به گزارش دیده بان، یک هفته از رفتن بشار اسد و روی کارآمدن تروریستهای تحریرالشام میگذرد، رخدادهای سوریه در این یک هفته بدون اسد، به حدی سریع اتفاق افتاد که بررسی جداگانه هر یک از رویدادها را دشوار کرده است. اولین رویدادی که توجه ناظران را در تحولات سوریه به خود جلب کرد، اشغال این کشور توسط اسرائیل و پیشروی ارتش رژیم صهیونیستی در عمق سرزمین شام بود. بمباران زیرساختهای نظامی و ترانزیتی سوریه توسط جنگندههای اسرائیلی، سپس حملات هوایی آمریکا به سایر نقاط سوریه، رخدادهایی بود که نگرانیهای جدی برای همسایگان این کشور و سایر بازیگران منطقهای به وجود آورد. در این مورد نکاتی نیز قابل ذکر است که در ادامه بیان میشود.
یک: بنابر اعلام رسانههای اسرائیلی، بیش از پانصد نقطه از سرزمین سوریه توسط 1800 بمب، هدف قرار گرفته که منجر به از بین رفتن بیش از 80درصد زیرساختهای نظامی سوریه شده است. اولین نکته این است که گرچه اشغال سوریه توسط تروریستها یک برنامه صهیوینستی_آمریکایی بود اما به علت سابقه ضد اسرائیلی برخی از گروههای سوری از جمله اخوانیها، این نگرانی در بین مقامات صهیونیست وجود دارد که ممکن است روزی این تسلیحات نظامی علیه اسرائیل به کار گرفته شود. ظاهراً هنوز اسرائیلیها به طور کامل به تحریرالشام و سایر گروههای تروریستی اعتماد نکردهاند.
دو: از طرف دیگر، بازیگران زیادی در سوریه فعالیت میکنند و گروههای مختلفی با گرایشات مختلف، از گرایشات صهیوینستی تا ضد صهیونیستی وجود دارد. لذا این نگرانی وجود دارد که فضای سیاسی سوریه به یکباره برگشته و به دست گروههایی بیفتد که اسرائیلیها انتظار آن را ندارند. از آنجایی که معلوم نیست نظام سیاسی آینده در سوریه چه مختصاتی دارد و چه رویکردی نسبت به اسرائیل اتخاذ میکند، لذا ترجیح سران صهیونیست آن است که سوریه آینده عاری از ارتش قدرتمند کلاسیک باشد. لذا خلع سلاح سوریه را قبل از تشکیل دولت جدید شروع کردند.
سه: همه اینها فارغ از این امر بدیهی است که صهیونیستها حضور هر قدرتی را به هر میزان، در محیط پیرامونی خود یک تهدید بالقوه به شمار میآورند. این راهبرد صهیوینستها با سیاست آمریکاییها مبنی بر تضعیف کشورهای منطقه با هدف تامین منافع منطقهایشان، هماهنگی کامل دارد. تفاوتی هم ندارد که آن کشورها متحد آمریکا و اسرائیل باشند یا دشمنشان؛ راهبرد اصلی عدم شکل گیری موازنه در منطقه و سنگین بودن کفه قدرت به نفع اسرائل و آمریکاست.
چهار: حملات اسرائیل و آمریکا به سوریه پسااسد نشان داد که وجود یک دولت مستقر، حتی اگر ضعیف هم باشد، چشم طمع دشمنان را کور خواهد کرد. به عبارت دیگر خلاء قدرت در سوریه و بیثباتی سیاسی، فرصت را برای تجزیه و اشغال این کشور فراهم کرده است.
پنج: وضعیت فعلی سوریه، دورنمایی از فردای براندازی در کشورهای منطقه است. در فردای براندازی، کشور هدف را یا مثل سوریه اشغال، زیرساختهایش را نابود و دانشمندانش را ترور میکنند؛ یا مثل لیبی وضعیت آشوبزده، هرج و مرج و بیثباتی حاکم میکنند. اگر هم کشور هدف به اندازه کافی بزرگ و قدرتمند، با پیشینیه تاریخی و تمدنی باشد، در بهترین حالت به عاقبت مصر دچار شده و تحت سلطه رژیم کودتایی قرار خواهد گرفت.
شش: تحریرالشام با وجود تصرف سراسر سوریه و تشکیل دولت انتقالی که عملاً مسئولیت حراست و حفاظت از سرزمین سوریه را به عهده دارد، تاکنون در مورد این تجاوزات سکوت کرده و جولانی نیز در آخرین اظهارات خویش مدعی شده است که مردم سوریه از جنگ خستهاند. آخرین اقدام حاکمان جدید سوریه، نامه به سازمان ملل و شکایت از اسرائیل بود. اما این بیاعتنایی در قبال بمبارانهای اسرائیل و اشغال سوریه، جدای از اینکه گمانهزنیها در مورد همدستی این گروهها با اسرائیل را تقویت میکند، گویای این است که اساساً ملیت سوریه برای این گروهها خالی از ارزش است.
هفت: به هرحال دولت آینده سوریه به تجهیزات و زیرساختهایی که اسرائیل هدف قرار میدهد نیاز دارد. در واقع این سرمایههای مردم سوریه است که توسط بمبهای اسرائیلی و آمریکایی خاکستر میشود. از همین رو گویا محور ترکی_آمریکایی_صهیونیستی تشخیص دادهاند که سوریه دیگر نیازی به ارتش و نیروی دفاعی ندارد.
این عاقبت کشورهای مقاومت است که برای منافع آمریکا و صهیونیستها ایجاد خطر کردهاند. از نظر آنها حتی رژیم چنج نیز، چیزی از گناه مردم آن کشور کم نمیکند.
منبع: جهان نیوز