تاکتیک نخ‌نمای آمریکایی‌ها در قبال عملیات وعده صادق ۲

پس از وقوع عملیات غرور آفرین وعده صادق، آمریکایی‌ها مدعی جلوگیری از تصاعد بحران در منطقه شده‌اند! به عبارت بهتر، رسانه‌های غربی همگام با سیاستمداران آمریکایی نسبت به وقوع بحران‌های گسترده و عمیق در منطقه غرب آسیا هشدار داده و مدعی شده‌اند رایزنی‌های موثر و فشرده‌ای را با تل‌آویو صورت داده‌اند.

به گزارش دیده بان، معمولا مقامات آمریکایی و اروپایی در مواجهه با بحران‌هایی که اتفاقا خود در نظام بین‌الملل و مناطق گوناگون جهان خلق کرده‌اند، فرمول تاکتیکی تکراری و نخ‌نمایی تحت عنوان "خلق راه‌حل میانه" در نظر می‌گیرند! آنها، تلاش می‌کنند با ترسیم "وضعیت بدتر" و "بد" و القای آن در ذهن مخاطبان خود و ناگزیر جلوه دادن انتخاب یکی از این دو گزینه، خود را حامی گزینه "بد" معرفی کرده و از این طریق، هم به بخشی از اهداف خود دست پیدا کرده و هم بابت عدم شکل‌گیری گزینه بدتر، خود را محق جلوه دهند! در نیمه قرن گذشته، پس از پایان جنگ جهانی دوم، بار‌ها آمریکایی‌ها از خلق گزاره "بد و بدتر" به مثابه یک تاکتیک همیشگی در مواجهه با بحران‌های خودساخته در نظام بین‌الملل استفاده کرده‌اند. این موضوع در جنگ خلیج‌فارس، جنگ بوسنی و هرزگوین ظهور و بروز داشته است. فعلا قصد پرداختن به نمود‌ها و مصادیق این موضوع در قبال بحران‌های قرن گذشته نداریم.

پس از وقوع عملیات غرور آفرین وعده صادق، آمریکایی‌ها مدعی جلوگیری از تصاعد بحران در منطقه شده‌اند! به عبارت بهتر، رسانه‌های غربی همگام با سیاستمداران آمریکایی نسبت به وقوع بحران‌های گسترده و عمیق در منطقه غرب آسیا هشدار داده و متعاقبا، مدعی شده‌اند رایزنی‌های موثر و فشرده‌ای را با تل‌آویو در خصوص تنظیم واکنش رژیم اشغالگر قدس در قبال عملیات وعده صادق ۲ صورت داده‌اند. گزاره‌ای که واشنگتن سعی در القای آن بوده مشخص است:
"پاسخ رژیم اشغالگر قدس در قبال عملیات موشکی سپاه پاسداران می‌توانست جدی‌تر باشد، اما واشنگتن جلوی وقوع گزینه‌های بدتر را گرفته است!"

در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت:
نخست اینکه اساسا تفکیک واشنگتن از تل‌آویو در جنگ غزه و لبنان و تحولات گذشته، جاری و آتی در غرب آسیا مصداق عینی یک خطای راهبردی محسوب می‌شود. بر اساس یک پژوهش جدید ایالات متحده از زمان آغاز جنگ در نوار غزه دست‌کم ۱۹ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار به اسرائیل کمک نظامی کرده است. این گزارش که توسط دانشگاه براون صورت گرفته نشان می‌دهد از زمان حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حدود ۴ میلیارد و ۸۶۰ میلیون دلار هزینه اضافی برای افزایش عملیات نظامی ایالات متحده در منطقه نیز هزینه شده است. این شامل هزینه‌های یک کمپین تحت رهبری نیروی دریایی آمریکا برای سرکوب مقاومت یمن است. این گزارش که قبل از گشودن جبهه دوم رژیم اشغالگر قدس علیه حزب‌الله در لبنان، تکمیل شده یکی از نخستین گزارش‌ها از هزینه‌های تخمینی ایالات متحده در جهت حمایت از اسرائیل در درگیری‌های غزه و لبنان است.

بنابراین، با تجمیع هزینه‌های رسمی و غیررسمی اختصاص یافته از سوی آمریکا در روند تقابل رژیم اشغالگر قدس و جبهه مقاومت، با اعداد و ارقامی نجومی مواجه خواهیم شد. در چنین شرایطی تلاش تبلیغاتی آمریکا برای نشان دادن خود به مثابه بازیگری منطقی که نگران تصاعد هزینه‌های ناشی از جنگ تمام‌عیار منطقه‌ای می‌باشد، محکوم به شکست خواهد بود. اما سوال اصلی اینجاست که دغدغه واقعی و پشت پرده واشنگتن در قبال تحولات جاری در منطقه، خصوصا در شرایط پس از عملیات وعده صادق ۲ چیست؟

 

وحشت واشنگتن از هزینه‌های حماقت صهیونیست‌ها

 

همان‌گونه که بار‌ها تاکید شده، نخستین دغدغه آمریکا، معطوف به عبور صهیونیست‌ها از استراتژی «جنگ کنترل‌شده» در منطقه است. سنتکام و پنتاگون از یک‌سو قدرت پیش‌بینی سناریو‌های جدید انتقامی حزب‌الله و دیگر گروه‌های مقاومت در قبال شهادت سید حسن نصرالله دبیر کل فقید حزب‌الله لبنان را ندارند و از سوی دیگر، سرنوشت خود در جنگ اخیر را به بازی در زمین ارتش رژیم صهیونیستی و کابینه نتانیاهو گره‌ زده‌اند. معمولا در دکترین سیاست خارجی دولت‌های مختلف آمریکا، یک اصل فرامتنی وجود دارد و آن ورود به بحران‌های قابل‌کنترل است. به عبارتی گویاتر، واشنگتن زمانی که یک بحران خودساخته را خلق و تشدید می‌کند، ابزار‌ها و مجاری مدیریت آن بحران خودساخته را نیز تعریف و عملیاتی می‌سازد. این قاعده در خصوص تحولات اخیر لبنان و غزه نیز صادق است. آمریکایی‌ها اکنون با یک میدان نبرد مبهم و غافلگیرانه مواجه هستند که ابعاد مبهم، غیرقابل‌پیش‌بینی و خطرناکی برای واشنگتن پیداکرده و هر آن، می‌تواند تبدیل به پاشنه آشیل استراتژیک این کشور در غرب آسیا (و متعاقبا نظام بین‌الملل) شود. ازاین‌رو نخستین و مهم‌ترین دغدغه دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان آمریکا، جنبه‌ای راهبردی داشته و ناظر بر قدرت هوشمندانه جبهه مقاومت و هم‌افزایی اضلاع آن در برهم زدن محاسبات کلان و میان‌مدت زوج واشنگتن -تل‌آویو در منطقه دارد. این هم‌افزایی و همپوشانی نه‌تنها متعاقب شهادت مظلومانه سید مقاومت متوقف نشده، بلکه تقویت‌شده است. در چنین شرایطی واشنگتن نیز به‌عنوان حامی اصلی عملیات ترور شهید سید حسن نصرالله و جمعی از فرماندهان مقاومت، با عواقب و تبعات غیرقابل‌ پیش‌بینی و البته سهمگین انتقام جبهه مقاومت دست‌وپنجه نرم خواهد کرد.

 

غیریت‌سازی ناممکن واشنگتن-تل‌آویو

 

دومین گزاره و حقیقتی که باید در این برهه مدنظر قرار داد، معطوف به پیوستگی مطلق راهبردی، تاکتیکی، عملیاتی و اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس و کاخ سفید در تحولات خونین اخیر لبنان است. در جریان شهادت سید مقاومت، شاهد همپوشانی مطلق این دو بازیگر تروریست (واشنگتن -تل‌آویو) در جنگ غزه بوده‌ایم. صدور بیانیه وقیحانه جو بایدن در حمایت از ترور شهید سید حسن نصرالله و تأکید بر صیانت حداکثری از اشغالگران صهیونیست در برابر هرگونه اقدام و انتقامی که جبهه مقاومت صورت دهد، نقطه آشکارساز پایان بازی غیریت‌سازی کاذب تروریسم آمریکایی و صهیونیستی در جنگ غزه است. آمریکا و رژیم اشغالگر قدس سخت‌ترین شکست ممکن را در فرامتن و متن جنگ غزه و لبنان از جبهه مقاومت پذیرا خواهند بود. شکستی که نه‌تنها تاکتیک‌ها، بلکه ثوابت راهبردی دشمنان در منطقه را هدف قرار خواهد داد. واشنگتن اکنون نگران است، اما این نگرانی معطوف به تحمل هزینه‌های ناشی از پیوستگی راهبردی آمریکا-رژیم صهیونیستی و تاثیر آن بر هزینه‌ها و تبعات سنگین هرگونه حماقت رژیم اشغالگر قدس در قبال عملیات وعده صادق ۲ خواهد بود. از این رو باید جنس و ماهیت آنچه تحت عنوان "نگرانی‌های منطقه‌ای آمریکا" در رسانه‌های غربی و در قالب رواینگری‌های کاذب و معکوس مطرح می‌شود را درک کرد.

 

منبع: سایت بصیرت




انتهای متن/

شنبه, 21 مهر 1403 ساعت 12:25

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید