افشین غلامی کارشناس مسائل خاورمیانه و متمرکز بر روی مسائل کردها در گفتگو با دیده بان مطرح کرد:
جدایی اقلیم کردستان موضوعی تاریخی بوده و تقریباً در حدود صدسال است که روند و سیر تاریخی تحولات منطقه را میتوانیم ببینیم. پیش از قرارداد سایکس–پیکو و قبل از اینکه امپراتوری عثمانی ازهمپاشیده شود، ما در شمال سوریه و منطقه موصل شاهد رشد تفکرات ملیگرایانه و تجزیهطلبانه کردهای عراق بودیم و بعد از فروپاشی عثمانی و بعد از شکلگیری قرارداد سایفسپیکو ما شاهد تاجگذاری فردی بنام شیخ محمود برزنگی بودیم بهعنوان پادشاه در بخش سلیمانیه کردستان عراق که این عامل با وساطتت انگلیس شکل گرفت.
پس از دو سال با عدم پذیرش این موضوع از سوی انگلیس شیخ محمود برزنگی از قدرت کنارهگیری میکند. ما اتفاقات دهههای مختلفی را شاهد هستیم تا میرسیم به سال 1991 که بر اساس مدار 36 درجهای که آمریکا و فرانسه برای اقلیم کردستان تعریف کردند، اینها توانستند به یک سیستم خودمختاری در منطقه با تمرکز بر روی سه استان دهوک، سلیمانیه و اربیل برسند.
بنا بر قانون اساسی عراق قرار بر این شد که رابطه تنگاتنگی در مورد موضوع نقت، نیروهای پیش مرگه و مسئله مناطق مورد چالش که موضوع ماده 147 است برقرار شود. گویا سیاستمداران در کردستان عراق اینچنین در پیش خود فرض میکنند که ماده 147 اجرایی نشده است و موضوع و مسئله نفت بین حکومت و دولت مرکزی بر اساس قانون اساسی مرتفع نشده است و با این بهانه این افراد به سمت رفراندوم پیش رفتهاند.
دیده بان- ابعاد اثرگذاری اینهمه پرسی در مناطق کردنشین به چه نحوی بوده است؟
جدایی اقلیم کردستان عراق برای پارامترهایی مختلف در نظر گرفتهشده است. در سطوح خرد، میانه، کلان باید این موضوع را مدنظر قرار دهیم. در سطح خرد کردهای عراق با همان تاریخ صدسالهای که در موضوع مسئله کردها در استقلال و خودمختاری دارند قاعدتاً موافق این موضوع هستند. اما در اینجا با دو موضوع مهم برخورد میکنیم ابتدا اینکه مخالفتهای داخلی دولت بغداد که بهصورت خیلی جدی است و موضوع دیگر مسئله فراملی و منطقهای در کشورهای دیگر است که این مناطق به دنبال این هستند چنین استقلالی شکل نگیرد. همانطور که اطلاع دارید آمریکا، فرانسه، انگلیس و بیشتر کشورهایی که دارای حق حاکمیت ملی هستند، این موضوع را در سازمان ملل رد کردند، و این را بهعنوان آبستنی برای اغتشاشات در آینده خاورمیانه میدانند.
در موضوع فراملی آمریکا مخالف موضوع همهپرسی بوده چون به نظر من دو پارامتر در اینجا وجود دارد، در چند روز اخیر ترامپ دو راهبرد درباره منطقه پیاده کرده، یکی در مورد افغانستان و دیگری درباره عراق گویا ترامپ در راهبرد میان برد خودش به دنبال ایجاد یک سیستم حکمرانی فرا منطقهای توسط لابیهای خودشان در منطقه است.
اکنون اقلیم کردستان برای ترامپ بهعنوان یک چالش برای رسیدن به اهداف آینده است. چون بازی رقابت بین روسیه و آمریکا با موضوعی که امروز برای سوریه پیشآمده است و پیشروی نیروهای کرد در شرق فرات باعث میشود که در حال حاضر آمریکا بیشتر تمرکز و فوکوس خود را بر روی سوریه و شرق فرات بهعنوان منطقه نفتخیز و حاصلخیز و جغرافیای معدنی داشته باشد، خیلیها هم معتقد هستند که آمریکا در حال حاضر در موضوع اقلیم کردستان عراق بهصورت غیر شفاف درباره همهپرسی اقدام و واکنشی خاص نشان می دهد.
در سطح میانه ما کشورهای منطقه راداریم که مخالف همهپرسی در اقلیم کردستان هستند، زیرا جکش تعالی که در این میان وجود دارد بهعنوان وجود کردها در کشورهایی مانند ترکیه، ایران، عراق و سوریه و قاعدتاً این موضوع بهعنوان زنگ خطری برای کشورهای منطقه است اگر موافق موضوع جداییطلبی باشند.
طرح خاورمیانه بزرگ که توسط جو بایدن و برخی دیگر از تئوریسینهای آمریکایی در سال 2002-2003 شکل گرفت به دنبال این است که کشورهای منطقه را به کشورهایی کوچکتر تبدیل نماید. لذا کشورهای منطقه معتقد هستند در راهبرد بلندمدت کشورهای فراملی این موضوع انجامشدنی و آنها به دنبال این مهم هستند و به همین دلیل اجازه راهاندازی کشور اقلیم کردستان را نخواهند داد.
در خصوص کشورهای فراملی و منطقهای بانظم نوینی در حال بازی با یکدیگر هستند. با توجه به اینکه شرق و غرب فرات را میتوان در تسلط آمریکا و روسیه دید، میتوان نتیجه گرفت که قدرتهای منطقه با هماهنگی باهم به مسئله اقلیم کردستان نگاه می کنند. پس باید نظارهگر بود و اگر در این دو سال اصرار بر ایجاد کشوری باشد حتماً کشورهای منطقه به شیوهای دیگر پاسخگوی این موضوع خواهند بود.