موسسه راهبردی دیده بان، «دشمنان دنیای اسلام دنبال این فکرند، دنبال این نقشهاند، خوب فهمیدند که اگر در دنیای اسلام مذاهب اسلامی گریبان یکدیگر را بگیرند و کشمکش با همدیگر را شروع کنند رژیم غاصب صهیونیزم نفس راحتی خواهد کشید و این را خوب فهمیدند، درست فهمیدند؛ لذا از یک طرف گروههای تکفیری را به راه میاندازند و از طرف دیگر یک عده مزدور را به راه بیندازند که برای این آتش هیمنه فراهم کنند، بنزین روی آتش بریزند که میبینید، میشنوید یا خبر دارید. وسایل ارتباط جمعی و رسانه در اختیار اینها میگذارند، در آمریکا، در لندن، آن تشیعی که در لندن و از آمریکا بخواهد برای دنیا پخش شود آن تشیع به درد شیعه نمیخورد.»(1)
در طول تاریخ همواره انسانهایی کژاندیش و خودپسند بودهاند که برای رسیدن به اهداف مادی و پلید خود همواره اعتقادات و باورهای مردم را به بازی گرفتهاند و گاه با سوءاستفاده از این باورها، لطمههای غیر قابل جبرانی را به جوامع بشری و تمدن انسانی وارد کردهاند. در جوامع اسلامی نیز این عده با استفاده از زور و گاه تزویر، احساسات پاک و بیآلایش مسلمانان را به باد سخره گرفتهاند و حتی سخنان بیپایه و اساس خود را با عنوانی اسلامی به جای اسلام ناب معرفی نموده تا به اهدف پست خود نائل شوند.
از حدیثهای صحیح و متواتر که از رسول بزرگوار اسلام(ص) نقل شده این حدیث است: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتي عَلىٰ ثَلاثٍ وَ سَبعينَ فِرقَةً، فِرقَةٌ مِنْها ناجِيَةٌ وَ الْباقُونَ هالِكون؛ پس از من امتم به هفتادوسه فرقه تقسیم میگردند. یک گروه نجاتیافته و بقیه هلاک خواهند شد.»(2) این حدیث از حدیثهایی است که همه طبقات حدیثگویان از اهل تسنن و شیعه آن را درست میدانند. خندهآور است که هر یک از فرقههای جدید، خود را همان یک فرقۀ ناجیه میدانند و هفتاد و دو فرقه دیگر را جهنمی. از جمله این انحرافات که کمتر از یک قرن از پیدایش آن میگذرد جریان «محمد بن عبدالوهاب» یعنی وهابیت است. این فرقه که در مقابل اکثر مسلمانان قرار گرفته با ادعای احیای دین و توحید، همان عقاید و افکار «ابنتیمیه» را در شبهجزیره عربستان پیاده کرده است. آل سعود نیز مجری افکار آنها گشت. این فرقه از قرن 12 تا کنون به جا مانده است.
روند پیدایش و شکلگیری وهابیت
محمد بن عبدالوهاب در سال 1111 ه.ق متولد شد و در سال 1206 ه.ق از دنیا رفت. دوران کودکی را در شهر خود «عُیَینه» در حجاز و به ویژه «نجد» سپری کرد. بعد از مدتی وارد حوزه علمیه حنبلی شد و نزد علمای عیینه به فراگیری علوم پرداخت. (3) محمد بن عبدالوهاب که فردی مغرور و خودبزرگبین بود مدتی فقه حنبلی را نزد پدرش آموخت و از همان دوران جوانی آداب و رسوم و بعضی معتقدات مردم را به استهزا میگرفت و آنان را جاهل و مشرک مینامید؛ به حدی که با مخالفت پدر و برادرش سلیمان بن عبدالوهاب مواجه شد و به همین دلیل عزم سفر به عراق، شام و ایران نمود و با مذهب و اعتقادات جوامع دیگر نیز آشنا شد و آنها را نیز مورد انکار قرار میداد. او در واقع عقاید خرافی ابن تیمیه را منتشر میکرد. بعد از فوت پدرش قصد کشتن او را داشتند ولی چون دائم در سفر بود دوباره به شهر عیینه فرار کرد. قرار شد امیر شهر، عثمان بن معصر او را یاری کند تا بتواند افکارش را در جزیرة العرب منتشر کند و برای تأکید این میثاق امیر عیینه خواهرش جوهره را به نکاح عبدالوهاب در آورد. لکن این ازدواج دوام نیاورد؛ به همین دلیل از ترس اینکه امیر او را بکشد به درعه شهر مسیلمۀ کذاب فرار کرد. وی همان موقع که عیینه بود به کمک امیر شهر درصدد اجرای عقاید و افکار خود برآمد و قبر خطاب را خراب نمود و این عمل موجب فتنه شد. در درعه نیز با محمد بن مسعود (جد آل سعود) که امیر آن شهر بود ملاقات کرد. قرار شد محمد بن مسعود هم او را یاری کند و در عوض او نیز حکومتش را تأیید نماید. محمد بن مسعود نیز به جهت این میثاق یکی از دختران خود را به نکاح او درآورد. اولین کار او این بود که حکم به کفر، شرک و ترور امیر عیینه داد و سپس آل سعود را برای حمله به عیینه تشویق کرد. در اثرآن حمله تعداد زیادی کشته، خانههایشان غارت و ویران شد و به نوامیسشان تجاوز نمودند. اینگونه بود که وهابیت حرکت خود را به اسم نصرت و یاری توحید و محاربه با بدعت و شرک و مظاهر آن شروع کردند. (4)
عبدالوهاب و یارانش به شهرهای دیگر هم مثل نجد، یمن، حجاز، سوریه و عراق حملهور شدند و هر شهری که عقاید آنان را قبول نمیکرد غارت کرده و افرادش را به خاک و خون میکشیدند. (5)
وهابیان با این افکار خشن باعث ایجاد اختلاف و تشتت و درگیری میان مسلمانان شدند و استعمار را خشنود نمودند تا جایی که لُرد کورزن در توصیف شریعت وهابیت میگوید: «این عالیترین و پربهاترین دینی است که برای مردم به ارمغان آورده شده است.» (6)
سوءاستفاده کشورهای غربی از وهابیت
استفاده کردن ممالک غربی و بیدین از فرقه وهابیت وقتی آغاز شد که عبدالوهاب در حوزه علمیه بصره درس میخواند. جاسوس معروف انگلیسی «مستر همفر» نیز به عنوان محصل به این مدرسه وارد شد و در پی یافتن مرد مناسبی جهت القای افکار ضد دینی خود برای رسیدن به اهدافش بود. در میان افرادی که همفر با آنان آشنا شد محمد بن عبد الوهاب بر خلاف دیگران دارای عقاید خاص بود، او توانست خود را به عبدالوهاب نزدیک کند تا جایی که عقاید او را متزلزل ساخت، و مواردی از قبیل مجاز شمردن شرب خمر را به او قبولاند. به علاوه او را به مسائل جنسی نیز آلوده ساخت. او در خاطرات خود مینویسد: «من گمشده خود را در محمد بن عبد الوهاب یافتم؛ زیرا او به ضوابط دینی پایبند نبود و به خاطر روح غرور و خودپسندی و تنفری که از علمای عصر خود داشت و همچنین در خصوص فهم قرآن و سنت که به استقلال نظرش اتکا میکرد، از بارزترین نقاط ضعفی بود که میتوانستم از این راهها در او نفوذ کنم.» (7)
همچنین میگوید: «بسیار اهمیت میدادم که او روح استقلال و بیقیدی، خودپسندی و شک در همه چیزها را ایجاد کنم و همیشه به آیندهای درخشان او را مژده میدادم و دائماً روح آتشین و طبع پرانتقادش را ستایش میکردم.» (8) اما استعمار انگلیس که ثمره زحمات جاسوس خود را لمس میکرد با پرداخت پول و تطمیع بعضی از افراد عدهای را به عنوان اصحاب و طرفداران در کنار عبد الوهاب جمع کرد و نطفه دین جدید بسته شد، پس از چند سال تلاش، انگلیس توانست نظر محمدبن مسعود را به سوی عبدالوهاب جمع کند و زمینه همکاری این دو تن مهیا گردید، از این رو به وسیله خاندان سعود افکار و عقاید وهابی به سراسر عربستان منتشر گردید و پس از مرگ محمد بن عبد الوهاب نیز طریقه وهابیت به دست نظامیان آل سعود گسترش یافت و به صورت ایدئولوژی حکومت عربستان در آمد. (9)
بزرگترین مشکل وهابیت این است که دین را به صورت قشری و سطحی نگاه میکنند و به عمق دین توجهی ندارند و اصلاً قبول ندارند که دین خود را به جای رسولالله(ص) از ابنتیمیه گرفتهاند. واضح است که چنین بدعتگذاری در دین باعث میشود به مرور زمان چیزی از اصل دین باقی نمانده و اسلام هم مانند مسیحیت روشی بلا استفاده شود؛ همان اهداف پلید استعمارگران. بنابراین نتیجه این تفکرات آن شده که گفته میشود اسلام دین جامد و خشکی است که به درد همه زمانها نمیخورد، در نتیجه طی سالهای متمادی به این نتیجه میرسند که نداشتن این دین بهتر از داشتن آن است. تفکر وهابیت همانند تفکر خوارج در صدر اسلام از جمود، تعصب، خشونت بدوی بودن و متحجرانه از اسلام ریشه گرفته و فاقد هرگونه فکر و فرهنگ پویا و صحیح میباشد.(10)
برخی از مهمترین عقاید وهابیان
از جمله مسائلی که محمد بن عبد الوهاب و پیروان او از نظر اعتقادی مطرح میکنند توسل به پیامبر و اولیای الهی است که آن را نامشروع و شرک معرفی مینمایند. وهابیان به طور کلی درخواست شفاعت پیامبران و ائمه اطهار(ع) و تعمیر و ساخت مرقد برای قبور پیامبران و صالحان حساسیت نشان میدهند، آنها حتی بزرگداشت موالید و وفات اولیای الهی را بدعت و حرام میدانند و معتقدند یادوارهها و بر پا کردن جشن در ایام ولادت برای امامان پرستش محسوب میشود و نوعی تعظیم نسبت به آنان میباشد. (11)
آنها معتقدند که خداوند دارای جهت و اعضاء و جوارح است و او را دارای جسمی میدانند که حد و مرز ندارد؛ چهره، چشم، دهان و دندان دارد، دو دست داردکه دارای کف و انگشت کوچک دست است؛ پهلو، دو ساق، دو پا و دو قدم دارد و بر عرش نشسته است و از مکانی به مکان دیگر جا به جا میشود و در نیمه دوم شب به آسمان دنیا فرود میآید و مردم را دعوت به استغفار میکند. (12)
دیگر عقاید وهابیان
· آنها قائلاند که هر کس توحید آنها را نپذیرد کافر حربی است و خونش حلال است؛ یعنی کسانی که با عقاید آنها موافقاند باید با آنها بیعت کنند و کسانی که به مقابله برمیخیزند باید کشته شوند و اموالشان تقسیم شود (درست مثل خوارج) (13).
· تبرک به آثار رسولالله(ص) را به شدت منسوخ میشمارند و میگویند این آثار و قبر ایشان از سنگ و گل ساخته شده و از سنگ و گل کاری بر نمیآید. (14)
· داشتن ضریح و مرقد، شرک و حرام است. «ابنقیم» در کتاب «زاد المعاد» میگوید ویران کردن بنایی که روی قبور ساخته شده واجب است؛ به همین دلیل آنها در 15 ربیع الاول سال 1343 ه.ق بر حجاز تسلط یافتند و و در 8 شوال همان سال قبور ائمه و صحابه را تخریب کردند و اثاثیه حرم را غارت نمودند. همچنین راحت و آزادانه به کشتار بیرحمانه شیعیان در کربلا پرداختند و حتی اقدام به هتک حرمت حرم حسینی نمودند. آنان نزدیک به ده سال چندین بار حملات شدیدی به شهر کربلا و نجف داشتند. (15)
همچنین به کشتار عمومی علمای اهلسنت دست زدند. بویژه علمای سرشناس و مورد توجه را معتقد بودند که تا اینها زندهاند همکیشان ما روی خوشی نخواهند دید. (16)
انهدام میراث فرهنگی، آتش زدن کتابخانههای بزرگ و تخریب آثار بزرگان مکه و مدینه نیز از دیگر اقدامات وهابیون بود. (17) آنها بعلاوه توسل به اولیای الهی را نامشروع میدانند، شیعه را مشرک میخوانند و خواندن فاتحه بر سر قبور را حرام میدانند. آنها معتقدند که به ظاهر قرآن باید تفسیر کرد نه به باطن آن و قسم به پیامبر را شرک و حرام میدانند و همچنین یکی از مسائل مهم شفاعت است؛ تکفیریها شفاعت را فقط از آن خدا میدانند و آیاتی را که تأکید بر شفاعت دارد نادیده میگیرند. غافل از این که شفاعت خدا اصلاً معنی ندارد بلکه شفاعت باید توسط کسانی نزد خدا برای رفع مشکلات دیگر صورت پذیرد.
با توجه به گسترش شبهات در حوزه دین بویژه در مفاهیم تشیع و نیز اهمیت وحدت اسلامی از سوی رهبران مسلمان لازم و ضروری است که مهمترین مانع تحقق وحدت شناسانده شود و از آنجا که پیروان فرقه وهابیت تنها خود را به حق دانسته و پیروان دیگر مذاهب را مرتد میشمرند. جدا از خسارتهای مرگبار مادی این نوع انحرافات، صدمات دینی آن به مراتب عمیقتر میباشد به طوری که بعد از ظهور وهابیت عقایدشان مانند سمی مهلک به پیکر اسلام وارد شد.
نشریه اشارت،موسسه راهبردی دیده بان
پینوشت:
1. بیانات در دیدار کارگزاران حج 20شهریور92
2. شیخ حر عاملی، وسائل الشيعة، ج27، ص50.
3. علیاصغر رضوانی، فتنه وهابیت، ص 9.
4. همان، صص 11-15، تلخیص.
5. جزیرة العرب في القرن العشرین، ص 341 (به نقل از این کتاب).
6. المخططات الإسلامیة لمکافحة الإسلام، ص 87، (به نقل از این کتاب). برداشتی از کتابهای «گفتارهای در نقد وهابیت» نجم الدین طبسی و «تیشهها و ریشهها»ی حبیب عباسی.
7. پیدایش وهابیت و عقاید وهابیون، عزتالله دهقان، ص 43.
8. همان.
9. آیین وهابیت، جعفر سبحانی، صص 26-27.
10. تحلیلی نو بر عقاید وهابیون، ص 47.
11. تاریخ نهضتهای دینی سیاسی معاصر، علیاصغر حبلی، ص 121.
12. بیراهه 4 وهابیت، احمدرضا جاوقارزعیمی، ص 10.
13. فتنه وهابیت، علیاصغر رضوانی، صص 28-29(تلخیص).
14. همان، صص 59-60(تلخیص).
15. به نقل از کتاب تاریخ المملکة السعودیة، ج 1، ص 92.
16. به نقل از تاریخ وهابیان، ص 33.
17. فتنه وهابیت، علی اصغر رضوانی، ص 14 تا 26، (تلخیص)