به گزارش موسسه راهبردی دیده بان، منافقین از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بدنبال ایجاد همگرایی میان تمامی محافلی بودند که زمینه هجمه و معاندت با جریان مردمی انقلاب را دارا هستند.
یکی از این جریانان که بالفعل و مسلحانه و به بهانه بلند کردند پرچم تجزیه طلبی این ظرفیت را خود نشان داد و عین حال کشتاری وحشیانه را نسبت به مردم به نمایش گذاشت،حزب دموکرات کردستان است.
متن زیر بخشی از نشریه رویدادها و تحلیل است که از ابتدای پیروزی انقلاب تا سالهای میانی دهه 1360 بصورت محرمانه در فضایی محدود منتشر می شده است.رصد دقیق و ارائه تحلیل های موشکافانه این نشریه می تواند در سالهای کنونی هم راهگشا باشد و برخی گره های تاریخی را باز کند.
عنوان مطلبی که در این نشریه آمده است"منافقین و حزب دموکرات کردستان(سابقه جریان وحدت) می باشد که مطالبی خواندنی را در خود گنجانده است.
تنها گروه قابل ذکری که درحال حاضر و تاکنون پس از ورود سازمان به مرحله نظامی به شورای مقاومت(بنی صدر-رجوی) پیوسته حزب دموکرات کردستان است.نظر به اینکه این حزب هم نظیر سازمان منافقین نقش ضد انقلابی برجسته ای از پیروزی انقلاب تا کنون علیه انقلاب اسلامی داشته است و یکی از مهمترین مهره های امپریالیسم برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی به شمار می رفته و می رود،وحدت این دو نیرو در شرایطی که منافقین هر روزه ضربان سنگینی از انقلاب دریافت می کنند،برای امپریالیسم بسیار مغتنم می باشد.
برای اینکه انگیزه ها،اهداف و نتایج مترتبه با این اتحاد و همچنین قوت ها و ضعف هایی که این پیوستن برای سازمان منافقین به همراه داشته روشن بشود لازم است روابط فی ما بین دو گروه در گذشته مختصرا مورد بررسی قرار بگیرد.
منافقین از ابتدای پیروزی انقلاب بر این بودند که بایستی با تشکیل جبهه ای متحد از کلیه مخالفان انقلاب اسلامی به توان براندازی حکومت وانقلاب دست پیدا کنند،در کنار این هدف و مقدم بر آن وضعیت خود سازمان بود که با تعداد اندکی عضو و بعد از چند سال تعطیل مبارزه و پراکندگی سازمانی با ادعاهای بسیار گزاف به میدان آمده بود و به خلاف آنچه در ظاهر نشان می داد ضعیف تر از آن بود که بتواند برخوردهای جدی و تعیین کننده با دیگر نیروها داشته باشد.
از این روی جذب جوانان و نوجوانانی که شرایط روحی و فکری متناسب با برنامه ریزی های سازمان داشته باشند مسئله اساسی ای بود که بایستی به آن پرداخته می شد. از این رو حرکت سازمان را برآیندی از این دو مشخصه می توان توصیف کرد:
1)مسلمان نمایی و تظاهر به طرفداری از انقلاب اسلامی و امام که مظهر آن بود،برای جذب هر چه بیشتر نیروها و برنامه ریزی برای استحاله آنها به یک مسلمان نوظهور که نوعی سوسیال دموکراسی مبتذل را بعنوان اسلام بپذیرد.
2)مترقی نمایی و اظهار تمایل به گروه هایی که وجه مشترکشان صرفا ضدیت با اسلام فقاهتی و روحانیت بود و عموما رنگ چپ داشتند،مکانیزم عمل طوری بود که به مرور زمان کفه مسلمان نمایی سبک شده و اتحاد با گروه های مخالف حکومت صورت جدی تر و علنی تری به خود بگیرد تا منجر به تشکیل جبهه متحدی از تمامشان بشود که با ایجاد یک آلترناتیو قوی قادر به براندازی حکومت باشند.
بطور مختصر باید متذکر شد که در ابتدا سازمان در صدد برپایی یک جبهه متحد برای جانشینی رژیم از نیروهایی بود که بتوانند از خط شوروی عمل بکنند و می خواست به اصطلاح الترناتیو روسی با محور منافقین تشکیل بدهد،ماجرای سعادتی متعلق به آن دوران است.
ولی به دلایل متعدد استراتژی خود را عوض کرده و در صدد قرار گرفتن در محور یک جبهه که بتوانند از نظر آمریکا آلترناتیو مناسبی باشد بر آمد.حرکت جدی به سمت حزب دموکرات به رهبری عنصر شناخته شده ای چون قاسم لو پس از انشعاب جناح روسی آن در رابطه با چنین خطی است.
بر مبنای آنچه در مورد حرکت روی دو مشخصه بالا گفته شد،می بینیم در ابتدای پیروزی انقلاب برخوردهای سازمان با مسئله کردستان و حزب دموکرات یک برخورد صریح نبوده،به نحوی که مرزبندی مشخصی ایجاد کند و همیشه چند جای مختلف را برای مسائل و احتمالات گوناگون آینده باز می گذاشته است.ولی می توان دریافت که در گیر و دار درگیری بین انقلاب و گروه های ضد انقلابی در کردستان،عمدتا حزب دموکرات)موضع گیری ها و عملکردهای سازمان به نفع گروه های ضد انقلاب بود،ولی این پشتیبانی با آب و رنگی از کلمات و ظاهر سازی های عوام فریبانه جوری تزیین می شد که صراحت کامل نداشته و جنبه حمایت رسمی و علنی از گروه ها و ضدیت آشکار با حکومت و انقلاب نداشته باشد.مهمترین اشکالاتی که برای منافقین در رابطه با علنی کردن حمایت و پیوندشان با حزب دموکرات وجود داشت جذب نیرو و مسئله دار شدن هواداران به دلیل منفور بودن حزب دموکرات و حساسیت شدید مردم روی آن بود.وضع طوری بود که اگر سازمان می خواست ماهیت واقعی خود را بروز بدهد می بایست تن به انزوای شدیدی بدهد،در حالی که می خواست هر چه بیشتر نیرو جذب کند تا پس از ساختن آنها به تدریج افراد را با ماهیت واقعی سازمان آشنا نماید.
ضربه ای که از این جهت سازمان می خورد آنقدر شدید بود که حتی سازمان در یک مقطع حساس یعنی جریانات اواخر مرداد 1358 پاوه جرئت نکرد حتی با دو پهلویی گویی در مورد کردستان موج را از سر بگذراند ،چه در آن شرایط حتی موضع بی طرف گرفتن دشمنی با مردم محسوب می گردید.در اینجا منافقین یکی از کارآمدترین شگردهای خود را به کار بردند،سازمان با حاد شدن مسئله کردستان و جریانات پاوه ناگهان روابط خود را با جامعه قطع و نشریه اش را تعطیل نمود و به این وسیله خود را از اعلام مواضع در برابر جریانات کردستان راحت کرد.
حتی با واقعه ای چون وفات مرحوم آیت الله طالقانی که در نوزده شهریور 1358 رخ داد،تعطیلی نشریه مجاهد تا 27 مهر 1358 ادامه می یابد که این بخوبی درجه حساسیت قضیه را می رساند.
قبل از جریان پاوه(اوایل مرداد 58 ) که مسائل آنچنان حاد نشده بود،منافقین آرام آرام زمینه سازی برای اعلام مواضع واقعی خود را آماده می کردند،یک نمونه آن مطلبی است در نشریه مجاهد شماره 2(8/5/58) با این عنوان که"آیا ارتش مشروعیت دخالت در مسائل درون مرزی را از طریق سپاه پاسداران کسب خواهد کرد؟" در این مقاله حضور پاسداران در کردستان عامل شعله ور تر شدن آتش قلمداد شد و از هرگونه دخالت ارتش به زشتی یاد شده است،ولی در جوی که در محاصره پاوه و شهادت عده ای از پاسداران به دنبال آن موضع گیری شدید امام در قبال سستی و اهمال کاری های دولت موقت در سرکوب ضد انقلاب به وجود آمد،این زمینه سازی نتوانست ادامه یابد.نیاز به توضیح ندارد که چطور در سراسر ایران مردم به کمیته ها و مساجد و مراکز سپاه هجوم آوردند که به کردستان اعزام شوند و چگونه بسیاری از مردم با وسایل نقلیه عمومی و شخصی راهی منطقه شدند.
پیداست که منافقین در این شرایط اجبارا بایستی حرکتی را که منظور زمینه سازی جهت نزدیکی آشکار با حزب دموکرات برای تشکیل جبهه متحد شروع کرده بودند خیلی کندتر و نامحسوس تر دنبال کنند و گرچه دولت موقت با عملکرد سازشکارانه خود کمک های ذی قیمتی را به منافقین در این زمینه می کنند ولی باز هم یک سال نیم طول می کشد تا نخستین برخوردهای حمایت آمیز و رسمی با حزب دموکرات با درج مصاحبه ای از قاسملو در مجاهد(اواخر سال 1359) صورت می گیرد.البته قبل از پیروزی این تمایل به اتحاد را در اعلام برنامه های ریاست جمهوری رجوی شاهد بودیم که وی در برنامه خود طرح 26 ماده ای هیئت نمایندگی خلق کُرد (مرکب از حزب دموکرات،کومله،فدایی ها و عز الدین حسینی) را مبنای مناسبی برای حل و فصل مسئله کردستان اعلام می کند،البته در اینجا پوشش مسئله حمایت از خلق کرد و حل کردن مسئله کردستان است.به هر صورت پس از درج مصاحبه قاسملو در نشریه مجاهد است که مرتبا نزدیکی این دو گروه در سطح نشریه رسمی آشکار تر می شود تا به موضوع تشکیل شورای مقاومت و پیوستن حزب دموکرات به آن منتهی می گردد.
می بینیم که سازمان در راه رسیدن با حزب دموکرات برای جلوگیری از ضایعات و پراکنده شدن نیروهای هوادار سازمان راه درازی را متکی بر شیوه های ضد اسلامی و ضد انقلابی پیموده است،راهی که در خلال آن عده زیادی از جوان ها و نوجوانان مسلمان که نام اسلام و حتی با وجود اعتقاد به پیروی از امام جذب سازمان شده اند،تبدیل به موجودی می شوند که برایشان اتحاد با کثیف ترین ضد انقلابیون علیه اسلام و خط امام نه تننها طبیعی است بلکه دلچسب و مطلوب است.