در دوم اکتبر ۲۰۱۸ یعنی در حدود سه ماه پیش جمال خاشقجی روزنامهنگار، مقالهنویس و نویسنده عربستانی که به دلیل مواضع و نوشتههایش در انتقاد از ولیعهد سعودی در خارج از کشورش زندگی میکرد، با مراجعه به سفارت عربستان در ترکیه بهیکباره مفقود شد.
این اتفاق برای مدتی تیتر اول رسانههای جهان را تشکیل داد و باعث اعلام موضع مقامات سیاسی کشورهای مختلف ازجمله مقامات کاخ سفید شد. فشارهای رسانهای و بینالمللی بر عربستان برای پاسخگویی در قبال این اتفاق و جستجوهای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ترکیه درنهایت فاش ساخت که این خبرنگار عربستانی در کنسولگری این کشور کشتهشده و بعد از تکهتکه شدن به خارج از کنسولگری منتقلشده است. عربستان سعودی نیز تحتفشارهای سیاسی و رسانهای درنهایت پذیرفت که عواملی خودسر(!) در کنسولگری این کشور در ترکیه دست به این اقدام زدهاند. این پرونده تا پیدا شدن جسد خاشقجی و روشن شدن ابعاد دیگر ماجرا همچنان در رده بالایی از اخبار دنیا قرار داد. در این میان فقط رسانههای وابسته به عربستان سعودی هستند که از ابتدا سعی کردند با سکوت خبری به فروکش کردن ماجرا کمک کنند و بعدازآن نیز به شکلی کنترلشده و محدود در حمایت از مقامات سعودی خبررسانی کردند.
اما غیر از رسانههای سعودی، گروه دیگری از رسانهها که شامل گروههای گروه اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران بود هم در رفتاری کاملاً مشابه به رفتار رسانههای سعودی سیاست سانسور و سکوت را انتخاب کردند! از سلطنتطلبان گرفته تا گروههای تجزیهطلب، مدعیان قومی، تروریستها و منافقین که عادت دارند در رسانههای خود اخبار روز دنیا را پوشش دهند، بیتوجه به این خبر و ابعاد گسترده آن سانسور را در دستور کار خود قراردادند.
در این میان شاید سروکله برخی خبرهای پراکنده و جهتدار (به شکلی که علیه عربستان و ولیعهد جدیدش نباشد) در برخی از رسانههای ضدانقلاب پیدا شد، اما منافقین در سایتهای وابسته به خود و تلویزیون «سیمای آزادی» طوری رفتار کردند که گویا شخصی به نام خاشقجی اصلاً وجود نداشته است!
این رفتار منافقین که البته خیلی بیشتر از انتظار پدر معنوی و تأمینکننده مالی این گروه تروریستی، یعنی محمد بن سلمان بود، چندان دور از انتظار نبوده و نیست. بههرحال منافقین نمیخواهند منبع درآمدی بهخوبی عربستان سعودی را به بهانه اطلاعرسانی خبری، ولو جهتدار و کنترلشده، از دست بدهند و الا کدام رسانه را مییابید که حتی کوچکترین اشارهای به نقض حقوق بشر در رژیم دیکتاتوری عربستان، کشتار کودکان وزنان در یمن و ممانعت از کمکهای بشردوستانه به این کشور ، فقدان دموکراسی و سابقه برگزاری یک انتخابات ( حتی صوری) و نقض فاحش حقوق زنان در عربستان نکرده باشد. امروزه بر همگان حتی اربابان منافقین مانند آمریکا و رژیم صهیونیستی که سیاست دوگانهای را در برابر حقوق بشر و تروریست اتخاذ میکنند ، آشکار و اظهر من الشمس است که عربستان منشأ تروریسم دولتی و بینالمللی است و بسیاری از گروههای تروریستی را ازجمله القاعده وداعش را رهبری میکند اما منافقین سرخود را در برف خیالی و موهوم فروبردهاند تا مبادا زمستان را تجربه کنند.
بررسی رفتار این فرقه تروریستی نشان میدهد که آنها در فقره خاشقجی حتی خیلی منطقیتر از گذشته عمل کردهاند، زیرا سیاست سکوت و سانسور در قبال چنین خبری از سوی منافقین انتظار زیادی است و بر اساس سوابق سرکردگان این گروهک انتظار این بود که در رسانههای سازمان در مورد « مقصریابی خیالی» و یا حتی « عدم وجود خاشقجی » صحبت شود!
شاید در ظاهر این مطلب شبیه به طنز و تمسخر باشد، اما این رفتار در سازمان منافقین مسبوق به سابقه بوده و نمونههای فراوانی دارد. بهعنوان نمونه بسیاری از افرادی که در لیست معدومین فرقه منافقین قرار دارند و با آنها داستانسرایی میشود در تصفیههای درونی سازمان توسط خود سران فرقه ترور شدهاند اما حال آنان را در زمره شهدای مجاهد نام میبرند که توسط ایران و یا عراق کشتهشدهاند. شاهد مثالهای زیادی برای این امر وجود دارد که منافقین مستقیماً به دستور مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو به قتل رسیدهاند. همچنین پس از اشغال عراق و پادگان اشرف به دست آمریکا، سران فرقه بارها با ارائه فهرستی بلندبالا از افراد کشتهشده و یا مجروح ، آنان را نتیجه حملات موشکی آمریکا عنوان مینمودند و با مظلومنمایی در پی استخوانی بودند؛ درحالیکه بسیاری از معدومین بهویژه مجروحین نتیجه شکنجهها و فشارهای فرقهای بوده است. این مقصریابی خیالی مسبوق به سابقه است.
اما بالاتر از آن، در تاریخ ثبتشده است که سازمان منافقین بهکرات هست ها را به نیستی تبدیل کرده است؛ ترور افراد و سرباززدن از عنوان مرگ مشکوک، ناپدید شدن ناگهانی اعضای تشکیلات در پادگان و طبیعی جلوه دادن آن، ممانعت از دیدار و حتی تماس والدین با فرزندان و بالعکس با عنوان مرگ آنان و یا حتی انکار وجود چنین اشخاصی در پادگان از نمونه رفتارهای فرقه تروریستی در تاریخ است.
نمونه دیگر آن مریم رجوی سرکرده این فرقه در حالی سعی دارد خود را پرچمدار حقوق زنان نشان دهد و در این مورد مکرراً موضعگیری و سخنرانی میکند و کتابهایی در این رابطه به چاپ رسانده که در سابقه سازمان نقض حقوق زن به شکلی بینظیر انجامگرفته و همچنان ادامه دارد.
از بهرهکشی جنسی دستهجمعی از زنان، طلاقهای اجباری از همسران، جدا کردن کودکان (حتی شیرخوار) از مادران و فروختن آنها به خانوادههای اروپایی، خارج کردن رحم زنان بدون اجازه آنها برای جلوگیری از بارداری تا کشتن و سربهنیست کردن به جرم مخالف با نظرات سرکردگان فقط بخشی از رفتار واقعی سرکردگان منافقین با زنان است.
باز اگر نگاهی به سخنرانیها و مواضع سرکردگان سازمان داشته باشیم به واژهای به نام «آزادی» برمیخوریم که مکرراً مورداستفاده قرارگرفته و بخش اعظمی از مانورهای تبلیغاتی منافقین بر این واژه استوار است. بررسی رفتار سازمان با اعضایش نشان میدهد مفهوم آزادی نیز در تشکیلات منافقین به شکلی بینظیر نقض شده است. از محصور کردن نیروها در یک فضای ایزوله در پادگان اشرف، کمپ لیبرتی، اوورسورواز فرانسه، کمپ تیرانا در آلبانی، محدودیت استفاده از ابتداییترین ابزارهای رسانه مانند رادیو، روزنامه، تلویزیون تا مسائلی مانند کنترل فکر و ذهن افراد، رفتاری بوده که این مدعیان آزادی تابهحال در قبال نیروهای خود داشتهاند.
در مورد تناقض رفتارهای سرکردگان سازمان با گفتهها و ادعاهایشان مصادیق بیشماری وجود دارد، اما ذکر خلاصهای از آنها فقط به این دلیل بود که نشان دهیم عدم مقصریابی موهوم و حتی صرف سکوت در قبال مسئله خاشقجی توسط سازمان، رفتاری بسیار مترقی و پیشرفته در این سازمان محسوب میشود و شاید سرکردگان منافقین بابت آن باید تشویق هم بشوند!