انیس نقاش؛ استراتژیست منطقه
«دفاع از حرم» شعار ناقصی برای مقاومت منطقه است

عربستان سعودی نه‌تنها به‌عنوان عامل استراتژیک آمریکا در منطقه به‌حساب می‌آید بلکه به‌عنوان عاملی مؤثر و بله قربان‌گو در دنیا است و روابط آنها بر این اساس تعریف می‌شود.

«انيس نقاش» از مبارزان كهنه كار آرمان رهايي قدس شريف و از مبارزان وچریکهای قديمي لبناني كه سال‌ها همراه ياسر عرفات جنگيده است.

وی همچنان دبیر مرکز مطالعات و پژوهش‌های راهبردی امان و از جمله کارشناسانی است که نسبت به رخدادهای منطقه دیدگاهی تحلیلی و عمیقی دارد، وی سال‌هاست به عنوان یک استراتژیست در شبکه‌های عربی و رسانه‌های بین‌المللی حضور دارد.

نقاش اولين كسي بود كه ماموريت اعدام انقلابي شاپور بختيار در فرانسه را بعهده گرفت وی علت ناکامی ترور بختیار را چنین اذعان میدارد: «برنامه اینطور بود که من به همراه دو نفر دیگر به عنوان خبرنگار وارد اناق بختیار شویم و در حین مصاحبه، با اسلحه ی صداخفه کن شاپور و همراهمش رو ترور کنیم، اما متاسفانه با اشتباه خلخالی این حرکت انلابی ناکام ماند. خلالی که حاکم شرع در سال ۱۳۵۹ در مصاحبه‌ای اعلام کرده بود: «برای اجرای حکم شاپور بختیار به پاریس کماندو فرستاده‌ام.» هم‌چنین خلخالی در مصاحبه دیگری بختیار را به خیانت متهم کرد و در این خصوص گفت: «او مفسد فی‌الارض است و باید از بین برود» بعداز اظهارت ایشان محافظ های او افزایش پیدا کردند و دسترسی به بختیار سخت و به نوعی غیر ممکن شد.

موسسه راهبردی دیده بان در گفتگو با «انیس نقاش» قصدا دارد با پرداختن به انقلاب مصر، به نقش راهبردی عربستان در انقلابهای عربی و تغییر جهت بیداری اسلامی به بهار عربی بپردازد.

برای شروع بفرمایید که راهبرد عربستان جهت پیشبرد سیاست‌های خود در کشورهای حوزه خلیج فارس و کشورهای عربی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ و تقابل عربستان در منطقه چگونه است؟
عربستان تصمیم گرفته است که روابط ایران در حوزه کشورهای خلیج فارس حذف شود و نماینده‌ای از جمهوری اسلامی و ولی‌فقیه در این کشورها اثرگذار نباشد و ارتباطی با ایران برقرا نکنند. این رویه تا حدی است که در بحرین نه شاهد عزاداری‌ هستیم و نه حتی اجازه‌ای برای دریافت خمس و زکات صادر می‌شود و به بهانه پول‌شویی با شیعیان بحرین برخورد جدی صورت می‌گیرد.
رویه عربستان به مرحله حمله مستقیم به مذهب تشیع در منطقه رسیده است و آن‌ها فهمیده‌اند که اگر به تشیع حمله نکنند به اهداف سیاسی‌شان نمی‌رسند، مسئله مواجهه با عربستان دیگر سیاسی نیست و به‌نوعی با ایجاد منازعات و مناقشات مذهبی وارد این فاز شده است.
در حوزه تحولات مربوط به عربستان دو نکته وجود دارد که جزء نقاط ضعف عربستان محسوب می‌شود و اگر بخواهیم به رژیم آل سعود ضربه بزنیم باید این دو مورد را مدنظر قرار دهیم. در ابتدا پررنگ نمودن حمایت آمریکا از عربستان است و تا روزی که رژیم عربستان احساس کند که از این حمایت برخوردار است هم از درون خود و هم در خارج از کشور بر روی آن مانور می‌دهد و در داخل عربستان نیز این تصور ایجاد می‌شود که به دلیل حمایت آمریکا به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان ضربه‌ای به حاکمیت وارد کرد.
مسئله دیگر قدرت اقتصادی عربستان است، اگرچه در عربستان یک خانواده حاکم است، اما این قدرت اقتصادی می‌تواند منجر به ایجاد رضایت در رؤسای عشایر بزرگ و امتیاز دادن به آنها شود. تا روزی که این دونقطه قوت عربستان وجود دارد نمی‌توان به آن ضربه‌ای اساسی وارد ساخت، در حال حاضر شاهد آن هستیم که هر یک از این دو مورد متزلزل شده است. آمریکایی‌ها از زمان وزارت دفاعی گیتس، عدم‌حمایت مستقیم‌شان از عربستان را اعلام کردند و بعدها نیز مقاله‌ای در مجله فارن افرز منتشر شد که آمریکایی‌ها صراحتاً اعلام کردند که دیگر نمی‌توانند در منطقه خاورمیانه، برای نفت و حفاظت از سعودی‌ها بجنگند و جنگ مستقیمی در خاورمیانه صورت نمی‌گیرد، تنها کاری که آمریکا می‌تواند انجام دهد فروش اسلحه و آموزش به سعودی‌ها است تا از خودشان دفاع کنند، این بدان معنا است که آمریکا دیگر از عربستان حمایت مستقیم ندارد، این در حالی است که متأسفانه چنین مسئله‌ای در افکار عمومی منطقه مطرح و رایج نشده است، استفاده رسانه‌ای از موضع جدید آمریکا نسبت به عدم مداخله نظامی در حمایت عربستان، افکار عمومی ملت عرب و مسلمان را به‌سمت تزلزل سعودی سوق می‌دهد و وقتی حاکمیت عربستان در نگاه مردم منطقه متزلزل و بی‌ثبات باشد منجر به تغییرات در منطقه خواهد شد.

اگر این حمایت از بین رفته، چرا آل‌سعود جرأت حمله به یمن را پیدا کرد؟
همین مسئله باعث شد تا عربستانی‌ها عصبانی شوند و به بهانه اثبات قدرت‌شان در منطقه و نشان دادن تداوم قدرت خود به کشورهای عربی به یمن حمله کنند، روزی که عربستان به یمن حمله کرد تعجب نکردم و اذعان کردم که این حمله نتیجه ترس عربستان است و اگر حمله نمی‌کردند، مردم عربستان و منطقه متوجه می‌شدند که حمایت آمریکا از این کشور از بین رفته است.
با کاهش قیمت نفت، عربستان مجبور شده است که وام‌هایی را استقراض کند، پروژه‌های زیادی در عربستان خوابیده است، یارانه‌های بخش‌های مختلف داخلی قطع‌شده است و جریان حاکم در عربستان نمی‌تواند امتیازات خاصی را به گروه‌های مختلف بدهد. لذا الآن در خط ضربه به برنامه‌های عربستان باید یک برنامه کوتاه‌مدت برای آن‌ها تبیین کرد چراکه حاکمیت آن پیر شده است و جوانی نیست که بشود بر روی آن برنامه‌ای سی ساله پیاده‌سازی کرد. نقطه‌ضعف اساسی عربستان جنگ یمن است و گستردگی آن به عربستان لطمه‌ای اساسی می‌زند، عربستان وقتی لطمه نظامی بخورد نه‌تنها در منطقه بلکه در درون متزلزل می‌شود.
بسیاری از قبایل درونی عربستان مانند اسماعیلی‌ها و حجازی‌ها ناراحتی‌های زیادی از حاکمیت عربستان به دلیل کشته‌شدن اعضای خانواده‌هایشان توسط وهابیت دارند و دوره کنونی مانند 10 سال پیش نیست که قبایل درونی عربستان به دلیل ترس از آمریکا دست به اقدام نمی‌زدند، در حال حاضر رابطه حاکمیت سعودی با قبایل متزلزل شده است.
اعدام شیخ نمر نیز تنها در بخشی از مناطق شیعه‌نشین اثرگذار بود و در کلیت عربستان اثری نداشت و حتی عشیره و فامیل وی هم حرکتی انقلابی نداشتند، برادر شیخ نمر حتی عده‌ای را نسبت به حاکمیت آرام می‌کرد و گویی مخالف اقدامات شیخ نمر بود.
این در حالی است که جنگ یمن اثرگذاری جدی‌تری نسبت به تحرکات داخلی عربستان داشته است، در حال حاضر جنگ یمن یک فرصت است. به لحاظ رسانه‌ای همواره می‌توان به جنایات سعودی‌ها اشاره کرد و مشروعیت سعودی‌ها را زیر سؤال برد، وقتی موشک‌های یمنی‌ها به شهرهای سعودی برخورد می‌کند و زیرساخت‌های آن‌ها را از بین می‌برد، مردم عربستان که اهل صبر و حوصله نیستند، فوراً متزلزل می‌شوند.
80 درصد رسانه‌های عرب دست سعودی‌ها است، لذا باید به لحاظ میدانی و جنگی به سعودی‌ها ضربه زد. عربستان از ابتدا این خط تبلیغی را داشت که جنگ یمن به دلیل برخورد با ایران، یک جنگ نیابتی است و این در حالی است که وهابیت قبل از انقلاب اسلامی، با عثمانی و ترکیه هم درگیر بودند، یعنی تکفیر و تعصب از همان زمان وجود داشته است و وهابی‌ها از همان زمان ترک‌ها را به‌عنوان کافر معرفی می‌کردند، آن‌ها به ارتش ترکیه حمله کردند و تا نزدیک نجف و کربلا و دمشق هم آمدند، آن‌ها حج را به‌غیر از برای وهابی‌ها ممنوع کرده بودند، ما از تحولات و اقدامات تاریخی سعودی‌ها به‌خوبی در تبلیغاتمان استفاده نکردیم و نگفته‌ایم که آبشخور افکار کنونی آن‌ها از همان زمان بوده است و الآن احساس خطر عربستان منجر شده است که بخواهد قدرتش را به امت اسلامی تحمیل کند، لذا ایران در معادلات سعودی‌ها مقصر نیست و به خاطر ایدئولوژی خودشان است.

به نظر شما آیا صحیح است که در برهه کنونی روش مذاکره برای حل مشکلات با عربستان را در پیش بگیریم؟
اخیراً سفیر ایران در عربستان اذعان کرده بود که می‌توان مشکلات با عربستان را با مذاکره حل کرد، که به‌نظرم این یک اشتباه بزرگ استراتژیک است، این بدان معنی است که کل استراتژی عربستان سعودی و آمریکا و اسرائیل که 70 سال است ادامه دارد با مذاکره حل می‌شود! به‌نظر بنده این اظهارات بدین خاطر است که تاریخ عربستان را مطالعه نکرده‌ایم و نفهمیده‌ایم که افکارشان چگونه است، وهابی‌ها ‌بقدری وحشی بودند که ارتش وقت ترکیه نتوانست جلوی آن‌ها را بگیرد و ارتش محمدعلی از مصر وارد صحنه شد و با آنها برخورد کرد. ارتش مصر روسای ارتش وهابی را در استانبول اعدام کردند و سر بریدند، از آن زمان است که آل سعود از ترکیه به دلیل اعدام عبدالعزیز اول و سایر رهبران نظامی‌شان عصبانی هستند و این مسئله همواره در ذهنشان به عنوان یک نفرت نقش بسته است. در ترکیه 80 درصد مردم صوفی هستند که وهابی‌ها، صوفی‌ها و کل مذاهب اسلامی را تکفیر می‌کنند.
عربستان سعودی نه‌تنها به‌عنوان عامل استراتژیک آمریکا در منطقه به‌حساب می‌آید بلکه به‌عنوان عاملی مؤثر و بله قربان‌گو در دنیا است و روابط آنها بر این اساس تعریف می‌شود. آیا باور می‌کنید که در انتخابات اسپانیا آمریکا به‌واسطه عربستان به گروه‌های مطلوب خود کمک مالی می‌کند، این مسئله در ایتالیا هم صورت گرفته است و در آمریکای لاتین هزینه کودتا را سعودی‌ها می‌دهند حتی عربستان برای ایجاد جنگ داخلی بین گروه‌های درونی لبنان هم پول می‌دهد.
من در کتابی که تألیف کردم نوشته‌ام که استراتژی خراب کردن امنیت منطقه به دست عربستان است، 70 سال است که آمریکا جلوی قدرت‌گیری گروه‌های منطقه را به‌واسطه عربستان می‌گیرد و برای آن‌هم دلایل مختلفی وجود دارد. این در حالی است که رویه ایران، عکس عربستان و در جهت ایجاد قدرتی منطقه‌ای و آزادسازی منطقه از دست صهیونیست‌ها و آمریکا است، نمایش چنین مقایسه‌ای بسیار مهم است.
به لحاظ تبلیغاتی هم این مسئله خیلی مهم است که مسئله ایران در مقابل عربستان مذهبی و شیعه و سنی نیست و مسئله آزادسازی منطقه از استراتژی 70 ساله آمریکا است و این مسئله باید در ذهن مردم منطقه رسوخ کند.
آیا درست است بگوییم امروز که ما برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) وارد عرصه مبارزه شده‌ایم و درواقع با همان استراتژی آمریکا می‌جنگیم.
من انسان صریحی هستم و باید بگویم، حضور ایرانی‌ها در عراق و سوریه به‌عنوان مدافع حرم و استراتژی دفاع از حرم به تنهایی هیچ معنایی ندارد و تنها برای تحریک جوان‌ها از این عناوین استفاده می‌شود، جنگ حقیقی در این مناطق تنها دفاع از حرم نیست و فراتر از این صحبت‌ها است. تأکید این مسئله (دفاع ایران از حرم حضرت زینب(س) به لحاظ سیاسی به مسئله جنگ شیعه و سنی و دفاع صرف از حرم دامن می‌زند و برداشتی که برای افکار عمومی حاصل می‌شود این است که ایران برای حفاظت از کل مردم منطقه و غیر شیعی‌ها نیامده است و این یک حرکت به اصطلاح فرقه‌ای در حفظ منافع مذهبی است که عربستان سعودی نیز بر این قضیه مانور می‌دهد و افکار عمومی منطقه را به سمت خود معطوف می‌نماید. در حال حاضر وقتی شهیدی از بچه‌های حزب‌الله برای دفن به جنوب لبنان می‌آید تنها شعار «لبیک یا زینب(س)» داده می‌شود و این در حالی است که شهدا از کل لبنان و سوریه، مسیحیت و اهل سنت دفاع کرده‌اند، سید حسن نصرالله همواره یک جمله خوب و منطقی می‌گوید که حزب‌الله از کل لبنان دفاع می‌کند. من هنوز فردی مانند چگوارا پیدا نکرده‌ام، چراکه فکر وی بین‌المللی، خدایی و رحمة للعالمین است. عده‌ای در سایر کشورها حضور دارند که ما فکرش را نمی‌کنیم که چگونه از مسائل انسانی اطلاع دارند و در حوزه حقوق بشر فعال‌اند.
وقتی امام خمینی (ره) می‌فرمایند که آمریکا شیطان بزرگ است، این‌یک شعار نیست، در سیستمی که مسئولیت انقلاب اسلامی را بر عهده دارد، وقتی مقابل آمریکا ایستاده‌ایم بدان معنی است که می‌خواهیم یک سیستم بین‌المللی در خودمان ایجاد کنیم و باید اطلاعات عظیمی از دنیا در دست داشته باشیم.
در مسئله فلسطین اگر ایران نقش‌آفرینی نمی‌کرد هیچ نمودی در دنیا ایجاد نمی‌شد، از زمانی که ایران از فلسطین دفاع نموده است این مسئله در دنیا به نمایش درآمده‌ است. اگر این اتفاق نمی‌افتاد فلسطین هم مانند سایر کشورهای دیگر می‌بود و سیستم آن تغییر می‌کرد. وقتی با صهیونیسم مبارزه می‌شود فضا تغییر می‌کند و تبدیل به یک دیپلماسی بین‌المللی می‌شود.
عربستان نه‌تنها دشمن ایران، بلکه دشمن آمریکای لاتین به دلیل حمایت از کودتاچیان نیکاراگوئه، دشمن لبنان به دلیل تزریق بودجه و شعله‌ور کردن جنگ داخلی و دشمن فلسطین و حامی مالی اسرائیل است.
برای ضربه زدن به عربستان در حوزه خلیج‌فارس باید اقدامی سریع انجام داد و مدنظر قرار دادن استراتژی طولانی اشتباه و وقت تلف کردن است. باید موشک‌هایی با برد کافی از یمن به عربستان شلیک شود تا ساختار سیاسی‌اش متزلزل شود و جرائم و جنایات عربستان در یمن این مشروعیت حمله را به وجود آورده است، به‌غیراز مکه و مدینه همه شهرهای عربستان را می‌توان مورد هدف قرار داد.
مذاکره با عربستان هیچ فایده‌ای ندارد، سعودی‌ها سه چهار تریلیون دلار پول ‌دارند و با جدیت علیه اسلام توطئه می‌کنند و اصل کار عربستان همین است.

آیا عربستان تاکنون به‌غیر از حمایت از گروهک‌های تروریستی و اپوزیسیون، برنامه‌ای برای نفوذ در ساختاری سیاسی ایران داشته است؟
استراتژی عربستان نسبت به ایران همواره ثابت بوده است و با تغییر ریاست‌های جمهور هم تغییری نکرده است. در زمانی سعودی‌ها گفتند که می‌خواهند در ایران سرمایه‌گذاری کنند و عده‌ای از آن استقبال کردند و این در حالی بود که عربستان یک دلار هم در ایران خرج نکرد، رفت و آمد‌های زیاد آن‌ها برای خرید افراد و نفوذ در دولت ایران بود و مبالغ هزاران دلاری و میلیون دلاری را خرج کردند، آن‌ها در ایران هیچ نهاد مالی‌ای را درست نکردند.
ایران همواره محور دفاع از خودش را محور مقاومت تعریف می‌کند، اما با اتفاقاتی که در سوریه و عراق رخ‌داده است، این مسئله دیگر موضوعی اساسی نیست، ما نمی‌توانیم ادعا کنیم که یک‌میلیون‌ نفری که در سوریه کشته‌شده‌اند مهم نیستند و فلسطین به تنهایی الویت ما است، در اینجا ملت سوریه می‌گویند که فلسطین برای ما مهم نیست و یک ناهماهنگی‌ به وجود می‌آید، ما الآن باید یک طرحی برای منطقه تعریف کنیم که همه اقوام و مذاهب راهشان را در آن پیدا کنند و امنیت‌شان تضمین شود، تأکید بر رأی مردم خیلی مهم است تا همه مردم منطقه بگویند که ما چنین طرحی را خواهان هستیم.
در این طرح باید مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی و ... مطرح باشد که بعداً آزادسازی فلسطین هم از اولویت خارج نشود، لکن تأکید صرف به موضع مقاومت توازن منطقه‌ای را بر هم می‌زند.
وهابیت 70 سال قدمت و سابقه بر هم ریختن منطقه را دارد و الآن آن را ادامه می‌دهد، این مسئله معلوم است و دیگر محرمانه نیست، سخنان اخیر آقای قاسم سلیمانی که گفتند عربستان به‌شرط جدایی سوریه از ایران حاضر است مشکل سوریه را حل کند بسیار مهم است و بیان می‌کند که اصل مسئله عربستان ایران است.
در حال حاضر این سخن سردار سلیمانی برای مردم منطقه باورپذیر است و این در حالی است که 5 سال پیش این سخن قابل‌هضم نبود، متأسفانه شخص بشار اسد از تبلیغات ضد وهابی استفاده نمی‌کند، من چند بار در دمشق و درحالی‌که بشار اسد سخن مرا می‌شنید این مسئله را گوشزد کرده‌ام. مردم سوریه باید بدانند که در فضای سیاسی چه خبر است. همه اظهارات سعودی‌ها و آمریکایی‌ها برای جدا کردن ایران و سوریه و حل شدن مسئله جنگ داخلی بسیار واضح و مشخص است.

با کاهش قیمت نفت، عربستان مجبور شده است که وام‌هایی را استقراض کند، پروژه‌های زیادی در عربستان خوابیده است، یارانه‌های بخش‌های مختلف داخلی قطع‌شده است و جریان حاکم در عربستان نمی‌تواند امتیازات خاصی را به گروه‌های مختلف بدهد. لذا الآن در خط ضربه به برنامه‌های عربستان باید یک برنامه کوتاه‌مدت برای آن‌ها تبیین کرد چراکه حاکمیت آن پیر شده است و جوانی نیست که بشود بر روی آن برنامه‌ای سی ساله پیاده‌سازی کرد.

استراتژی عربستان نسبت به ایران همواره ثابت بوده است و با تغییر ریاست‌های جمهور هم تغییری نکرده است. درزمانی سعودی‌ها گفتند که می‌خواهند در ایران سرمایه‌گذاری کنند و عده‌ای از آن استقبال کردند و این در حالی بود که عربستان یک دلار هم در ایران خرج نکرد، رفت و آمد‌های زیاد آن‌ها برای خرید افراد و نفوذ در دولت ایران بود و مبالغ هزاران دلاری و میلیون دلاری را خرج کردند، آن‌ها در ایران هیچ نهاد مالی‌ای را درست نکردند.




انتهای متن/

شنبه, 09 بهمن 1395 ساعت 11:15

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید