به گزارش دیده بان، خبرگزاری مهر و روزنامه تهران تایمز به مناسبت نزدیک شدن سال نو و نوروز در یک ابتکار عمل و طی نامه ای به «آنتونیو گوترش» دبیر کل سازمان ملل خواستار توجه جدی به رفع خشونت ساختاری برای تحقق صلح واقعی و پایدار در جامعه بین المللی شدند.
این نامه به امضای نظریه پردازان، اندیشمندان و اساتید برجسته بین المللی از جمله پروفسور «نیکلاس اونف» بنیانگذار مکتب سازه انگاری در روابط بین الملل؛ پروفسور «متیو کرامر» استاد ممتاز دانشگاه کمبریج و معاون پیشین انجمن حقوق و علوم اجتماعی بریتانیا؛ پروفسور «محمود منشی پوری» استاد دانشگاه کالیفرنیا برکلی آمریکا؛ پروفسور «چارلز تالیافرو» عضو آکادمی علوم آمریکا و رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه سنت اولاف آمریکا؛ پروفسور «مهران کامروا» رئیس مرکز مطالعات بینالمللی دانشگاه جرج تاون؛ پروفسور «چارلز باترورث» فیلسوف برجسته معاصر و استاد دانشگاه مریلند آمریکا؛ پروفسور «کلایتون کراکت» رئیس مرکز مطالعات دینی دانشگاه آرکانزاس مرکزی آمریکا؛ پروفسور «آرشین ادیب مقدم» رئیس مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه لندن؛ پروفسور «نادر انتصار» رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما آمریکا؛ پروفسور «حسین عسکری» استاد دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا و مشاور پیشین وزارت دارایی عربستان سعودی؛ دکتر «افشین شاهی» استاد دانشگاه بردفورد انگلستان؛ پروفسور «پیتر اونف» مورخ مشهور آمریکایی و استاد دانشگاه ویرجینیا و هاروارد و .... رسیده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
تا چندی دیگر بهار از راه می رسد و «نوروز» آغاز می شود. نوروزی که برخی کشورهای جهان از جمله ایران آن را جشن می گیرند و بیدار شدن طبیعت و گذار آن از سردی و تاریکی به نور و امید را به یکدیگر تبریک می گویند.
بهار نوید بخش زندگی است و سخن از دگرگونی دارد و صلح را زمزمه می کند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۸ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامهای روز ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چارچوب مادهٔ ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان روز جهانی نوروز به تصویب رسانده و در تقویم خود جای داد.
حال که طبیعت بی جان نوید دهنده صلح است چرا نباید جامعه انسانی در صلح باشد؟! بشر را چه شده که خود دشمن خود شده است!
چه شد که انسانها یکدیگر را تکفیر کردند و دشمن خود ساختند و هویتهای «دیگری» را ساختند و انسانها را ابژه کردند و در انقیاد سوژه ها درآمدند.
جنگها و خشونتهای دنیای کنونی مایه شرم بشریت است و جامعه جهانی در برابر آن مسئولیت دارد. به ویژه مسئولیت متوجه کسانی است که این آشفتگی را به اشکال مختلف ایجاد کردند چه با تصمیماتشان، چه با خطابه هایشان و چه با نظریه هایشان.
بشریت که می توانست در سایه صلح زندگی کند جنگ را قاعده زیستن کرد و صلح امری کمیاب در جامعه جهانی گشته است.
از مهم ترین دغدغه های روابط بین الملل زیستن در صلح و پرهیز از خشونت و جنگ، است. برای این منظور، مانیفست ها و منشورهای بین المللی تقریر گشته و سازمان ها و نهادهایی جهت نیل به این هدف والا میان دولت ها ایجاد شده است.
هماهنگی و همسویی میان منافع جوامع و کشورها و حل و فصل مسائل میان آنها به شیوه مسالمت آمیز از جمله اهداف این نهادها و سازمانها بوده است. اما آنچه اکنون مشاهده می شود شکست فزاینده این تجربه است.
مرزهای جغرافیایی؛ مرزبندی هویتی، عقیدتی، مذهبی، نژادی و قومی دستاویز آدم کشی شده است. هیچ انسانی بر دیگری برتری ندارد.
در شرایط کنونی، شاهد نوعی خشونت ساختاری در روابط بین کشورها هستیم که ناظر بر نحوه توزیع قدرت میان آنان و نگاه تک بعدی به حقوق است.
صلح جهانی زمانی محقق می شود که خشونتهای ساختاری از بین برود و تلاش برای تخفیف و از بین رفتن آن صورت گیرد. با وجود خشونتهای ساختاری سخن از صلحی پایدار پوچ و بی اساس است.
امروز صلح نه تنها از طریق توقف آنی جنگ(صلح منفی) بلکه با از بین بردن خشونتهای ساختاری(صلح مثبت) قابل تحقق است.
اگرچه صلح منفی یعنی فقدان جنگ در جهان هدفی کوچک نیست و بشربا همه تلاشی که در سالیان حیات خود نموده، هنوز در سالهای ابتدایی قرن حاضر نیز نتوانسته است به نحو کامل شاهد تحقق این رویای دیرینه و والای خود باشد.
ارزشمندی برقراری صلح مثبت بسی والاتر از صرف نبود جنگ(صلح منفی) در جهان است. چرا که برقراری صلح مثبت هم فی نفسه غایتی والا است و هم به تحقق صلح منفی کمک موثر می نماید.
با رعایت مقررات و موازین حقوق بشر و احترام به آزادیهای بنیادین انسان، احتمال بروز جنگ در سطح داخلی و بین المللی به حداقل میرسد و چه بسا موجب ریشه کن شدن جنگ می گردد.
با برقراری و استقرار صلح مثبت، بشر نه تنها از سایه شوم جنگ و تبعات جبران ناپذیر و دل خراش آن در امان است، بلکه به حقوق خود به عنوان موجودی انسانی دست می یازد و محترم شمردن کرامت انسانی خود را که مکررا در تعالیم اخلاقی، دینی و فلسفی به عنوان غایت مشاهده نموده است، به عینه محقق می یابد.
امضا کنندگان:
۱-پروفسور «نیکلاس اونف»؛ بنیانگذار مکتب سازه انگاری در روابط بین الملل و استاد بازنشسته دانشگاه فلوریدا آمریکا
۲- پروفسور «پیتر اونف»؛ مورخ مشهور آمریکایی و استاد دانشگاه ویرجینیا و هاروارد آمریکا
۳-پروفسور «محمود منشی پوری»؛ استاد روابط بین الملل دانشگاه کالیفرنیا برکلی و رئیس دانشگده روابط بین الملل دانشگاه سانفرانسیسکو آمریکا
۴-پروفسور «چارلز تالیافرو»؛ فیلسوف مطرح دین معاصر و عضو انجمن علوم آمریکا و رئیس دانشکده فلسفه دانشکاه سنت اولاف آمریکا
۵-پروفسور «مهران کامروا»؛ رئیس مرکز مطالعات بین المللی و منطقه ای دانشگاه جورج تاون آمریکا
۶-پروفسور «چارلز باترورث»؛ استاد برجسته فلسفه سیاسی و استاد دانشگاه مریلند آمریکا
۷-پروفسور «کلایتون کراکت»؛ رئیس مرکز مطالعات دینی دانشگاه آرکانزاس مرکزی آمریکا
۸-پروفسور «آرشین ادیب مقدم»؛ رئیس مرکز مطالعات ایران دانشگاه لندن(SOAS)
۹-پروفسور «متیو کرامر»؛ استاد ممتاز دانشگاه کمبریج و معاون پیشین انجمن حقوق و علوم اجتماعی بریتانیا
۱۰- پروفسور «نادر انتصار»؛ رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما آمریکا
۱۱- پروفسور «حسین عسکری»؛ استاد دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا و مشاور پیشین وزارت دارایی عربستان سعودی
۱۲- دکتر «افشین شاهی»؛ استاد دانشگاه بردفورد انگلستان
۱۳-«استفن لندمن»؛ نظریه پرداز آمریکایی و محقق مرکز مطالعات جهانی شدن آمریکا
۱۴-«یورام وایلر»؛ نظریه پرداز آمریکایی
۱۵-پروفسور «کوین ریچاردز»؛ فیلسوف هنر معاصر و رئیس دانشگاه علوم انسانی پنسیلوانیا آمریکا
۱۶-پروفسور «استوارت سیم»؛ فیلسوف انتقادی معاصر و استاد ممتاز دانشگاه نورث آمبریا انگلستان
۱۷-پروفسور «اسکات دیویسون»؛ استاد ممتاز فلسفه دانشگاه مورهد آمریکا
۱۸-دکتر «دیمیتریس جیاناکوپولوس»؛ سردبیر سایت تحلیلی اروپایی «مدرن دیپلماسی»
۱۹-پروفسور «داگلاس کیسون»؛ استاد فلسفه سیاسی دانشگاه سنت اولاف آمریکا
۲۰-«لوئیسا مارگارت واگنر»؛ دانشجوی دانشگاه سنت اولاف آمریکا
۲۱-«سیمون وینسنت پاتمور زاکرون»؛ دانشجوی دانشگاه سنت اولاف آمریکا
۲۲-پروفسور «چاد میستر»؛ استاد ممتاز فلسفه کالج بنتل آمریکا
۲۳-«محمد قادری»؛ سردبیر روزنامه تهران تایمز و مدیر کل اخبار خارجی خبرگزاری مهر
۲۴-«جواد حیران نیا» (نویسنده نامه)؛ کارشناس مسائل خاورمیانه و خبرنگار خبرگزاری مهر