بررسی تفکر جریان خشونت
تحلیل گفتمانی داعش و قیاس آن با گفتمان اسلام ناب

امروز ما بیش از آنکه به آموزش اسلام راستین به مخاطبین اهل سنت‌مان احتیاج داشته باشیم به ساخت گفتمان رقیبی که بتواند سحر گفتمان دروغین آمریکایی داعش را باطل کرده و پوچی آن را عیان سازد نیازمندیم.

موسسه راهبردی دیده بان، ارتباط گفتمان با واقعيت، ارتباطي ديالکتيک است؛ چراکه الزامات و اقتضائات تاريخي، اجتماعي و فرهنگي نيز مي‌توانند نوع خاصي از گفتمان را مطالبه و آن را حاکم کنند. بنابراين، گفتمان‌ها بنابر مطالبات و الزامات اجتماعي و سياسي جامعه و نيز کاستي‌هايي که گفتمان حاکم به آن دچار شده‌اند، نظام معنايي خود را بازساخته و آن را به‌عنوان نظامي کارآمد و توانمند در برون‌رفت از مشکلات جامعه ارائه مي‌دهند.

درنتيجه گفتمان‌ها اموري بسته و تغييرناپذير نيستند و هويت خود را به‌واسطه‌ی نوع ارتباطي که با ساير گفتمان‌ها دارند بازتعريف مي‌کنند. گفتمان وقتي توانست به يک ثبات نسبي برسد و نظام معنايي خود را تثبيت نمايد، به يک گفتمان هژمونيک تبديل مي‌گردد. هويت يک گفتمان، هويتي ارتباطي، پويا و فعال است. زماني که يک گفتمان نشاط خويش را از دست دهد و دچار تصلب و عدم انطباق با زيست‌بوم اجتماعي خود گردد، زوال و افول آن شروع مي‌شود. برعکس، فائق آمدن بر اين مشکلات، آن را در جلب اجماع و اقناع جمعي و پذيرش آن از سوي کارگزاران و سوژه‌ها ياري مي‌رساند. بدين ترتيب است که يک گفتمان خود را هژمونيک مي‌کند.

آن گفتمانی که داعش را در اذهان جوانان اهل سنت به یک گروه جهادی و انقلابی بدل کرده است، ریشه‌‌ی درخواست مردم مسلمان در ایجاد تغییر و دگرگونی در وضعیت فعلی دارد. نیاز به انقلاب در فضای امروز جوامع اسلامی یک نیاز حیاتی برای رهایی از وضع موجود است و این مسئله‌ای‌ست که به‌درستی عموم مسلمانان به آن پی برده‌اند. داعش داعیه‌دار برآورده‌کردن این نیاز معنوی است؛ پس چرا گفتمان او مقبول نیفتد.

بعضی معتقدند از منظر ديني و با توجه به وجود حقايق ثابت و مسلم آن، تحليل گفتمان واجد نقدهاي اساسي است؛ چراکه به نسبی شدن همه‌ی مفاهیم اجتماعی و سیاسی می‌انجامد. از منظر حکمت اسلامي نظریه گفتمان داراي اشکالات اساسي مانند انکار حقايق مسلم، بديهي، گفتماني دانستن آن و... است که ريشه در هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي آن دارد؛ اما باید گفت هرچند تعریف گفتمان در صورت کاملاً کلاسیک آن چنین مفهومی را به ذهن متبادر می‌کند ولی در فضای تحولات اجتماعی امروز که فرصت کمی برای تبیین و اثبات اصول اساسی اعتقادی وجود دارد و باید در فضای پرغوغای نظریات مختلف سیاسی و اجتماعی به رقابت نظریه‌ی اسلام با دیگر نظریه‌ها تن داد می‌توان از ظرفیت گفتمان سازی برای پیش‌برد اهداف کوتاه و میان‌مدت استفاده کرد. چالشی که امروز به‌وسیله‌ی جریانات تکفیری در جهان اسلام پدید آمده بیش از آنکه ماهیتی اعتقادی در فضای سایبری داشته باشد در نمایی گفتمانی ظاهر شده است که البته به‌صورت سطحی بنیان‌های خود را بر اعتقادات اسلامی خصوصاً اصل توحید معرفی می‌کند. اما آنچه از محتوای انتشاریافته‌ی این جریان در فضای سایبری برمی‌آید ظهور این گفتمان در غیریت‌سازی با گفتمان‌های دیگری است که در طی قرن اخیر منفعلانه در مقابل مدرنیته نتوانسته‌اند نسبت به مشکلات و مسائل جهان اسلام پاسخ‌گو باشند.

گفتمان داعش؛ اسلام سیاسی و انقلابی یا تکفیر و ترور

در تاریخ اسلام از آغاز تاکنون فهم پدیده‌های دینی اهمیت ویژه داشته است. در این میان پدیده‌ی فرق مذهبی منزلت خاصی دارد. به‌علاوه در دهه‌های اخیر با توجه به نقش دین در ساختار و جنبش‌های اجتماعی و به تعبیر دیگر حضور اسلام سیاسی در اندیشه‌ی سیاسی جهانیان و تأثیرگذاری عمیق آن در درون جوامع مسلمان باعث شده تا اسلام و دو شاخه اصلی آن، تسنن و تشیع مورد بحث و بررسی باشد.

امروز آنچه دغدغه‌ی اصلی می‌نماید این است که در مناطقی از جهان اسلام گفتمان اسلام سیاسی است که مبنای ارزیابی از کارآمدی اسلام قرار گرفته، نه اسلام اصلاح‌طلب یا اسلام نوگرایان؛ یعنی همان تسلط اسلام سیاسی یا انقلابی بر جامعه‌های مسلمان و دعوت‌های اسلامی در یک قرن اخیر در همین چارچوب بوده است. دعوت‌هایی که پرچم اعتراض علیه غرب را به دست گرفته و مقابله با نظام‌های موجود سیاسی را عهده‌دار شده است. البته ناگفته نماند شکست‌های پی‌درپی مسلمانان از اسراییل و نیز پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 که به قول شیخ یوسف قرضاوی تحقق «انتقال قدرت به دست مؤمنان» بود یکی از عوامل تقویت گفتمان اسلام انقلابی قلمداد می‌شود. اگرچه در قرائت شیعی از اسلام، سیاست جزئی لاینفک از دین محسوب می‌شود و اسلام غیرسیاسی فاقد ماهیت حقیقی است اما در میان اهل سنت وضعیت بدین گونه نیست. ایشان قرن‌ها اسلام غیرسیاسی را تجربه کرده‌اند و برداشت آن‌ها از اسلام سیاسی در تقابل با گرایش غیرسیاسی آن شکل‌گرفته است. گفتمان اسلام سیاسی که در میان اهل سنت پدید آمد، در نسبت با سه مفهوم کلیدی حکومت، جاهلیت و جهاد تعریف شد؛ یعنی همان سخن سید قطب.

براساس این گفتمان ۱- حکومت از آن خدا است.۲- جامعه‌ای که در آن فرمان خدا جاری نباشد یک جامعه جاهلی است.۳- راه برون‌رفت از این بحران کنونی جهاد است. در این گفتمان رادیکال اساساً روابط و گفتگوی ادیان و مذاهب با یکدیگر قطع می‌شود.

در این گفتمان که اسلامی‌کردن جامعه اصل آن است، مفاهیم مدرنی همچون دموکراسی، سکولاریسم، حقوق بشر، حضور زن در عرصه‌ی عمومی، مشارکت سیاسی مردم و... که همه از مشخصه‌های مدرنیسم است، جایی ندارد. تلاش جریان‌های سیاسی اسلام‌گرای اهل سنت، همه در راستای ازسرگیری زندگی اسلامی، آن‌هم اسلامی که در قامت خلیفه‌گری‌های رایج در طول تاریخ دیده‌شده، شناخته می‌شود، نه نسخه‌ای که قابلیت تعامل مثبت با پیشرفت‌های دنیای مدرن را داشته باشد.

البته داعش محصول طبیعی این گفتمان نیست؛ محصول طبیعی چنین گفتمانی را می‌توان جریان سیاسی اخوان المسلمین و دیگر جریانات سلفی معاصر دانست؛ اما داعش دست‌ساخته‌ای است که به بهانه‌ی این گفتمان ظهور و بروز یافته است. این سازمان یک فرقه‌ی مذهبی نیست، بلکه گروهی تروریستی است که می‌خواهد با بدیل‌سازی تقلبی از «اسلام انقلابی» یا «اسلام سیاسی» اهداف اجتماعی- سیاسی خود را اجرایی کند و جغرافیای مناسب برای پیشبرد آن اهداف را به‌زور اسلحه و کشتار به دست آورد.

عده‌ای پدیده‌ی جریانات تکفیری همچون داعش را گرایشی طبیعی در نسبت با عقده‌های انقلابی مسلمانان امروز می‌دانند و آن را درزمینه‌ی اسلام سیاسی بازتعریف می‌کنند. در این میان، دولت‌های منطقه و سیاست‌مداران ناکاربلد آن‌ها نیز، هر یک به فراخور باورهای به‌شدت غلط خود از اسلام، تمدن غرب و مدرنیته دچار محاسبات اشتباه مضاعفی شده‌اند. مثلاً همان آقای یوسف قرضاوی که انقلاب ایران را انتقال قدرت به دست مؤمنان می‌داند، اینک داعش را یک جنبش انقلابی و عکس‌العمل شیعیان عراق را یک انقلاب علیه اهل سنت می‌نامد. نباید تلاش قرضاوی را به همراهی عمدی با صهیونیزم تعبیر کرد. او تلاش داعش را یک تکلیف دینی در راستای گفتمان اسلام سیاسی به آموزگاری امثال «سید قطب» و «حسن البنا» و «مودودی» می‌داند. گرچه این از درک ناصحیح او و امثال وی از سیاست در اسلام از یک‌سو و جریانات سیاسی امروز جهان اسلام از سویی دیگر ناشی می‌شود؛ اما نظر او ریشه در فضای ذهنی عموم مردمان اهل سنت دارد.

گفتمان به‌ظاهر اسلام‌گرایی و انقلابی‌گری داعش در رقابت با گفتمان‌های مختلفی است که به‌نوعی دگماتیسم و پذیرفتن وضع موجود را تبلیغ و توجیه می‌کنند و البته بدلی تقلبی برای گفتمان اصیل انقلاب اسلامی به شمار می‌آید تا جهت استکبارستیزی آن را تبدیل به مسلمان‌ستیزی و اختلاف‌افکنی در میان امت اسلامی نماید. بنابراین چنین گفتمانی برای به‌دست آوردن هژمونی نیازمند تندترین اقدامات و صریح‌ترین مواضع است. آنچه در قالب خشونت در این اقدامات تعریف می‌شود خود بر پایه‌ی تلاش برای گفتمان‌سازی است که در مراحل ابتدایی نیازمند ثبت ماندگار در حافظه‌ی عمومی است؛ بنابراین سازوکار پیشبرد این گفتمان خشن در مراحل اولیه بر پایه‌ی حذف و طرد استوار است.

جهان اسلام بهای شکست مدرنیزاسیون فرمایشی و فروپاشی مرزهای ملی و ساختگی پسا‌استعماری و شکست کوشش‌های سیاسی را می‌پردازد. درنتیجه امیدهای بزرگی که همراه با بیداری اسلامی برای امکان تغییر از طریق روش‌های مسالمت‌آمیز و انقلاب‌های مردمی ایجاد شده بود محو شده و خشونت و آدم‌کشی در قالب جهاد و مبارزه‌ی مسلحانه با ایدئولوژی سلفی و بیگانه با هر جنبه‌ای از مدرنیته تنها مسیر نجات و رهایی از وضع موجود نمود یافته است.

عده‌ای از روشن‌فکران معتقدند علت این‌که گفتمان داعش در جغرافیای شام یا عراق فراگیر می‌شود، این است که در این مناطق یک انسجام فرهنگی و سیاسی قابل دفاع وجود ندارد. به‌ نظر اینان، تا شیوه‌های تربیت اجتماعی در این دو سرزمین مدرن نشود و ساختار مسلط قومی و فرقه‌ای جای خود را به مدنی‌گری ندهد و دولت‌های آن دو سرزمین با مدرنیته به معنی کامل کلمه کنار نیایند بروز داعشی‌گری طبیعی خواهد بود. به نظر این حضرات راه حذف اندیشه و گفتمان انقلابی داعشیسم، نقد تاریخی و فاصله گرفتن از روش و منش انقلابی است که ماهیتاً با دگماتیسم همخوانی دارد.

اینجاست که ما به اهمیت شناخت صحیح گفتمان داعش و جریانات تکفیری پی می‌بریم. آنگاه‌که تمام تاریخ درخشان و توأمان با صلح و آرامش در این دو سرزمین در دوره‌ی اسلامی به فراموشی سپرده شود و تحمیل مدرنیزاسیون توسط استعمار، استبداد و نهایتاً استکبار در سده‌ی اخیر در نقض فرهنگ و اعتقادات ریشه‌دار دینی این مردم مورد بی‌اعتنایی قرار گیرد، اگر امثال افاضات مذکور شنیده نشود جای تعجب است.

حقیقت این است که گفتمان داعش بر پایه‌ی مشروعیتی استوار است که موردپذیرش تعداد قابل‌توجهی از مردم قرارگرفته که قشر تأثیرگذار امت اسلام به شمار می‌آیند؛ یعنی افراد حاضر درصحنه؛ کسانی که برای تحقق عقاید خود حاضر به انجام عمل انقلابی هستند. پس باید به این نکته پرداخت که داعش چگونه مشروعیت گفتمان خود را در ذهن این جماعت به وجود آورده است.

آن گفتمانی که داعش را در اذهان جوانان اهل سنت به یک گروه جهادی و انقلابی بدل کرده است، ریشه‌‌ی درخواست مردم مسلمان در ایجاد تغییر و دگرگونی در وضعیت فعلی دارد. نیاز به انقلاب در فضای امروز جوامع اسلامی یک نیاز حیاتی برای رهایی از وضع موجود است و این مسئله‌ای‌ست که به‌درستی عموم مسلمانان به آن پی برده‌اند. داعش داعیه‌دار برآورده‌کردن این نیاز معنوی است؛ پس چرا گفتمان او مقبول نیفتد.

جهان اسلام بهای شکست مدرنیزاسیون فرمایشی و فروپاشی مرزهای ملی و ساختگی پسا‌استعماری و شکست کوشش‌های سیاسی را می‌پردازد. درنتیجه امیدهای بزرگی که همراه با بیداری اسلامی برای امکان تغییر از طریق روش‌های مسالمت‌آمیز و انقلاب‌های مردمی ایجاد شده بود محو شده و خشونت و آدم‌کشی در قالب جهاد و مبارزه‌ی مسلحانه با ایدئولوژی سلفی و بیگانه با هر جنبه‌ای از مدرنیته تنها مسیر نجات و رهایی از وضع موجود نمود یافته است. در اثر سرخوردگی و ناامیدی ناشی از شکست بیداری اسلامی که بر سر جهان اسلام فرود آمده است و پنجه‌ی سرد خویش را بر گلوی آن می‌فشارد، بحران ظهور گروه‌های مسلح تکفیری را می‌توان همچون تولد کودکی غول‌آسا، ناقص‌الخلقه، زشت، مهلک و کینه‌جو به نظر ‌آورد.

ایالات ‌متحده آمریکا و اروپا، با تجدید و تحکیم اتحادهای کهن خویش با شیخ‌های خلیج و رژیم‌های مستبد عرب برای خنثی‌کردن تغییرات سیاسی مبتنی بر انقلاب‌های مردمی و مباشرت در بازگشت به کودتاهای نظامی و مشروعیت بخشی به آن، پیامی واضح و پرطنین خطاب به عرب‌ها ابراز داشته‌اند: «صندوق‌های رأی برای شما نیست! استفاده از این صندوق‌ها برای ایجاد تغییر بیهوده است. نتایج این صندوق‌ها را به‌راحتی می‌توان نادیده گرفت و پایمال کرد. خشونت و انتقام راه خروج از وضعیت غم‌افزای شماست.» هیچ‌چیز بیش از این نمی‌تواند موجب ایجاد اعتماد و مشروعیت به گفتمان داعش و هدف‌های ستیزه‌جویانه‌اش گردد.

موج آشفتگی، هرج‌ومرج، ناامیدی و یأسی که به دنبال این شکست در کشورهای عربی و در میان اهل سنت که مدعی نوعی دیگر از احیای اسلام سیاسی در رقابت با انقلاب اسلامی ایران شده بودند، زمینه‌ساز پذیرش گفتمان‌سازی داعش و دیگر گروه‌های تکفیری شده است.

رقابت گفتمانی داعش آنگاه معنا می‌یابد که بتواند با گفتمان‌های رقیب خود غیریت‌سازی نماید. گفتمان رقیب جریان‌های به‌اصطلاح جهادی تکفیری امروز در جهان اسلام، گفتمان اسلام ناب است که توسط انقلاب اسلامی پایه‌گذاری شد. آنگاه ‌که این گفتمان از درون استحاله شود و منادیان آن خاموش گردند البته نوبت به زوزه‌ی کفتارهای داعشی خواهد رسید.

نتیجه‌گیری؛ بازسازی گفتمان جهاد و مقاومت در برابر گفتمان ترور و تکفیر

شکی نیست که اسلام‌خواهی یک حقیقت روشن در تحولات سیاسی امروز جهان اسلام است. همان‌طور که از شواهد برمی‌آید هرجایی که فرصت انتخاب به مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خویش در هرکدام از سرزمین‌های اسلامی داده شود، انتخاب آنان اسلام به‌عنوان طرح آینده‌ی ساختار و ماهیت حکومت و اجتماع خواهد بود. اسلام دینی ناشناخته نیست که نیازمند آموزش به مردم مسلمان باشد. اسلام هم به لحاظ فطری و هم به لحاظ تاریخی در رگ‌های آحاد مسلمین و اجتماعات آن‌ها جریان دارد. اگر فرقه‌های انحرافی توانسته‌اند نمایی از دینی را نمایش دهند که از حقیقت اسلام فاصله بسیار دارد به خاطر هنر آنان در نمایشنامه‌نویسی گفتمانی در فضاهای جذاب تبلیغاتی همچون فضای سایبری از یکسو و عقده‌ی شکست قیام پرهیجان مردمی در کشورهای اسلامی از سوی دیگر است.

امروز ما بیش از آنکه به آموزش اسلام راستین به مخاطبین اهل سنت‌مان احتیاج داشته باشیم به ساخت گفتمان رقیبی که بتواند سحر گفتمان دروغین آمریکایی داعش را باطل کرده و پوچی آن را عیان سازد نیازمندیم.

لازم نیست به دنبال بنیادهای این گفتمان بگردیم. این گفتمان در دل مکتب انقلابی امام امت، خمینی کبیر نهادینه‌شده است. سخنان مقام عظمای ولایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و روح عیان تمام رفتارهای ایشان این‌چنین گفتمانی را به ما القا می‌کند. امروز گفتمان انقلابی ما در غیریت‌سازی با گفتمان اسلام آمریکایی در وجوه اسلام لائیک و اسلام تکفیری معنا می‌یابد. دال مرکزی این گفتمان در وحدت امت اسلام حول محور توحید، عزّت مسلمین و برائت از کافران و مستکبران تعریف می‌شود؛ و همه‌ی دال‌های پیرامونی آن در تطابق با سنت پیامبر اعظم و اهل‌بیت او هستند.

 نشریه اشارت،موسسه راهبردی دیده بان




انتهای متن/

شنبه, 18 مهر 1394 ساعت 10:58

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید