اکبرنژاد مدیر موسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی، در گفتگویی با دیده بان از پشت پرده منافقین می گوید؛
تجربه نشان داده است در کشور ما همیشه کارهایی به سرانجام می رسد که بصورت خودجوش توسط افرادی که از درک بالا و اندازه بالایی برخوردار هستند، انجام می شود. معمولا وقتی این کارها به نهادهای رسمی سپرده می شود خوب پیگیری نمی شود.
شما توجه دارید که رسیدگی و یادمان شهدای ترور و همچنین پیگیری های قضایی می تواند توسط بنیاد شهید و وزارت امور خارجه صورت بگیرد ولی آنها این رسالت را درست و مؤثر انجام نداده اند در این زمینه ما شاهد هستیم که برخی از ان جی او ها فعالیت بیشتر و بالاتری دارند.
شرایط انقلاب شرایطی است که دارای التهاب بوده و خیلی منطقی نیست و برخلاف آن چیزی که خیلی از افراد تصور دارند، زمانی که انقلاب اسلامی رخ می دهد، دیگر یک جریان است و حاکم بوده، و انقلاب را همین دستگاه مدیریت می کند. در انقلاب ما هم یک جریان قالب بود که آن را امام رهبری می کردند.اما جریاناتی فرعی هم در کنار این اکثریت وجود داشت.
مسعود رجوی و امثال او مثل گودرزی که گروه تروریستی فرقان را ایجاد کردند، در این فضا می توانند با ارائه ای از یک جلوه یکسویه از اسلام، یعنی اسلام را یا مارکسیستی یا مثل گودرزی اسلام را، اسلام جنگ و جهاد ببینند، و همه قرآن را از یک منظر تبیین نمایند.این باعث می شود که از آن گرایشات مذهبی و معنوی جامعه در راستای یک جریان خاص، یا یک فرقه ای خاص بهره بگیرند، و شما هم می بینید که در این زمینه تا حدود زیادی موفق هم شدند.یکی از مواردی که باعث موفقیت رجوی در راه اندازی این فرقه بود اتفاقا گرایشات مذهبی افرادی بود که در اطراف این فرد بودند.لازم به ذکر است این گرایشات نوعی گرایش افراطی بود.
به عنوان مثال این همان کاری است که داعش با نیروهای خودش می کند، به این صورت که شما همه روزنه ها را بسته اید و دارید از یک پنجره ای کوچک به فضایی بزرگ نگاه می کنید. در واقعیت هم این ها از اسلام فقط کشتار را الگو سازی می کنند.
حقیقتا آدم برای این منافقین دلش می سوزد یعنی همان جوانان این کشور که جذب این فرقه شده اند و تحت تأثیر سرکرده فرقه واقعا از زندگی واقعی خود ابتدا در اردوگاه اشرف و بعد در لیبرتی و اکنون در آلبانی، ساقط شده اند.
باید بگوییم که منافقین به خیلی از اهداف شوم خود رسیده اند برای مثال اینکه این ها توانستند نخبگان فکری و سیاسی جامعه را ترورکنند این خودش یک هدف بزرگ بود. یا جنایات وطن فروشانه ای که همین گروهک تروریستی در هشت سال دفاع مقدس انجام دادند، اثرات این ترور ها هم بعد ها در انقلاب خودش را نشان داد. اگر ما امثال شهید مطهری و مفتح را در حوزه فکری، و امثال شهید بهشتی را در حوزه سیاسی داشتیم، اکنون خیلی از گره های کور در انقلاب باز شده بود. اما به لطف خدا در حالت کلی به نتیجه اصلی خود که فلج کردن نظام و زمین زدن انقلاب بود نرسیدند.
مهمترین عامل مقابله ای در برابر آنها هم بهره مندی انقلاب اسلامی از رهبری کاریزما بود. یعنی اگر حضرت امام فاقد این ویژگی بودند احتمالا شکست می خوردیم و مسئله این بود که امام مورد اعتماد مردم بودند و در قلب آنها جا داشتند و عمق اعتماد همگان با ایشان همراه بود و همین باعث استحکام انقلاب و عدم شکست آن شد.
بصیرت مردم و باور آن ها هم در برابر این فتنه ها عامل مهمی بود در پشتوانه آرمان های امام و بخصوص شخص امام (ره) و این موارد رمز پیروزی ما در جنگ تحمیلی و در برابر جریان نفاق بود. این طولانی شدن دوره ترور سبب شد که دست این ها رو شود و کذب این ادعای آن ها که ما برای مردم می جنگیم، مشخص شد و اگر برای مردم می جنگیم خودمان نباید مردم را بکشیم، در نهایت هم که پناهنده شدند و وطن فروشی در کشوری که با ما در حال جنگ است انجام دادند و آخرین میخ بر تابوت آن ها کوبیده شد و سبب منزوی تر شدن هرچه بیشتر آن ها شد.