به گزارش دیده بان، شهید «سیداسدالله لاجوردی»، دادستان انقلاب اسلامی تهران در برههای از دهه۶۰ و رئیس پیشین زندان اوین نقش موثری در خنثیسازی تلاش آشوبگران و منافقین در ابتدای انقلاب داشت و باعث شد بسیاری از اقدامات تروریستها برای بهخاکوخونکشیدن مردم بیگناه و همچنین چهرههای شاخص نظام متوقف شود. بااینحال رویهای که او در زندانها در پیش گرفته بود توأم با رفق و مدارا با زندانیانی بود که از گذشته خود پشیمان شده بودند یا اینکه بهواسطه اغفال و ناآگاهی در دام گروههای منحرف افتاده بودند و همین مسأله هم باعث توبه بسیاری از آنها شده بود. بااینوصف، به جهت برخورد هوشمندانه او با جریانهای آشوبگر، منافقان که او را سدی دربرابر پیشبرد اهداف خود برای تنشآفرینی در کشور میدانستند کینه شدیدی از ایشان به دل گرفتند و تلاش میکردند از طریق برخی عوامل خود در داخل کشور رفتار توأم با مدارای لاجوردی را وارونه جلوه دهند و چهرهای خشن از او بسازند. مجموعه این صحنهسازیها و همچنین برخی اختلافات داخلی باعث کنارهگیری او از مسئولیتهایش شد. حاشیهنشینی لاجوردی اما باعث نشد که منافقین کینه گذشته خود از او را به فراموشی بسپارند و درنهایت بعد از برنامهریزی بسیار عوامل ترور او را در اول شهریور ۱۳۷۷ به شهادت رساندند.
دکتر«سیدمحمد لاجوردی»، فرزند شهید در گفت و گویی به دلایل این اقدام از سوی منافقین و شهادت شهید اسدالله لاجوردی پرداخت.
وی با اشاره به شرایط زندگی پدرش بعد از کنارهگیری از مسئولیتهای اداری و قضایی گفت: ایشان بعد از استعفا به حجره کوچکش در بازار تهران برگشت و مثل یک فرد عادی روزگار میگذراند و اساسا در پی آن نبود که برای محافظت از خود محافظ داشته باشد و منافقین هم از این فرصت استفاده کردند و بهواسطه عداوت و کینهای که از او در سینه داشتند در فرصت مناسب پدرم را به شهادت رساندند.
سهمخواهی منافقین از انقلاب
سیدمحمد لاجوردی با ارائه تحلیلی درباره فعالیت سازمان مجاهدین خلق(گروهک تروریستی منافقین) در دوران قبل و بعد از انقلاب خاطرنشان کرد: منافقین همواره درپی قدرت بودند و گمان میکردند که در شرایط پیروزی انقلاب میتوانند با انحراف اذهان عمومی موفقیت انقلابیون در سقوط رژیم شاهنشاهی را به اقدامات مسلحانه خودشان نسبت بدهند اما شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی و پیروی مردم و انقلابیون از امام راحل باعث شد که آنها نتوانند بعد از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران به اهداف خود برسند و موفق به تصدی مسئولیتهایی در نظام اداری و سیاسی کشور شوند و به تعبیری منافقین میپنداشتند که به سهم خود در قدرت نرسیدند.
تضاد رویکرد مجاهدین با تفکرات امام
وی با اشاره به فعالیتهای مسلحانه سازمان مجاهدین قبل از پیروزی انقلاب تصریح کرد: منافقین گمان میکردند تنها راه غلبه بر حکومت پهلوی انجام اقدامات مسلحانه و در دست گرفتن سلاح است و این تفکر البته با تفکر و بینش امامخمینی(ره) بهطورکلی منافات داشت چون اساسا مبنای شکلگیری نهضت اسلامی و انقلابی مردم مبتنی بر آموزههای اسلام و قرآن بود و امام بر آن بود که مطابق با آرمانهای فرهنگی و دینی برگرفته از نهضت خونین و ماندگار عاشورا حرکت عظیمی را پایهریزی کنند.
فرزند شهید لاجوردی، جذب برخی جوانان از سوی سازمان مجاهدین خلق را ناشی از تبلیغات آنها دانست و گفت: منافقین در پی آن بودند که به فعالیتهای مسلحانه خود قداستی بدهند و از همین رو بود که در نگاه برخی از مردم رویکردهای اعضای سازمان مجاهدین خلق ابهتی داشت و به اشتباه، گروندگان به این تشکل را چهرههای مبارز و انقلابی میدانستند.
وی در همین راستا به نقل یکی از خاطرات خود در روزهای منتهی به انقلاب پرداخت و اظهار کرد: در راهپیمایی بزرگی که از قیطریه به سمت پیچشمیران به راه افتاده بود برخی از تظاهرکنندگان با اشاره به آقای هادی غفاری شعار میدادند: «تنها ره رهایی/ جنگ مسلحانه، تنها ره رهایی/ راه مجاهدین است». همان موقع من به ایشان متذکر شدم که این شعار با مبانی فکری و روش سیاسی امام تضاد دارد که البته با تندی جوابم را داد. منظورم از بیان این خاطره این است که متاسفانه برخی از نیروهای انقلابی هم تحت تأثیر تبلیغات سازمان مجاهدین خلق قرار داشتند.
فرزند شهید لاجوردی، دوره ریاستجمهوری ابوالحسن بنیصدر را مقطعی حساس در تاریخ سیاسی بعد از انقلاب دانست و خاطرنشان کرد: اولین رئیسجمهور ایران وقتی موفق به تصدی قوه مجریه شد تلاش کرد نگاه خود را در عرصه سیاسی اعمال کند اما با توجه به فاصلهای که بین رویکردهای او با تفکرات امام و دیگر انقلابیون بود باعث شد که درنهایت در آن مقطع اختلافات داخلی اوج پیدا کند و منافقین هم تلاش کردند از این فرصت استفاده کنند و ازاینرو در ۳۰ خرداد ۶۰ و بعد از اعلام عزل بنیصدر به گمان اینکه الان زمان نشتر زدن به دمل رسیده است و با فراخوان به ملیشیایی که جمع کرده بودند اعلام جنگ مسلحانه کردند و رودرروی مردم و آرمانهای امام و انقلاب اسلامی قرار گرفتند و افراد زیادی را به خاکوخون کشیدند.
وی اضافه کرد: وقتی کار به رویارویی مسلحانه رسید نظام دریافت که ازاینپس نمیتواند با مماشات قبلی نسبت به این گروهها برخورد کند و بنابراین سیاست تسامح و تساهل را کنار گذاشت و بنابراین، این مواجهه اجتنابناپذیر شد چون امنیت مردم به خطر افتاده بود و گروههای مؤمن و انقلابی مردم مورد هدف ماشین ترور منافقین قرار گرفته بودند.
لاجوردی با اشاره به هدفگذاری منافقین برای حذف چهرههای نشاندار و افرادی که نسبت به آنها واکنش سختی را نشان دادند گفت: یکی از این چهرههای نشاندار پدر شهیدم حاجسیداسدا... لاجوردی بود که در طول زمانی که در دادستانی و سازمان زندانها به ایفای وظیفه میپرداخت بهخوبی منافقین را در تنگنا قرار داده بود. همچنین با مواجهه مدبرانهای که درخصوص شناسایی خانههای تیمی منافقین داشت توانست با اجراییکردن طرح مالک و مستأجر آنها را رصد و ضربات سختی را به منافقین وارد کند.
مخالف خوانی با شهید لاجوردی
وی با بیان اینکه با طرحها و تدابیر شهید لاجوردی در برخی مقاطع مخالفتهایی صورت میگرفت تصریح کرد: افرادی این گمان را داشتند که نباید با منافقین به این شیوه سخت برخورد کرد و بنابراین تشدید این مخالفخوانیها درنهایت باعث کنارهگیری ایشان از دادستانی و سازمان زندانها شد.
لاجوردی درباره ادامه فعالیت شهید لاجوردی در دوران کنارهگیری از مسئولیتهای گذشته گفت: مشی پدرم مردمی بود و به همین دلیل بههیچوجه از امکانات دولتی استفاده نمیکرد و محافظی هم نداشت و با دوچرخه مسیر منزل تا محل کار را طی میکرد.
لاجوردی در مورد نحوه شهادت پدرش گفت: منافقین تیمی آموزشدیده را برای ترور پدرم فرستادند. یکی از اعضای این تیم از سربازی فرار کرده بود و به عراق رفته و در آنجا آموزش دیده بود. دو عضو دیگر این تیم هم به همین شیوه تحت آموزشهای خاص قرار میگیرند و این افراد در عراق و در مقر منافقین سناریوی ترور را بارها پیادهسازی میکنند و درنهایت این گروه سهنفره در اول شهریور ۱۳۷۷ اقدام به ترور پدرم میکنند.
منبع:فارس