حمایت از حقوق اساسی و مبنایی مردم سراسر جهان، صرفنظر از ملیت، مذهب، رنگ، نژاد، سن، جنسیت و اعتراض به نقض این حقوق، از آموزههای مسلم اسلام و درعینحال، رویکردی مهم و ارزشمند است. اما آنچه در این خصوص نگرانکننده است، حمایت کشورهایی است که خود، اولین و بزرگترین ناقضان حقوق بشر هستند، آشکارا به موافقتنامهها و کنوانسیونهای به رسمیت شناختهشده بینالمللی که تضمینکننده احترام به کرامت و حیثیت نوع بشر هستند، دهنکجی میکنند و درعینحال، صدای خود را در اعتراض به نقض حقوق بشر بلند کرده و دائماً دیگران را به نقض حقوق انسانها در اکناف عالم متهم مینمایند.
ازجمله این کشورها که با توجه به واقعیتهای میدانی، کارنامه سیاهی در این زمینه دارد، آمریکاست که از این ابزار برای پیگیری و پیشبرد اهدافش علیه جمهوری اسلامی ایران به مدد پمپاژ امواج دروغین غولهای رسانهای، همواره سوءاستفاده کرده است. آخرین نمونه از بهرهبرداری حقوق بشری آمریکا علیه ایران، به لایحه مجلس نمایندگان این کشور بازمیگردد که بر اساس آن، کشورمان را به ادعاهایی واهی و مضحک چون نقص حقوق بهاییان، نقض پیمان بینالمللی حقوق بشر، اعدام بدون تشکیل دادگاه، حملات اسیدپاشی علیه زنان و سرکوب خبرنگاران متهم کرده است! در نگاه اول، برای کسانی که با خصومت مهندسیشده آمریکا و غرب نسبت به ایران آشنا نیستند، به نظر میرسد که طرح چنین اتهاماتی، صرفاً برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران است اما نگاهی عمیقتر به سیر تحولات در روابط کشورمان با نظام سلطه ثابت میکند که اساساً مسئلهای به نام «دفاع از حقوق انسانها» برای آنها مطرح نیست و از حقوق بشر، تنها بهعنوان اهرمی برای اعمال فشار بهمنظور اخلال و عقب نگهداشتن کشور مستقلی که قریب به 4 دهه در برابر زیادهخواهیهای پیاپی قدرتهای جهانی مقاومت کرده، استفاده میشود.
در تعریف سازمان عفو بینالملل از حقوق بشر آمده است: «حقوق بشر شامل حقوق مدنی و سیاسی، مانند حق زندگی، آزادی و آزادی بیان و حقوق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مانند حق مشارکت در فرهنگ، حق غذا و حق کار و آموزش (تحصیل) است. از حقوق بشر توسط قوانین و معاهدات بینالمللی و ملی محافظت و پاسداری میشود.» وقتی بنا باشد که حتی با در نظر گرفتن تعریف «حقوق مدنی و سیاسی، مانند حق زندگی» نقبی به داستان حقوق بشری آمریکا بزنیم، جای هیچ شکی باقی نمیماند که این کشور، بزرگترین محرومکننده کشورهای مختلف جهان از این حق ضروری، اساسی و ابتدایی انسانهاست. مردم آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین - از عراق، افغانستان، سوریه، ایران، فلسطین و یمن گرفته تا ژاپن، شیلی و ... - بارها طعم حقوق بشر به سبک آمریکایی را چشیدهاند و توجیهات حقوق بشری آمریکا برای ملت رنجدیده و زجرکشیده این کشورها، کاملاً بیربط و بیمعناست.
افزون بر این، کاخ سفید، بهعنوان یکی از اصلیترین ناقضان حقوق بشر، مواردی همچون کشتار مردم بیگناه عراق، افغانستان، پاکستان و یمن بهوسیله حملات هواپیماهای بدون سرنشین، حمایت همهجانبه از رژیم کودککش صهیونیستی و دفاع تمامقد از متحدان مرتجع خود مانند عربستان سعودی برای سرکوب و نقض حقوق بشر در قبال مردم مظلوم منطقه را در پرونده خود دارد.فرافکنی آمریکا در موضوع حقوق بشر، علاوه بر دلایل هژمونیک و سلطهطلبانه بیحدوحصر این کشور، علل داخلی هم دارد. نادیده گرفتن حقوق اقلیتهای مذهبی و نژادی ازجمله سرکوب مرگبار سیاهپوستان، تبعیض در قبال آنها و رواج اسلامهراسی، موضوعاتی هستند که طشت رسوایی آمریکا را از پشتبام به زمین انداخته و برای سرپوش گذاردن بر این فجایع، هرازگاهی نوک پیکان تهاجمات حقوق بشری را به سمت ایران اسلامی نشانه میرود. به اذعان بسیاری از اندیشمندان، ایران اسلامی کارنامه روشنی در این زمینه دارد. رعایت حقوق اقلیتهای توحیدی و حسن مجاورت ادیان الهی در کشورمان، تنها یک مثال روشن از واقعیتهای جمهوری اسلامی است، درحالیکه تبعیض علیه مسلمان و رشد اسلامهراسی در آمریکا به حدی است که مسلمانان با محدودیتهایی ازجمله انجام مراسمات مذهبی، رعایت پوشش اسلامی و برخورداری از فرصتهای برابر شغلی و آموزشی روبهرو هستند. بهعنوان نمونه، وقتیکه یک بهاصطلاح کشیش آمریکایی تصمیم میگیرد که با قرآنسوزی، به مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان به بهانه دست داشتن تروریستهای موردحمایت عربستان در حادثه 11 سپتامبر توهین کند، کاخ سفید هیچ واکنشی به این اقدام نشان نمیدهد و فقط از وی میخواهد که به خاطر حفظ جان نظامیان آمریکایی در سراسر جهان، - نه به دلیل احترام به مسلمانان – از این اقدام صرفنظر کند ! سیاهپوستان نیز به خاطر رنگ پوست خود تحت انواع فشارها هستند و هنوز هم آثار تبعیض نژادی و پیشداوری منفی ضد سیاهان در آمریکا وجود دارد.
معمولاً ورزشکاران سیاهپوست در استادیومهای ورزشی مورد تمسخر قرار میگیرند و آمریکاییهای آفریقاییتبار برای پیدا کردن شغل در ایالاتمتحده با مشکلاتی روبهرو بوده و از حق رأی خاص در ایالتهایی مثل «آیوا» محروم هستند، برای خدمات بهداشتی و درمانی باید هزینههای بیشتری بپردازند، هر روز با خشونت پلیس، نظیر آنچه این روزها در شهر شارلوت روی میدهد، دستوپنجه نرم میکنند و به دلایل واهی به دست نیروهای امنیتی کشته میشوند. همین وضعیت در مورد آزادی بیان هم صدق میکند. مسئولین آمریکایی، در حالی ایران را به محدود کردن آزادی بیان متهم میکنند که پس از حملات 11 سپتامبر، مجموعهای از قوانین و مقرراتی وضعشده که آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادیهای مدنی شهروندان عادی را محدود کرده و با امضای رئیسجمهور بهصورت قانون درآمده است. به استناد قانون میهنپرستی (مصوب سال 2001) دولت ایالاتمتحده مجاز است تماسهای تلفنی و مکاتبات ایمیلی هر شهروندی را که خطرناک و تهدیدآمیز تلقی میکند، نظارت و استراق سمع کند.
همه این موارد، جدای از رسوایی جاسوسی آژانس امنیت ملی و افشاگریهای ادوارد اسنودن در این خصوص است. آزار و شکنجه سبعانه و وحشتناک روانی، جنسی و بدنی زندانیان گوانتانامو و دیگر زندانهای آمریکا که برخی از متهمان در آنها سالهاست بدون هیچگونه محاکمه و یا اتهام خاصی در این زندانها نگهداشته شدهاند، از دیگر موارد نقض فاحش حقوق بشر آمریکایی است که تاکنون هیچ سازمان بینالمللی و حقوق بشری، بهطورجدی به آن ورود پیدا نکرده است. این موارد، تنها نمونههای ساده از نقض حقوق اولیه و ابتدایی توسط کسانی است که ادعا میکنند منادی آزادی و حقوق بشر هستند؛ منادیانی که به بهانه دفاع از حقوق انسانها، از آن بهعنوان ابزاری برای تحقق اهداف استکباری، ظالمانه و سرپوش گذاردن بر کارنامه ننگین حقوق بشری خود بهره میبرند.