دادستان انقلاب
تلاش و دغدغه لاجوردی در اسناد گروهک فرقان

تلاش و دغدغه فراموش نشدنی لاجوردی را می‌توان در اظهارات و اسناد پراکنده اعضای گروهک فرقان جستجو کرد.

به گزارش دیده بان، اقدامات قاطعانه شهید لاجوردی به زعم دوستان دور و نزدیکش تیشه‌ای بود بر ریشه سازمانی که بعد از مرض دوری اعضای آن از تعقل و دیانت، قلبشان لبریز از مرض شده بود. بدون تردید دوره ریاست ایشان چه در دادستانی و چه در سازمان زندان‌ها از مقاطع مهم تاریخ کشورمان به حساب می‌آید. دوره دادستانی انقلاب، علی‌رغم همه سیاه‌نمایی‌هایی که دشمنان نظام و انقلاب علیه این بزرگوار و انصار و اعوان او می‌کنند، نقش شهید لاجوردی را در ابعاد مختلف، از جمله هدایت خیل کثیری از فریب‌خوردگانی و ایضا برقراری امنیت در کشور، فراموش نشدنی کرده است.

سیداسدالله جولایی دوست دیرین شهید لاجوردی که سابقه همراهی آنها به سال‌ها قبل از انقلاب برمی‌گردد، همزمان با سالگرد شهادت شهید لاجوردی، در گفت‌وگو با تسنیم، به زوایای مختلفی از شخصیت شهید لاجوردی پرداخته است.

بیشتر تلاش لاجوردی در مقابله با خیانت‌های سیاه منافقین بود

جولایی گفت: هنگامی که این ستمدیده زندان‌های پهلوی، خودش در رأس زندانبانی کشور قرار گرفت و یا بهتر است بگوییم زمانی که در دادستانی انقلاب اسلامی وظیفه خطیر خود را در برابر جریان‌های معاند نظام و مخالفان قسم خورده اسلام ایفا می‌کرد، بیشترین تلاشش به نوعی در راستای مقابله با خیانت‌های سیاه منافقین سنگدل بود. در آن زمان ایران اسلامی که تازه از سختی‌های تنها انقلاب دینی در جهان دمی آسوده بود و در آن برهه به امنیت بیش از هر چیز دیگری نیاز داشت. دشمنان خارجی با همه بغض و حقد خودشان نسبت به جمهوری اسلامی ایران از یک سو و خباثت‌های هموطنان خائن خودی از طرف دیگر پیکر نظام بنیان نهاده شده را مجروح می‌ساخت.

در شرایطی که در خیابان‌های تهران و دیگر کلان شهرهای کشور، تیم‌های ترور منافقین روزانه ده‌ها انسان بی‌گناه را تنها به جرم داشتن ظاهری متدین و یا پوشیدن لباسی که نشان سپاه و جهاد را داشت و یا الصاق عکسی از رهبر فقید انقلاب بر دیوار مغازه‌ای یا بروی طلق موتور سیکلتی، به خاک و خون می‌کشیدند و داعش‌گونه در مواردی آن‌ها را مثله و به طرز جنون‌آوری قطعه قطعه می‌کردند، شهید لاجوردی و یاران همراهش با اتکای الهی و با عزمی راسخ و ایمانی سرشار از عشق به امام و امت در کمترین زمان ممکن و با اقل امکانات به مقابله با آنان برخاست و با تیزهوشی و پشتکار ریشه جریان نفاق را در جمهوری اسلامی نوپا خشکاند. به گونه‌ای که رهبری جریان نفاق ناگزیر شد در قالب نسوان و با آرایشی زنامه و هیبتی مفتضحانه خاک مقدس و گلگون ایران اسلامی را به سوی غرب، یعنی همان کعبه آمالش ترک کند.

لاجوردی به این جمله ایمان داشت‌؛ «وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»

وی درباره اقدامات شهید لاجوردی در تلاش برای اصلاح شخصیت متهمان و توبه‌پذیر کردن نیروهای منافقین گفت: بُعد دیگر خدمت شهید لاجوردی در دوره دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، نقش هدایتگر و بسترساز ایشان برای توبه رده‌های میانه و هواداران خرده پای منافقین بود که الحق در این حوزه هم آن بزرگوار پرونده درخشانی دارد. او تمام وقت و انرژی خودش را وقف هدایت و بازگشت افراد فریب خورده می‌کرد و گاهی یک هفته و حتی بیشتر در اهتمام به این امر به خانه‌اش نمی‌رفت و شب و روز در کنار آن‌ها با بحث و استدلال منطقی به گفت‌وگو می‌نشست. او به این کلام نورانی وحی ایمان داشت که «وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا».

شهید لاجوردی از معدود مدیران پرتلاش و کم خرج و کم هزینه برای نظام اسلامی بود. تقوا و ایمان و بصیرت و صراحت لهجه و صداقتش زبانزد دوست و دشمن بود. عوام‌فریبی نمی‌کرد. اهل جانماز آب کشیدن نبود. دروغ نمی‌گفت و دشمن شماره یک تملق و چاپلوسی بود. هرکس صریح‌تر و بی‌پرواتر نزد او سخن می‌گفت، عزیزتر و محترم‌تر بود. توصیه احدی را هم در هر پست و مقام و منصبی که بودند نمی‌پذیرفت. دانش بالایی داشت و از این حیث شاید کمتر کسی از مسئولان نظام به پای ایشان می‌رسید. بسیاری از دروس حوزوی و سطوح عالی آن را در زندان‌های پهلوی تحصیل و تدریس می‌کردند.

دوره دوم خدمت شهید لاجوردی در سازمان زندان‌ها بود که از مهر سال 68 آغاز و تا اسفند سال 76 ادامه یافت. این مقطع 8 ساله اداره زندانهای کشور از برجسته‌ترین ادوار و مقاطع زندانبانی است. روش مدیریتی این شهیدِ سعید در حوزه ندامتگاه‌های کشور روشی کاملا علمی، انسانی و اسلامی بود. او عمیقا بر این باور بود که کیفر مجرم صرفا در اختیار مقام و مرجع قضایی است، بنابراین اگر قاضی مجرمی را برای مدتی محکوم به تحمل حبس می‌کند، در این باب فقط باید محدویت زندان و جدایی از جامعه و خانواده را تحمل کند و از هر نوع کیفر دیگری درباره او لزوما باید اجتناب کرد.

تأکید لاجوردی به زندانبان‌ها مبنی بر خودداری از سختگیری به زندانیان حتی در حد ترشرویی

او به مدیران آموزش و توصیه می‌کرد که زندانبان باید سخنش نافذ و شیرین‌تر از معلم و نگاهش عمیق و پرمعناتر از یک روانکاو، اخلاقش فراتر از هر پدر دلسوز و مهربان، رفتارش موثرتر از هر مصاحب و رفیق و صد البته قدرتش مساوی و منطبق با قانون باشد. او تاکید می‌کرد کیفرهای زاید و مضاعفی نظیر ترشرویی، پرخاش، تحقیر، خشونت، به کار بردن الفاظ رکیک، سخت‌گیری‌های خلاف ضوابط و آیین‌نامه و خدای ناخواسته توهین و ضرب و شتم علاوه بر این که آثار اصلاحی و سازنده زندان را خنثی می‌کند موجب عذاب اخروی نیز خواهد بود.

او زندانبانی را با افتخار سمت معلمی اطلاق می‌کرد و می‌گفت، حال که خداوند این منت بازپروری عده‌ای از انسان‌های مطرود از جامعه را بر ما ارزانی داشته است، چه بهتر که قدردان باشیم و شکر نعمت‌اش را با تلاش و همت شبانه‌روزی در انجام وظایف‌مان به جای آوریم و بالاخره این که او همواره تاکید می‌ورزید تلقی ما از زندانی بر این اصل علمی و الهی استوار باشیم که او یک انسان قابل تغییر و در حال تنبه و آموزش است و نه یک خاطی جنایتکار.

او برای مدیریتش دارای اصولی بود که مبنای آن آموزه‌های دینی و صد البته علمی و به روز بود . اشتغال، ورزش، سوادآموزی، حفظ قرآن و هرآنچه امروز در زندان‌های کشور جاری و ساری است بسیاری یادگار مدیریت آن شهید است. شهید عزیزی که از نسل خرداد 42 بود و هر روز انقلاب را مرور می‌کرد و آخرالامر رجایی‌وار با هنر خویش بهشتی شد.

نباید نقش دادستان وقت در دهه 60 به یک نمای کوتاه سینمایی محدود می‌شد

مدیرعامل ستاد دیه کشور همچنین به برخی انتقادات از ارائه تصویری مبهم، کلی و قابل نقد از شهید لاجوردی در فیلم «ماجرای نیم‌روز» پرداخت و خاطرنشان کرد: هنوز هم قبض روح از هفده هزار همسایه و همکار و هم‌کلاسی بی‌گناه، آن هم اغلب به دست نوجوانان این سرزمین باورش سخت است. کشتن از سوی یک هموطن. ترور پشت ترور. انفجار بعد انفجار. خون روی خون. این یک تکه کوچکی از تاریخ ایران نیست متاسفانه. شرح روزهای سیاهی را که این روزها تنها بخش بسیار کوچکی از آن و البته بسیار روتوش شده فقط یک روایت سطحی از ایام پرالتهاب سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی است. سال‌هایی که در آن هرچند بسیاری از مسئولین و دلسوزان نظام در مقابله با این جریان و در راستای منکوب کردن مسببان قسی‌القلب آن نقش داشتند اما در خط مقدم نبرد با منافقان بدون شک و به استناد تاریخ شفاهی و مکتوب شهید والامقام سید اسدالله لاجوردی بود. حقیقتا اگر فیلمی هم از آن برهه پرآشوب قرار بود ساخته شود، شایسته و کمترینش این بود که نقش دادستان وقت آن در فجایع سال‌های 60 در اندازه یک نمای کوتاه سینمایی محدود نمی‌شد.

شهید لاجوردی در راستای رسالتی که در برقراری امنیت برعهده گرفته بودند به رغم رنج‌هایی که از سوی دوست و دشمن به جان خریدند و حرف‌هایی به ناروا شنیدند اما هرگز دم از سنگینی این تهمت‌ها حدیثی به زبان نراندند و تزلزلی در عزم فولادین ایشان وارد نشد و آن چه بنده در طی سال‌ها افتخار همراهی ایشان دیدم آقای لاجوردی در همه احوال و در همه ایام با نهایت توان و اعتقاد خود در حفظ نظام از فعل و ترک فعلی مدبرانه کوتاهی نکردند و ایستادگی در برابر متجاوزان و حرمت‌شکنان به ارزش‌های حکومت اسلامی بزرگترین تعهدی بود که ایشان برای خودشان ترسیم کرده بودند.

تلاش و دغدغه لاجوردی را حتی در اسناد و اظهارات اعضای گروهک فرقان هم می‌توان دید

شاید میزان تلاش و دغدغه فراموش نشدنی لاجوردی را بشود در اظهارات و اسناد پراکنده اعضای گروهک محارب فرقان جستجو کرد. اقدامات قاطعانه شهید لاجوردی به زعم دوستان دور و نزدیک ایشان تیشه‌ای بود بر ریشه سازمانی که بعد از مرض دوری اعضای آن از تعقل و دیانت، به تعبیر زیبای قرآن قلب‌های آن‌ها لبریز از مرض شده بود و روز به روز هم «فزادهم الله مرضا» داشت. عده‌ای که به طور کلی و علنی دوری از مکتب اسلام را در اعلامیه‌ها و سخنرانی‌ها و دستنوشته‌های‌شان اعلام می‌کردند و در راستای مبارزه با مسلمانان و هموطنان خودشان از وابستگی به مارکسیسم و دیگر مکاتب دست‌ساز بشری ابایی نداشتند. ناگفته نماند نیل به این درجه از گستاخی طی یک روند تدریجی صورت گرفت.

اهتمام لاجوردی در پاسخ دادن به اتهامات حقوق‌بشری غربی‌ها علیه ایران

جولایی با بیان اینکه نباید شخصیت شهید را تنها در راه مبارزه با منافقین خلاصه کرد و بس ادامه داد: در شرایطی که تبلیغات سوء علیه نظام و نحوه رسیدگی به محکومان جامعه دینی ایران و محبوسان آن در عرصه بین‌المللی به نوعی خوراک رسانه‌ای غرب در قاب شیشه‌ای تلویزیون‌ها به حساب می‌آمد و شبکه‌های ملی و خصوصی هر کدام به دروغ، اطلاعاتی کدر را از ایرانِ آن روز به جهانیان مخابره می‌کردند، در آن دوره که به مانند امروز دشمنان سعی داشتند از هر اقدامی سیاهه‌‌ای مطول را برای مردم دنیا قرائت کنند، در همین شرایط آقای لاجوردی در حوزه تخصصی خودشان ‌کوشیدند پاسخی متقن و بی‌واسطه از حقیقت اسلام ناب محمدی ارایه دهند و در برابر اتهاماتی که در زمینه نقض حقوق بشر نسبت به جمهوری اسلامی وارد می‌آمد را در حیطه خودشان نفی کنند.

برخی از مدعیان حقوق بشری، خودشان عامل غیرمستقیم جنایات در ایران بودند

اظهارات همیشه غرض‌ورزانه نماینده نهادهای به اصطلاح جهانی را در مورد واقعیت‌های امروز و دیروز ایران، همواره می‌توان از جمله بزرگترین دروغگویان تاریخ معرفی کرد. در ایام مسئولیت آقای لاجوردی مدعیان حقوق بشر خود عامل غیرمستقیم بسیاری از جنایات غیرانسانی در این سرزمین بودند. تبلیغات آن‌ها گزارشات کذبی بود که زندان‌ها را بر اساس گفته‌های بی‌اساس قصاب‌خانه معرفی می‌کرد و در یک بی‌شرمی آشکار شکنجه و قطع اعضای بدن زندانیان را یادگاری‌های عادی محبوسان در دوره حضورشان در زندان‌های ایران زمین یاد می‌کرد. بیغوله‌های مخوف و دخمه‌های خونین و آزارهای ناتمام عناوینی بودند که کثرت‌شان در وصف زندان‌های این کشور در بین جراید مخالف و رسانه‌های معاند بین‌المللی طاقت‌ همه را از این درجه از دروغ طاق کرده بود.

حال این که شهید لاجوردی یکی از ارکان مدیریتی خود را در سازمان‌ زندان‌ها پرهیز از خشونت علیه زندانیان قرار داده بود و به طور رسمی اعلام کرده بود هیچ نگهبان و هیچ پاسداری حق ندارد به حریم شخصی یک زندانی تجاوز کند. ورود هم نه تجاوز! چنانچه بد رفتاری یکی از پرسنل مشاهده می‌شد به دلیل حساسیت بالای شهید لاجوردی، شخص خاطی بلافاصله به دادگاه ذی‌صلاح معرفی می‌شد و به کیفر اقدامات خلاف اداری‌اش می‌رسید. شهید لاجوردی در بسیاری از مصاحبه‌های تلویزیونی هم که از ایشان باقی است بر همین موضوع تاکید داشتند که هدف نظام در برابر جنایات دشمنان داخلی و خارجی هرگز انتقام جویی از مجرم نبوده و به عبارتی بازگشت دوباره افراد، مد نظر قرار داشته است.

ماجرای گفت‌وگوی لاجوردی با خبرنگار اتریشی/ «منشور زندانبانی» از یادگارهای لاجوردی است

وی ادامه داد: خاطرم هست در دومین سال ریاست آقای لاجوردی در مجموعه سازمان زندان‌ها، خبرنگاری از کشور اتریش وقت گفت‌وگو با ایشان داشتند تا از زبان عالی‌ترین مسئول در امر زندانبانی کشور از نحوه شکنجه و تنبیه زندانیان سوال کنند. به یاد دارم در راستای همین امر مدیریتی ایشان در آن مصاحبه با آرامش همیشگی‌شان به طور تفصیلی تشریح کردند که در ایران و بنا به اعتقاد علمای شیعی، همواره موضوع شکنجه از کیفر جدا بوده و چیزی تحت عنوان شکنجه در زندان‌های ایران موضوعیت نداشته است.

در ادامه مصاحبه، خبرنگار در مورد اعدام در قانون مجازات‌ اسلامی به شهید خرده گرفت و به این امر اعتراض داشت. آقای لاجوردی در این مورد هم به طور کامل به موضوع عمد و میزان تناسب مجازات با جرم ارتکابی پرداخت و شرایط حصول قصاص را برای تحقق این حکم توضیح دادند. ایشان تاکید داشتند واقعیت زندان‌های ما از نظر کسی پوشیده نیست اما ممکن است همان طور که در خارج از زندان یک فرد دچار تخلفی ‌شود، در داخل زندان‌های ایران هم ممکن است یکی از نیروهای مسئول مرتکب لغزش یا بدرفتاری شود که این موارد نه فقط با برخورد بلکه با اشد مجازات‌های قانونی همراه خواهد بود و در همین راستا چه بسا نحوه واکنش قانون با این فرد به قدری باشد که زندانبان سابق با زندانی مورد تعرض در یک بند همجوار شود.

نحوه تعامل با زندانیان در بازداشتگاه‌های ایران نه تنها نافی حقوق افراد نبوده، بلکه می‌توان قوانین آن را طبق «منشور زندانبانی» که از یادگارهای شهید لاجوردی است در امر برقراری عدالت بین افراد دربند و لزوم فراهم‌آوری امور بهداشتی، درمانی و خوراکی برای آن‌ها پیشگام برای بسیاری از کشورها قلمداد کرد.

تأکید لاجوردی به پاکیزگی و رفاه زندانی در زندان؛ مجرم در لجنزار متنبه نمی‌شود

جولایی در پایان گفت: اعتقاد آقای لاجوردی در امر زندانبانی این بود که در محل نامناسب و به دور از هر زیبایی و نظافت چگونه می‌توان انتظار داشت افراد تحت نظارت به زیبایی و معنویت مورد مطالبه برسند؟ شعار ایشان این بود که در لجن‌زار هرگز انسان به شایستگی متنبه نشده و رشد نخواهد کرد. به زعم ایشان در فضاهای نامناسب چه بسا ممکن است یأس جایش را به رستگاری داده و برای همیشه از ضمیر یک فرد رخت بربندد. برای همین هم بود که طرح بازسازی و زیباسازی زندان‌ها مورد تاکید شخصی ایشان بود. سابقه خدمات شهید لاجوردی در دوره دادستانی نیز همین امر را تایید می‌کند. طبق گواه شاهدان ایشان از همان ابتدای فعالیت‌ در این پست قضایی در راستای رنگ‌آمیزی و نصب تزیینات محیطی و آوردن گیاهان در محوطه زندان تاکیدات و دغدغه داشتند.

رگه‌هایی از همین موضوع را می‌توان در کتاب خاطرات شهید اندرزگو هم پیدا کرد که به نقل از مرحوم ابوترابی در آن اثر آمده «شهید لاجوردی هرچند بواسطه مسئولیت دادستانی انقلاب مشغله زیادی داشت، ولی به ساختن زندان و فراهم کردن وسایل رفاهی و محیط سبز برای زندانیان اهمیت زیادی قایل بود و گاهی علیرغم خستگی زیاد شخصا در این این امور حضور پیدا می‌کرد. در سال 61 یا 62 در یکی از همین فعالیت‌های سازندگی، بخشی از زندان اوین نیاز به خاک‌برداری داشت و باید خاک‌ها به بیرون منتقل می‌گشت. شهید لاجوردی تصمیم گرفته بود خودش خاک را تخلیه کند. پشت فرمان کامیون نشسته بود و از زندان به سمت محلی که مقرر بود در حال حرکت بود». نقل کننده این خاطره تاکید دارد که ایشان در آن ایام از چهارراه پاک وی در حال عبور بودند که متوجه می‌شوند افسری به یک کامیون ایست داد و در ادامه آن که از آن خوردوی بزرگ پایین آمد شهید لاجوردی بود. در آن زمان کامیون‌های عمومی برای عبور از بزرگراه چمران به دلیل مسائلی باید مجوز می‌داشتند اما همین که شهید از کامیون پایین آمده و در مقابل افسر ظاهر می‌شوند افسر احترام نظامی می‌گذارد و بعد از شناسایی طرف مقابل‌ عذرخواهی می‌کنند. این سبک زندگی آقای لاجوردی در داخل و خارج زندان و پیش و پس از انقلاب بود. همان که با دوچرخه به محل کارش می‌رفت، بعد از آن که مسئولیت خودش را هم تحویل داد درست مانند همه آن روزهایی که پیش از دریافت مسئولیت مهم قضایی، به کار خیاطی اهتمام داشتند زیر حجره‌اش در بازار حضرتی، پشت چرخ خیاطی نشست./تسنیم




انتهای متن/

یکشنبه, 05 شهریور 1396 ساعت 10:03

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید