به گزارش دیده بان، روند گروهک تروریستی منافقین به سمت فرقه گرایی باعث شد که مسعود رجوی ضمن بررسی فرقه های مختلف در کشورها، برخی موضوعات را از آنها الگوگیری و بر روی افرادش پیاده سازی کند.
در سال های اخیر تصور کلی بر این بوده است که مقولات درونی سازمان نفاق مانند انقلاب ایدئولوژیک،طلاق ها،هژمونی زنان ،نشست های عملیات جاری،غسل و ترد خانواده و غیره تماما منحصر به مجاهدین خلق و از ابتکارات شخص مسعود رجوی بوده و در دیگر فرقه ها سابقه نداشته اند.
مروری مختصر بر فرقه های مخرب کنترل ذهن نشان میدهد که اتفاقا تمامی این مقولات که به جهت اعمال کنترل ذهن و استثمار اعضای فرقه به کار گرفته میشوند در بسیاری از فرقه ها مسبوق به سابقه بوده و به نوعی حتی این ترفند ها عینا در گذشته بکار گرفته شده اند.
در این متن به نمونه ای از این دست فرقه ها که اخیر انعکاسات بسیاری در رسانه های انگلستان داشت پرداخته میشود که نکات بسیار جالبی دارد.
داستان بریکستون، لندن، انگلستان
فرقه "مؤسسه کارگران" به رهبری رفیق "بالا"
حدود دو سال قبل رهبر هندی یک فرقه مائوئیستی را در لندن به اتهام تجاوز، کلاهبرداری، و جرائمی دیگر دستگیر کردند. وی قریب به چهل سال پیروان خود را سرکیسه میکرد و از آنان سوء استفاده از هر نوع می نمود. زنی که علیه او شکایت کرد سی و هفت سال اسیر این فرقه بود ولی میترسید جدا شده و حرف بزند چرا که مانند بقیه اعتقاد داشت اگر علیه فرقه افشاگری کند "یک ماهواره خاص چین کمونیست سابق آمده و وی را هدف قرار میدهد".
این خانم الان 59 سال دارد و توانسته با کمک ارگان های خیریه ای که با مغزشوئی و برده داری نوین مقابله میکنند نجات یافته و در محلی خارج از فرقه در شهر لیدز انگلستان مستقر شود و تحت مراقبت قرار گیرد. برای بسیاری چنین مناسباتی در قرن بیست و یکم غیرقابل باور می نماید و آنها را افسانه های برده داری اعصار کهن میدانند.
جالب است که این جداشده اگرچه علیه این فرقه ظاهرا مائوئیست و طرفدار چین کمونیست سابق افشاگری نموده اما در عین حال در تلاش برای تبرئه کردن رهبر زندانی شده این فرقه می باشد. جوزفین هرایول Josephine Herivel، که دو سال قبل علیه رهبر فرقه یعنی آراویندان بالاکریشنان Aravindan Balakrishnan دست به افشاگری زده بود حالا اعتقاد دارد که وی بی گناه بوده و به غلط به اتهام تجاوز زندانی گردیده است.
جوزفین هرایول در سال 1976 به فرقه مائوئیستی آرویندان بالاکریشنان در لندن پیوست. او از بچگی یک نابغه موسیقی بود و جوایز بسیاری در این زمینه بدست آورد و قرار بود در جوانی برای ادامه کارش به نیویورک برود و آینده درخشانی در انتظارش بود که گرفتار این فرقه شد. آنان توجهی به نبوغ او نداشتند و حتی وی را به خاطر هنرش سرزنش میکردند و او را تحقیر می نمودند.
بالاکریشنان یک مجتمع زندگی اشتراکی در محله بریکستون Brixton در جنوب لندن را که با نیرنگ و فریب و در عین حال با خشونت و تهدید اداره میشد راه اندازی کرده بود. حالا این رهبر 75 ساله در مقابل دادگاه به خاطر تجاوز و فریبکاری و حبس اعضای فرقه اش محاکمه میشود.
هرایول اولین زنگ خطر را در خصوص این فرقه جهنمی در اکتبر سال 2013 به صدا درآورد اما اکنون به نظر میرسد که هنوز از زیر تأثیرات مغزشوئی فرقه ای بیرون نیامده و از کار خود پشیمان است. بالاکریشنان اعضای فرقه خود را تهدید کرده بود که اگر کسی جدا شده و علیه او اقدام کند یک موشک از جانب یک ماشین جنگی ماهواره ای الکترونیکی تحت کنترل چین کمونیست او را مورد اصابت قرار خواهد داد.
این افکار پارانویائی همچنان این زن و سایر اعضا را کنترل میکند و این عده هنوز بر این باورند که چین کمونیست بر امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالسم آمریکا غلبه کرده و جهان را مسخر خود خواهد کرد. او یک نمونه بارز از ابتلا به سندروم معروف استکهلم است. به لحاظ روانشناسی سندروم استکهلم به شرایط حاد روانی گفته میشود که گروگان ها خود با گروگان گیرها در اسیر نگاه داشتن خود همکاری میکنند که یک نوع برده داری مدرن و به ظاهر داوطلبانه است. این فرقه نظام سلطنتی انگلستان را یک حاکمیت فاشیستی میداند که باید سرنگون شود. جالب است که این جماعت آنچنان در محدودیت های خبری به سر می برند که هنوز اطلاعی از تغییرات سیاسی بوجود آمده در کشور چین طی این سالیان ندارند.
این زن که کاملا مغزشوئی شده ارتباطش با گذشته قطع گردیده است. لذا متخصصان برایش یک دستگاه ویلون آوردند تا او را به گذشته اش وصل کرده و ذهنش را بازپروری نمایند. جالب است که او حالا انگلیسی را با لهجه هندی صحبت میکند. نفوذ ذهنی و فکری رهبر فرقه بر خصوصا زنان داخل فرقه فوق العاده بوده است. هرایول در خصوص هیچ امری نمیتواند به تنهائی تصمیم بگیرد و حتی از اینکه در جائی تنها باشد به شدت وحشت دارد. او جدا معتقد است که اگر اتفاقی برای بالاکریشنان بیفتد وی مورد خشم چینی ها قرار خواهد گرفت. او در درون فرقه مانند سایرین به خطاهایش اعتراف کرده و خودش را تنبیه می نمود.
اولین باری که هرایول توانست آراویندان بالاکریشنان را ملاقات کند در یکی از سالن های دانشگاه لندن بود که حدود 200 نفر برای شنیدن سخنرانی وی آمده بودند. او که در خصوص شرایط انقلاب در انگلستان صحبت میکرد توضیح داد که چگونه پلیس او را کتک زده و دندانش را شکسته و به محل گروه او در ایکر لین Acre Lane در محله بریکستون یورش برده است. هرایول از آن پس در جلسات سخنرانی های او به صورت مرتب شرکت نمود.
او سپس به محل فرقه نقل مکان و زندگی اشتراکی خود را در آنجا آغاز کرد. در این مکان هر 5 نفر در یک اتاق کوچک با حداقل امکانات زندگی میکردند و تصاویر مائو را در محل خود بر روی دیوارها داشتند. او میگوید که پدرش خیلی سعی کرد که وی را از این کار منصرف کند اما او بنا بر حرفهای رهبر فرقه معتقد بود که پدرش طرفدار سرمایه داری و فاشیسم حاکم بر انگلستان است که باید رابطه با وی قطع گردد. بالاکریشنان تأکید داشت که از این پس وی پدر و خانواده واقعی او محسوب میشود و خانواده بیولوژیکی او دشمن او هستند که باید از آنها دوری کرد.
مشکل هرایول در حال حاضر اینست که نمیتواند 38 سال عمر تلف شده خود در فرقه را تبیین و توجیه نماید. او نمیتواند بپذیرد که تمامی این سالها در اشتباه بوده و فریب یک شیاد که او را منجی عالم و بشریت میدانست را خورده است. او نمی خواهد قبول کند که تمامی نبوغ و استعداد و آینده درخشانش را برای هیچ و پوچ از دست داده و در پیری تازه به نقطه زیر صفر رسیده است. او یک قربانی فرقه ایست که روح و روانش را تخریب کرده اند. چه کسی باید پاسخگو باشد؟ به او در داخل فرقه احساس گناه تزریق شده و حال او خود را خائن میداند که با پلیس انگلستان همکاری کرده است. از قرار معلوم رهبر فرقه تمامی منتقدین و مخالفین و حتی کسانی که در داخل فرقه سؤال طرح میکردند را "مأموران پلیس فاشیست انگلستان" می نامید.
در خصوص فرقه "مؤسسه کارگران بریکستون"
فرقه بریکستون یک فرقه پارانوئیک (فرقه ای که با ایجاد ترس غیر منطقی و غیر واقعی مغزشوئی میکند) است که سلطه ظالمانه اش را طی سالیان بر زنان اعمال مینمود. فرقه ها با ایجاد فوبیا (ترس غیر منطقی از چیزی که در واقع وجود دارد) و پارانویا (ترس غیر منطقی از چیزی که حتی وجود خارجی هم ندارد) در ذهن پیروانشان به کنترل اذهان آنان می پردازند.
آراویندان بالاکریشنان یک حاکمیت استبدادی و یک کنترل افراطی بر کسانی که خانواده خود می نامید اعمال مینمود و تازه از آنها طلبکار بود که با فداکاری هایش آنان را به سعادت واقعی رسانده که باید ممنون و سپاسگزار وی باشند.
این فرقه انقلابی مائوئیستی در سال 1979 توسط کسی که خود را بعدها "رفیق بالا Comrdad Bala" نامید تأسیس شد. او یک میتینگ در مرکز شهر لندن ترتیب داد و اعلام نمود که چین کمونیست تحت حاکمیت مائوتسه دونگ Mao Zedong بزودی جهان را خواهد گرفت. او علنا اعلام مبارزه علیه مارگارت تاچر که به تازگی در انگلستان نخست وزیر شده و رونالد ریگان که در شرف رفتن به کاخ سفید در آمریکا بود نمود و عده ای را به این ترتیب جذب کرد.
مواردی که این رهبر فرقه ای در ابتدا به اتهام آنها دستگیر شد شامل چهار فقره میشود که عبارت از تجاوز جنسی به اعضای فرقه، اعمال خشونت علیه کودکان، و زندانی نمودن دختر خودش است. این رهبر 75 سال، که از سال 1975 تا سال 2013 یک کمون مخفی در لندن تأسیس نموده بود، اکنون شش اتهام تجاوز جنسی و دو اتهام اعمال خشونت دیگر نیز دارد.
رهبر این فرقه مائوئیستی عمدا و با ترفندهای مختلف حس حسادت زنان را نسبت به یکدیگر بر می انگیخت و از این موضوع سوء استفاده مینمود و در عین حال مدعی میشد که ارتباط جنسی وی با زنان عضو فرقه به خاطر خنثی نمودن این حس حسادت است. او که به تجاوز به زنان و زندانی کردن دخترش متهم است در دادگاه مدعی شد که هیچ کاری خلاف میل کسی انجام نداده و پیروانش هرآنچه کرده اند داوطلبانه و با آگاهی و اختیار بوده است.
او در دادگاه اعلام کرد که از رابطه جنسی با زنان بیزار بوده اما این فداکاری را به اجبار به خاطر فرونشاندن حس رقابت و حسادت بین زنان انجام داده است تا اتحاد از بین نرود و این زنان ارتقاء معنوی بدست آورند که البته آنان خودشان از این موضوع رضایت کامل داشتند.
او خود را رهبر "مؤسسه کارگران Workers' Institute" با افکار مارکسیسم لنینیسم و همچنین مائوئیسم در بریکستون میداند. او در دادگاه گفت که در گروه او هیچ اجباری در کار نبوده و هیچ کس بر خلاف میل خود نمانده است. او حتی فریب پیروانش را رد کرد و گفت آنها همگی انسان های تحصیل کرده و باهوش و عاقلی بودند که به میل و اراده خود وارد گروه وی شده و مانده اند.
سه زن از جمله دختر رهبر فرقه نهایتا در سال 2013 از فرقه فرار کرده و به پلیس مراجعه نمودند. بالاکریشنان جمعا 16 مورد اتهامی در پرونده اش دارد. در یک مورد کشف شد که وی به دختری زیر سن که والدینش عضو فرقه بوده و در داخل فرقه به دنیا آمده و بزرگ شده بود به دروغ گفته بود که والدین وی مرده اند و او را تا سن 30 سالگی در ایزولاسیون کامل نگاه داشته و مورد سوء استفاده قرار میداده است.
او در دادگاه اعتراف کرد که از اعضای فرقه می خواست تا بیوگرافی جنسی خود را بر اساس پراتیکی با عنوان "غسل Cleansing" نوشته و در جمع بخوانند و به این ترتیب تطهیر شوند. این یک پراتیک فرقه ای است که به این ترتیب احساس گناه به فرد القا شده و تحقیر گردیده و به راحتی به زیر سلطه در می آید. یکی از زنان جدا شده گزارش نمود که وادار شده بود تا علنا اعتراف کند که قبل از پیوستن به فرقه با 34 مرد مختلف رابطه جنسی داشته است. او میگوید که همین اعتراف البته ساختگی موجب قفل شدن ذهن او و خورد شدن شخصیتش به لحاظ روانی و در نتیجه ماندن در فرقه و مورد سوء استفاده رهبر قرار گرفتن شده بود.
"بالا" در دادگاه نیز از استعمار انگلستان و آمریکا صحبت میکرد و اینکه بزودی انقلاب جهانی صورت خواهد گرفت و چین بر جهان مسلط خواهد شد. او تمامی اتهامات را رد می نمود و تلاش داشت حتی پارانویای فرقه خود را به دیگران هم تسری دهد.
موارد بسیار تأسف بار و تراژیکی از جدا کردن همسران از یکدیگر و والدین از کودکان به بهانه های مختلف و سوء رفتار با اعضا گزارش شده است. پارانویای اعمال شده بر ذهن و روان اعضا به حدی شدید بود که آنان هنوز از اینکه سکوت را بشکنند و لب به سخن باز کنند واهمه و وحشت دارند. آنان همچنان بر این تصور هستند که اگر رهبر فرقه از آنان ناراضی باشند عقوبت خواهند دید.
در سال 1976 زمانی که "بالا" مؤسسه کارگران بریکستون را در زمینی به وسعت 140 هکتار تأسیس نمود گفت که بریتانیا بسیاری از مناطق جهان را مستعمره خود نموده و انسان های فراوانی را به قتل رسانده است. او و هفت نفر دیگر، که همگی زن بودند، این کمون را تأسیس کردند. دیگران کارهای آشپزی و نظافت را به عهده داشتند و "بالا" عملا کاری انجام نمیداد. او معتقد بود که باید به کارهای ایدئولوژیکی و سیاسی اش بپردازد.
در این فرقه اعضا با عنوان "رفیق" تنها مجاز بودند که به صورت دو نفره از مرکزشان در بریکستون خارج شوند و تردد تک نفره اعضا ممنوع بود. "بالا" دلیل این امر را امنیتی ذکر میکرد و افراد را از اقدامات پلیس علیه فرقه اش می ترساند. حال آنکه در عمل میخواست افراد مراقب یکدیگر باشند تا کسی احیانا فرار نکند. برای خروج از مقر نیاز به برگه امضا شده رهبر فرقه بود که نمونه های آن در دست پلیس می باشد.
رهبر این فرقه اگرچه متأهل بود اما به صورت مداوم با دیگر زنان فرقه رابطه جنسی داشت. او ابتدا از آنان می خواست تا در خصوص تجارب جنسی گذشته خود گزارش بنویسند و به آنها میگفت که این امر کمک میکند تا غسل کرده و تطهیر cleanse شوند. از کسی نمی پذیرفت که تجربه ای نداشته باشد و آنان را آنقدر تحت فشار میگذاشت تا بالاخر اگر شده ساختگی چیزی با جزئیات کامل بنویسند. سپس آنان را به خاطر این گذشته ناپاک در مقابل جمع و با مجبور کردن آنها به خواندن گزارشاتشان تحقیر می نمود و مورد انتقاد قرار میداد و آنقدر آنان را به صورت سیستماتیک خورد میکرد تا تسلیم محض او باشند.
زنی به اسم سایان دیویس Sian Davies از وی باردار شد ولی هیچکس از این موضوع اطلاع نداشت. وقتی این مسئله برملا شد او ادعا کرد که این حاملگی حاصل عمل یک "ماشین جنگی الکترونیکی" که مراقب آنان است می باشد. او هنوز هم بر این ادعا اصرار دارد. او اعلام می دارد که حزب کمونیست چین یک "ماشین جنگی ماهواره ای الکترونیکی" به نام جکی Jackie در اختیار دارد که جهان را کنترل میکند و وقایع جهان را رقم میزند و به زودی حاکمیت چین کمونیست بر جهان عملی خواهد شد. او مائو را همچنان رهبر حزب کمونیست چین میداند.
دختر این رهبر فرقه مائوئیستی هرگز اجازه نداشت تا از کنترل پدر خود خارج شود. این زن که تمامی عمر 32 ساله خود را در فرقه تحت رهبری آرویندان بالاکریشنان گذرانده است گفت که بارها تصمیم به خودکشی داشته و اگر موفق به فرار نمیشد نهایتا همین کار را میکرد. او توضیح داد که چگونه رهبر فرقه به مدت سه دهه او را متقاعد کرده بود که خدای روی زمین می باشد و چنانچه وی اقدام به فرار نماید توسط اشعه شلیک شده از یک ماهواره چینی کشته خواهد شد.
متخصصین معتقدند که این شخص که خود را "فران Fran" می نامد به مدت 30 سال به صورت "هیچ کس non-person" زندگی کرده و آسیب های روانی بسیاری دیده که شاید هرگز نتواند زندگی نرمالی داشته باشد. "فران" اگر چه از فرقه فرار کرده اما از زندگی مستقل وحشت داشته و تحمل آنرا ندارد. او هیچگونه آشنائی با دنیای مدرن نداشت. از وجود کامپیوتر و موبایل بی اطلاع بود
در حال حاضر بالاکریشنان به عنوان رئیس کمون بریکستون به اتهام 16 فقره تجاوز و تعرض جنسی و جرائم دیگر تحت محاکمه قرار داشته و در زندان به سر می برد. در جلسه دادگاه او، اظهارات دختری که به مدت 30 سال توسط او حبس شده بود شنیده شد. این دختر اجازه نداشت تا آزادانه کتاب بخواند اما مجبور بود کتاب های رهبر را بخواند. "بالا" یک بار یک دختر را به خاطر اینکه آواز خوانده بود به شدت کتک زد. او همچنین دختر خود را بخاطر اینکه بازی کرده بود به زیر کتک گرفت.
ابراهیم خدابنده