موسسه راهبردی دیده بان، در خانوادهای دیپلمات و نظامی در منطقه بوردو فرانسه به دنیا آمد، پدرش دیپلمات كهنهكار و مسئول حزب «گلیست» (حزب دنباله رو ژنرال دوگل) در جنوب غربی فرانسه بوده و پدربزرگ مادریش نیز از مامورین رده بالای امنیتی مهم فرانسه بوده است. به دلیل شرایط خانوادگی، هنر مذاكره كردن و سیاستمداری را به زودی آموخته و از كودكی سئوالاتی در ذهنش در مقایسه وضع زندگی خانوادگیش با خدمتكارانی كه در منزلشان خدمت میكردند ایجاد میشود، این سوالات در زمان نوجوانی و جوانی عمیقتر شده تا جائیكه به پدر خود میگوید در صورت ایجاد نكردن تغییر در مسیر زندگی از ایشان جدا میشود. وی اعتقاد داشت این ثروت از طرق غیر مشروع و ارتباط با شبکههای مافیایی به دست میآمده است. به گفته خودش در سن 11 سالگی از خانواده جدا شده و حتی بعد از مرگ پدرش سهمیه ارثیه خود را قبول نکرده است. «تری میسان» تحلیلگر برجسته سیاسی، روزنامهنگار و مستندساز فرانسوی را که به دلیل سخنرانیها و نوشتههایش علیه سیاستهای استعماری ایالات متحده از سوی پنتاگون لقب عنصر نامطلوب گرفت و به ایالات متحده ممنوع الورود شد را در همایش هالیودیسم در تهران ملاقات کردیم و دقایقی در خصوص سیاستهای تروریستی غرب علیه ایران با وی گفتگو کردیم.
به نظر شما چه نکتهای میان ایران و غرب قرار گرفته که این تقابل سنگین را بوجود آورده است؟
اینها همه ریشه سیاسی دارد، ایران یک مدل جایگزین برای جامعه عادلانه است نه کمونیست است و نه لیبرال دموکراسی ایالات متحده را پذیرفته است. از سوی دیگر ایران پشت مقاومت در فلسطین است و آمریکا و انگلیس بدون حمایت اسرائیل نمیتوانند ادامه بدهند. برای همین سعی بر منزوی کردن ایران دارند، آنها مجبورند در مقابل ایران صفآرایی کنند. همچنین ایران در مسیر پیشرفت قرار دارد، در حالی که کشورهای استعمارگر برای ادامه سلطه خود نیاز دارند تا یک فاصله تکنولوژیک بین خود و کشورهای سلطهپذیر ایجاد و حفظ کنند، ایران در حال برهم زدن این معادله است. بهعنوان مثال مسئله تحریمها ابداً آنطور که محافل رسمی سیاسی اذعان میکنند به قضیه سلاح هستهای مربوط نمیشود. این به علت توسعه و پیشرفت ایران در صنعت هستهای و ظرفیت ایران برای گسترش این صنعت جهانی است. همین موضوع باعث شده که غربیها در سیاستهایشان هدفگیری دانشمندان را هم قرار میدهند. این قضیه سابقهای کهنه در تاریخ استعمار دارد. برای مثال شاید شما هم استعمار بریتانیا در هند را به یاد بیاورید، آنها به بهانه جلوگیری از ساخت سلاح، هند را از گسترش و پیشرفت صنایع و کارخانجات اصلی منع میکردند، با اینکه اصلاً کارخانه سلاحسازی در کار نبود! بلکه تولیدات نساجی بود.
همانطور که اشاره کردید این سیاست استعماری در نهایت به استفاده از ترور منجر شده است...
تروریسم روش جنگیدن و مقابله نیست. شما نمیتوانید وضعیت سیاسی را از آن طریق تغییر بدهید. با تروریسم فقط میشود قوانین سرکوبکننده را توجیه کرد. ایالات متحده میتواند از گروههای مختلف تروریستی در روشهای گوناگون استفاده کند، داخل ایالات متحده از گروههای تروریستی استفاده میکنند تا قوانین امنیت داخلی را توجیه کنند. خارج ایالات متحده از تروریستها استفاده میکنند تا شرایطی را ایجاد کنند که سرکوبگریشان در کشورهای مختلف توجیه شود. مثلاً در عراق میگویند با تروریستها مبارزه میکنند در حالی که خودشان آن را بوجود آوردهاند و برای کشورهای ضعیف استفاده میکنند؛ مانند استفاده از منافقین در ایران.
نمونه بارز استفاده آمریکا از تروریسم را میتوانیم این روزها در سوریه ببینیم که البته تاکنون نتیجه مطلوبی برای غرب به بار نیاورده است. به نظر شما آینده سوریه و سیاست آمریکا در این کشور چه خواهد شد؟
فکر میکنم سیاست آمریکا در سوریه به سرعت تغییر کند، به نظر میرسد که اوباما میخواهد با سیستم کنار بیاید و فهمیده که دیگر نمیتواند از گروههای مسلح حمایت کند. وقتی اوباما «جان برینون» را برای ریاست CIA برمیگزیند، مهمترین ماموریتش را متوقف کردن فعالیت این گروههای تروریستی تعریف میکند. البته این موضوع برای آمریکاییها بسیار ساده است، زیرا خودشان بوجود آوردنده این گروهها هستند. نمونه اینگونه اقدامات آمریکا القاعده بود که به دست آمریکا و با حمایت مالی عربستان تولید شد و وقتی که دیگر القاعده برای سیاستهای آمریکا مفید نبود، دوباره این دو کشور دست به کار شده و پرونده القاعده را بستند.
پس میتوان گفت که بنلادن مامور سیا بوده است؟
بله البته. بنلادن توسط برژینسکی (مشاور عالی امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست جمهوری کارتر) آموزش دیده شد، وقتی بنلادن در بیروت بود، از فضای خبرنگاری لبنان مطلع شدیم که برژینسکی به بیروت آمده است. بنلادن یک سوژه طلایی برای برژینسکی بود. وی به عنوان رهبر سلفیها محسوب میشد و توسط CIA آموزش دیده شد تا به افغانستان اعزام شود و با شوروی مبارزه کند. آنها به کسی نیاز داشتند که اقدامات مسلحانه و البته تروریستی را سازماندهی کند و بنلادن فرد مناسبی برای این کار بود؛ کسی که دانش سازماندهی افراد و ساختارسازی را داشت. آنها مجبور بودند برای غارهایشان در افغانستان از متخصصینی برای تونل زدن استفاده کنند. بنلادن هم از خانوادهای بود که متخصص این امر بودند.
فکر میکنم سیاست آمریکا در سوریه به سرعت تغییر کند، به نظر میرسد که اوباما میخواهد با سیستم کنار بیاید و فهمیده که دیگر نمیتواند از گروههای مسلح حمایت کند. وقتی اوباما «جان برینون» را برای ریاست CIA برمیگزیند، مهمترین ماموریتش را متوقف کردن فعالیت این گروههای تروریستی تعریف میکند. البته این موضوع برای آمریکاییها بسیار ساده است، زیرا خودشان بوجود آوردنده این گروهها هستند.
توسط CIA؟
در حقیقت ابتدا توسط شورای امنیت ملی آمریکا انتخاب شد، بعد از آن برایCIA کار میکرد. آنها باید این فرد را در افغانستان قرار میدادند و با او ملاقات میکردند. ایالات متحده ناگهان رهبران اسلامی را در افغانستان میکُشد، تا فضا را برای بنلادن باز کند. او فرمانده تمام عملیاتهای ایالات متحده علیه شوروی بود، اما او ابداً یک تکاور نظامی نبود، او مدیر و رأس همه نیروها بود. در نهایت یکسری دادههای مبنایی وجود داشت که نشان میداد نیروهای بنلادن در افغانستان چه عملکردی داشتهاند، کجا رفتهاند؟ یا از کدام مسیر رفتهاند؟ مجموع همه این دادهها به عربی میشود «القاعده»!
القاعده؟
بله. القاعده به عربی یعنی دادههای مبنا، یعنی گروهی که بر اساس یکسری از قواعد حرکت میکند و این قاعدهها را آمریکا مینویسد! و هیچ چیز دیگری نیست. بعداً آنها تصمیم گرفتند از این افراد درجاهای دیگر هم استفاده کنند، برای همین از آنها در یوگوسلاوی هم استفاده کردند و بنلادن آن موقع شهروند بوسنی و هرزگوین شد.
دقیقاً چه زمانی؟
دقیق یادم نمیآید، میترسم زمانش را اشتباه کنم. او پاسپورت بوسنیایی گرفت و مشاور نظامی عزت بگوویچ رئیس جمهور بوسنی بود. آنها مراسمی را در بوسنی سازماندهی کردند، آن زمان نمیگفتند «القاعده» بلکه میگفتند «منطقه عرب».
ما معتقدیم غرب برای تجهیز گروههای تروریستی مخالف نظام ایران هم سرمایهگذاریهای کلانی در منطقه صورت داده است، اسناد زیادی هم در این خصوص وجود دارد.
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید از مجاهدین خلق (منافقین) شروع کنیم.همانطور که میدانید منافقین یک ستاد سیاسی در فرانسه دارند و توسط یک سری افراد در ناتو حمایت میشوند که ما دقیقا نمیدانیم چه کسانی هستند؟ هم اکنون شاخه نظامی منافقین در عراق از اشرف به جای دیگری منتقل شده...
بله. به کمپ لیبرتی در نزدیکی فرودگاه بغداد.
ولی این کار ایدههای جدیدی به منافقین برای انجام کارهای کثیفشان داده است. همایشی در فرانسه سازماندهی شد که برخی از رهبران سیاسی فرانسه شامل خانم «میشل الیوت ماری» وزیر سابق دفاع در آن شرکت کردند. اگر یادتان باشد، این وزیر در جریان انقلاب تونس برای کمک به بنعلی پیشنهاد شد تا وی در قدرت بماند، که این اقدام رسوایی بزرگی در فرانسه بوجود آورد، حالا این خانم با منافقین کار میکند. هماکنون روی این گزینه کار میکنند که منافقین را به بحرین بفرستند و عملیاتهایی را در آنجا سازماندهی کنند. زیرا در طول سالهای گذشته همه نیروهای پلیس و انتظامی بحرین توسط انگلیسیها آموزش، تمرین و تجهیز شده بودند. «تنیبور» که استاد اعظم لژ فراماسونری در فرانسه بود، انواع تجهیزات امنیتی پلیس را به بحرین فروخت تا برای سرکوب انقلاب در این کشور استفاده شود. و میبینیم که «الیوت ماری» وزیر دفاع سابق فرانسه پیگیر انتقال اعضای منافقین به بحرین می شود.
تاکنون با اعضای سازمان منافقین در همایشها یا نشستها روبهرو شدهاید؟
بله.
میشود بیشتر توضیح دهید؟
آن چیزی که شما سریعاً میبینید، یک امر کاملاً غیرعادی است. به هیچ عنوان یک NGO یا گروه عادی نیستند، آن چیزی که سریعاً متوجه میشوید این است که آنها یک فرقه هستند. آنها خیلی ویژه و خاص هستند. حتی اگر هیچ اطلاعی در مورد این گروه نداشته باشید، در اولین برخورد متوجه انظباط درونی آنها و ساختار تشکیلاتیشان میشوید. کاملاً معلوم است که افراد در این گروه از خود اصالت و استقلالی ندارند و تابع محض تشکیلات هستند.
نشریه اشارت،موسسه راهبردی دیده بان