش دیده بان، از سالهای ۱۹۷۰ تا حدود سال ۲۰۰۰، جهان غرب با یک چالش جدیدی مواجه شد که باعث بیخوابی و نگرانی سران آن گردید. آن چالش بزرگ مسئلهای به جز رشد اسلام در غرب نبود. رشدی که همه بنیانهای لیبرالـدموکراسی را تهدید میکرد. در برخی از کشورهای اروپایی، رشد مسلمانها آنقدر زیاد شده بود که جلسات متعددی در دستگاههای امنیتی آنها برگزار شد و اعلام کردند که اگر این رشد به همین سبک ادامه پیدا کند، بسیاری از کشورهای اروپایی در ۵۰ سال آینده کشورهایی مسلماننشین خواهند بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی که سبک جدیدی از اسلام را به جهانیان عرضه داشت، روحِ جدیدی در این رشد دمیده شد و سرعت اسلامگرایی در دنیا دو چندان گردید. رویارویی غرب با اسلامِ انقلابیِ استکبارستیز، باعث شد که در سال ۱۹۹۳ ساموئل هانتینگتون نظریه «برخورد تمدنها» را مطرح کند و در سال 1996 کتابش را در همین زمینه بنگارد. وی اعلام کرد که برخوردهای آینده، برخوردهای بین ادیان و مذاهب خواهد بود و مهمترین برخورد هم برخورد اسلام و غرب است. فرانسیس فوکویاما نیز پیشبینی کرده بود که در این برخورد، اسلام بر غرب غلبه خواهد کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، باتوجه به از دست رفتن مهمترین پایگاه غرب در خاورمیانه، این نگرانیها منجر به رویاروییهای سخت و نرم گردید که بعد از پیروزی ایران در هشت سال دفاع نابرابرانه، شیوههای تقابل با راهبردی جدید برنامهریزی گردید و تشکیل و سازماندهی اپوزیسیون معارض انقلاب با صحنهگردانی عربستان، یکی از صدها برنامهای بود که در جهت تضعیف و اضمحلال انقلاب اسلامی ایران پیریزی و عملیاتی شده بود.
روند تخاصم عربستان با جمهوری اسلامی ایران، همواره در ذیل استراتژی آمریکا در منطقه غرب آسیا گره خورده است که طی سالهای اخیر شیبی صعودی را طی کرده است. این مسئله ابعاد گوناگونی را همچون به راه انداختن جنگ گسترده منطقهای با ایران در عراق و سوریه را شامل میشود، اما آنچه در این نگاشته مد نظر است، صحنه گردانی عربستان و سرویس جاسوسی این کشور در جریان گروهکهای تروریستی، تجزیه طلب و اپوزیسیون ایران است.
در همین راستا و در طی یک سال گذشته، اتاق فکر دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با تمرکز بیشتر بر روی مقوله اقلیتها و قومیتها در ایران، سعی در افزایش تراکم شکافهای بین اقوام و مذاهب از یکسو و ایجاد همگرایی میان واگرایان قومی در ایران از سویی دیگر میباشند. مهمترین نکتهای که به نظر میرسد و مد نظر آنها است، تعمیق شکاف مذهبی میباشد. بدان معنا که با ترویج تفکر تندروی اهل سنت و گاه وهابیت؛ حتی در میان اقوام اهل تشیع کشور، سعی در تراکم هرچه بیشتر این فاصلهها با دیگر شکافها و از سوی دیگر همگرایی ضدانقلاب قومی (واگرایان قومی) داخل از اقوام و تیرههای مختلف دارند.
مجری اصلی این استراتژی نیز جریانات ضد انقلاب قومی و دستگاه های تبلیغاتی و رسانههای بیگانه هستند. این جریانی که از یکی دوسال پیش آغاز شده است طی ماههای اخیر و به ویژه با ورود مستقیم و بی پرده رژیم آلسعود به مباحث ضدامنیتی ایران تشدید شده است. موضعگیری فعالین این عرصه، نشان از آن دارد که دشمنان نظام ضمن پیگیری اهداف تروریستی و سختافزاری در کنار اقدامات نرم افزاریشان؛ نه تنها در حال ترویج وهابیت میان معاندین و واگرایان قومی اهل تشیع کشور هستند، بلکه سعی دارند سایر اقوام اهل تسنن را در برابر مذهب تشیع دارای محوریت قرار دهند.
اهداف معاندین برای همگرایی در بین جریاناتی همچون پژاک، جیش العدل و... نیز خودنمایی میکند که طی بررسیهای بهعمل آمده همکاری و هماهنگیهایی در بین این جریانات مشاهده میشود. بیان موارد ذکر شده، حاکی از ترویج گروهکهای تندرو با لباس و ظاهری شبیه اهل سنت و بهویژه وهابیت میان جریانات معاند قومی ایران است.
یکی از موانع دشمنان برای رسیدن به اهداف شومشان در راستای تجزیهطلبی، عدم همراهی جامعه قومی به دلیل اشتراکات مذهبی و ملی است. دشمنان سعی دارند با تضعیف اشتراکات، تقویت گسستها، فشارهای اقتصادی و تبلیغات رسانهای در قالب عملیات روانی، هرچه بیشتر روند آسیب پذیری اختلافات را پیش ببرند که ناکام گذاشتن دشمنان نظام در دستیابی به اهدافشان، لزوم هوشیاریهای لازم از سوی بزرگان و معتمدین اقوام را بیش از پیش محسوس میکند.