بررسی تحولات تهدیدآمیز چین و آمریکا علیه یکدیگر؛
آتش بس سایبری

چین و آمریکا هر دو می‌دانند که فضای سایبری تنها تهدیدی است که دوست و دشمن نمی‌شناسد.

موسسه راهبردی دیده بان، چندی است مسائل مختلفی میان چین و آمریکا مطرح می‌شود که نشان از افزایش رقابت این دو کشور دارد. جدای از انتقادهایی که آمریکا به‌نظام بسته چین داشته و معتقد است شی جین پینگ رئیس‌جمهور این کشور تمایل‌های انحصارطلبانه دارد؛ مناقشات منطقه‌ای، نگرانی آمریکا از برهم خوردن مناسبات منطقه‌ای در شرق آسیا، رقابت ارزی و نامطلوب بودن نظم فعلی جهان برای چین به‌عنوان بزرگ‌ترین دارنده ذخایر ارزی قطعه‌های دیگری از جورچین رقابت میان سرزمین اژدها و کشور عقاب را تشکیل می‌دهد. چین هرروز سیاست و اقتصاد آمریکا را تهدید می‌کند و در مقابل، آمریکا قدرت گرفتن چین را خطری علیه منافع خود در دنیا می‌داند؛ چین اخیراً با کاهش ارزش پول ملی (یوان) بازهم قیمت کالاهای خود را در جهان کاهش داد تا دیگر رقیبی در بازار جهانی روی دست جنس‌های چینی نباشد؛ اما جدای از همه این مناقشات، مسئله پرپیچ‌وخم حملات سایبری نگرانی دو کشور را نسبت به یکدیگر افزایش داده است. همزمان با برگزاری سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد (2015)، فرصتی دست داد تا با حضور رئیس‌جمهور چین در آمریکا، دیداری میان باراک اوباما و شی جین پینگ صورت گرفته و در توافقی، در این زمینه اعلام آتش‌بس سایبری کنند.

در این دیدار دوجانبه لحن اوباما نشان از جدی بودن موضوع سرقت اسرار تجاری آمریکا داشت، از همین رو وی درباره استفاده از ابزار تحریم علیه افراد، کسب‌وکارها و شرکت‌های دولتی گفت: «ما این [تحریم‌ها] و هر ابزار دیگری را که در دست داشته‌ باشیم، به کارخواهیم گرفت که مجرمان سایبری را مورد پیگرد قرار دهیم.» رئیس‌جمهوری چین هم در پاسخ گفت که دو کشور چنین شیوه‌هایی را «به‌طور آگاهانه حمایت نمی‌کنند».

از نکات جالب‌توجه دیدار دوجانبه اوباما و شی جین، حضور برخی چهره‌ها در این جلسه بود، مارک زاکربرگ رئیس هیئت‌مدیره شبکه اجتماعی «فیس‌بوک»، تیم کوک رئیس هیئت‌مدیره شرکت «اپل»، رید هوفمن از مؤسسان اصلی سایت «لینکدین» و ساتیا نادلا معاون شرکت «مایکروسافت» بعضی از چهره‌های شاخص فنّاوری‌اند بودند که در مهمانی شام اوباما حضور داشتند. مارک زاکربرگ یکی از مهمان‌هایی بود که سر یک میز با اوباما و جین‌پینگ نشستند. این در حالی است که دولت چین سال‌هاست فیس‌بوک را در چین فیلتر کرده است.

حضور هنری کیسینجر مشاور سابق امنیت ملی آمریکا در این مراسم نیز نشان از عزم جدی ایالات‌متحده برای حل موضوع تهاجمات سایبری دارد. حضور کیسینجر ازآن‌جهت اهمیت دارد که وی در حدود سال‌های 1969 تا 1972 نقش مؤثری در برقراری رابطه چین کمونیست با ایالات‌متحده آمریکا ایفا کرد و درواقع وی نفر اول مقامات مذاکره‌کننده برای کنار گذاشتن روابط خصمانه میان چین و آمریکا بود.

به هر ترتیب امروز یکی از چالش‌های مناقشه برانگیز میان چین و آمریکا، تهدید سایبری است که می‌تواند منجر به جنگ یا تروریسم سایبری شود. مطرح‌شدن احتمال دسترسی هکرها به اطلاعات مربوط به بیش از 4 میلیون نفر از کارکنان، بازنشستگان و برخی دیگر از اقشار جامعه آمریکایی منجر به توافقی میان دو کشور شده است؛ اما آمریکا همچنان چین را مظنون اصلی ماجرا می‌داند. جیمز کلپر، مدیر اطلاعات ملی آمریکا از چین به‌عنوان «مظنون اصلی» در حملات وسیع به یکی از سازمان‌های دولتی آمریکا نام‌برده است و این برای آمریکا یعنی تهدید؛ ازآنجاکه برای سامانه‌های دفاعی هر تهدیدی به‌منزله حمله است، آمادگی برای مقابله با آن نیز برنامه‌ریزی می‌شود. نوشتار حاضر به بررسی موضوع تهدیدهای چین و آمریکا علیه یکدیگر و به‌ویژه تهدیدهای سایبری علیه هم خواهد پرداخت. برای فهم موضوع ابتدا باید نگاهی به پیشینه تاریخی روابط دو کشور به‌ویژه از بعد از انقلاب چین در سال 1949 انداخت.

چین و آمریکا؛ از سردی تا گرمی روابط

چینی‌ها در سال 1949 با انقلاب کمونیستی خود، نظامی روی کار آورند که این نظام از بدو تأسیس، به‌عنوان تهدیدی برای آمریکا معرفی شد؛ از سویی دیگر کمونیست‌های چین نیز آمریکا را دشمن امپریالیست خود عنوان کردند. ازآنجاکه برای تعریف تهدید باید توانست منبع تهدید را شناسایی و چگونگی عملکرد آن را نیز تبیین کرد، چینی‌ها یک سؤال اساسی را درباره تهدید ایالات‌متحده علیه خود مطرح کردند و آن اینکه؛ آیا آمریکا، «کشور چین» را تهدید می‌کند یا «نظام کمونیستی و ایدئولوژیک چین» را؟ مائو رهبر انقلاب چینی‌ها پاسخ این سؤال را داد، وی فهمید که در آن مقطع آمریکا با ایدئولوژی و نظام کمونیستی مشکل دارد. درباره اینکه این تهدید از جانب آمریکا چگونه عمل می‌کند، سه حالت برای چین کمونیست متصور بود:

1- حمله نظامی؛ که از بیرون اتفاق می‌افتد.

2- انقلاب؛ که از داخل کشور رخ می‌دهد.

3- کودتا؛ که از داخل نظام صورت می‌گیرد.

مائو متوجه این موضوع شد که حمله نظامی در کار نیست بلکه برای مقابله با تهدید باید متوجه داخل کشور و مردم باشد. از همین رو، وی بهترین دفاع را در تقویت ایدئولوژی می‌دید. این عقیده می‌گوید هرچه سرباز میهن و مردم، متعهد باشند آسیب‌پذیری، کمتر خواهد بود بنابراین چین تعهد را بر تخصص اولویت داد؛ اما این‌همه ماجرا نبود؛ چراکه وضعیت اقتصادی چین حال مساعدی نداشت و از سویی دیگر مشکلاتی بیرون از مرزها از جانب دوست ایدئولوژیک خود یعنی شوروی پیداکرده بود. در آن زمان نیروهایی در داخل حزب کمونیست چین معتقد بودند که مردم گرسنه‌اند و چین نیازمند تقویت اقتصادی است و چون آمریکا در دشمنی با چین به سر می‌برد عملاً راه توسعه اقتصادی برای چین باوجود همسایگانی که دوستان ایالات‌متحده بودند ممکن نبود.

از سال 1965 به بعد تنش بین چین و شوروی (دو دوست کمونیست) رو به گسترش نهاد و حضور نیروهای نظامی آن‌ها در دو سوی مرزهای مشترک رو به فزونی گذارد. در دوران اولیه انقلاب فرهنگی (1966 تا 1969)، این تنش تعمیق یافت و در سال‌های 1968 و 1969، هریک از طرفین چندصدهزار نیرو در مرزهای مشترک مستقر ساختند. در سال 1968 درگیری‌هایی بین دو کشور در اطراف رود مرزی اسوری روی داد. در همان سال شوروی در ماجرای معروف به بهار پراگ به چکسلواکی حمله برد که این موضوع رهبران چین را نسبت به نیات آن کشور نگران‌تر کرد.

با وخیم‌تر شدن وضعیت امنیتی چین، رهبران آن، به‌ویژه مائو و چوئن لای، لزوم تغییر در استراتژی سیاست خارجی و امنیتی این کشور را جهت مقابله با چالش شوروی، به‌گونه‌ای جدی‌تر درک کردند. در این مقطع، چوئن لای نخست‌وزیر وقت چین مقالاتی را به مائو ارائه می‌کرد که در‌ آن تحولات سیاست بین‌الملل موردبحث قرارگرفته بود. چوئن لای هرگاه در پی ایجاد تغییر در سیاست خارجی چین بود، با توسل به این تاکتیک تلاش می‌کرد بر مائو تأثیر بگذارد.

درواقع در ماجرای بهار پراگ، چین احساس کرد منبع تهدید تغییر کرده است. حالا سوسیال امپریالیسم جای لیبرال امپریالیسم را گرفته و شوروی تبدیل به تهدید شده است. از همین رو ایده کمک از آمریکا برای مقابله با شوروی روی میز مائو گذاشته شد.

در همین راستا، در اواسط ماه مه 1969 چوئن لای از مائو خواست تا با تشکیل کمیته‌ای متشکل از چهار ژنرال برجسته برای بررسی تحولات استراتژیک در سیاست بین‌الملل موافقت کند. درنهایت با اصرار چوئن لای اعضای این کمیته به‌صورت مستقیم از سوی مائو منصوب شدند. نکته جالب آنکه در این مقطع، تنها عده‌ محدودی در میان نخبگان چین از تشکیل چنین کمیته‌ای باخبر بودند. در همان زمان عده‌ای از تحلیلگران چینی با تأکید بر نزدیکی به آمریکا معتقد بودند با چین فقیر نمی‌توان نظام کمونیستی را تقویت کرد.

در این هنگام، دومین برخورد نظامی بین چین و شوروی در 13 اوت 1969 در سین‌کیانگ رخ داد که از ابعاد به‌مراتب وسیع‌تری نسبت به برخورد اول برخوردار بود و رهبران چین را به این جمع‌بندی رساند که مسکو قصد به راه انداختن جنگی وسیع را دارد. در 28 اوت، کمیته مرکزی حزب دستور گسیل نیروها و تحرک نظامی در مرزهای شوروی و مغولستان را داد.

کمیته چهارنفره مارشال‌ها معتقد بودند که چین برای کسب آمادگی جهت درگیری تمام‌عیار با شوروی باید باکارت ایالات‌متحده بازی کند. مارشال‌ها نتیجه گرفته بودند که چین برای مقابله با هر دو قدرت، باید از مذاکره به‌عنوان ابزاری علیه آن‌ها بهره جوید و مذاکره و گفتگوهای آمریکا ـ چین در سطح سفیر باید در زمان مناسب آغاز شود.

حاکم شدن فضای جنگی بر روابط چین و شوروی، رهبران چین را، هم به لحاظ استراتژیک و هم روانی آماده ساخت تا روابط پر از تنش و درگیری خود با ایالات‌متحده را بازتعریف کنند. تصور تهدید بسیار جدی از ناحیه شوروی، مائو را وادار ساخت تا قالب‌های مفهومی سیاست خارجی چین را مجدداً معماری کند.

از اواخر 1969 و اوایل 1970، گروه نیکسون به رهبری کیسینجر اقدامات مختلفی برای ازسرگیری گفتگوی مستقیم چین-ایالات متحده را که مدت‌های مدیدی معلق بود و قبلاً در سطح سفیر انجام می‌شد، پیگیری کرد. در این راستا، در سپتامبر 1969، وزارت امور خارجه آمریکا به سفیر خود در لهستان دستور داد تا با همتای چینی‌اش برای آغاز دور جدیدی از گفتگوها تماس بگیرد.

چوئن لای برای نشان دادن حسن نیت چین و آمادگی آن کشور برای مذاکره، دو آمریکایی را که مدتی قبل در آب‌های سرزمینی چین دستگیرشده بودند را با تأیید مائو آزاد ساخت. در 20 ژانویه 1970، چین و آمریکا برای تجدید گفتگوهای در سطح سفیر موافقت کردند.

در پشت‌صحنه و نیز در عرصه عمومی، نیکسون و مائو بهبود رابطه را تشویق می‌کردند. در این راستا، مائو در روز ملی چین (اول اکتبر) با ادگار اسنو روزنامه‌نگار چپ‌گرای آمریکایی دیدار کرد و در مراسم رژه او را کنار خود قرارداد. اسنو نخستین آمریکایی بود که در عرصه عمومی با رهبر چین دیده می‌شد. روزنامه‌های چین تصویر مائو را در کنار ادگار اسنو چاپ کردند. مائو با این عمل نه‌تنها برای آمریکایی‌ها بلکه برای کل مردم چین نیز پیام فرستاد و با این نمایش نخستین گام را در جهت آماده‌سازی روانی مردم چین برای پذیرش این تغییر بزرگ برداشت.

پس‌ازآن مائو به‌گونه‌ای شفاف گفت که مشتاق است با نیکسون چه به‌عنوان رئیس‌جمهور یا به‌عنوان یک شهروند عادی ایالات‌متحده دیدار کند. گروه نیکسون نیز علاقه‌مندی خود به بهبود روابط را ابراز داشت. نیکسون در مصاحبه‌ای با روزنامه تایم در اکتبر 1970 اعلام کرد که از منظر وی چین یک قدرت جهانی است. او اضافه کرد که اگر یک کار قبل از مرگ برایش باقی‌مانده باشد تا انجام دهد، آن‌هم سفر به چین است.

چین برای بهبود روابط خود با آمریکا از دیپلماسی پینگ‌پنگ استفاده کرد. مهارت چینی‌ها در بازی پینگ‌پنگ امتیازی برای آنان محسوب می‌شد و جنبه مثبت داشت. چوئن لای در ملاقات با مقامات ورزشی چین پیوسته تأکید داشت که این دیدار فرصت پراهمیتی برای بهبود روابط با ایالات‌متحده فراهم می‌آورد و اهمیت آ‌ن بیش از ‌آنکه در ورزش باشد، در عرصه سیاست است و بنابراین باید به‌دقت مدیریت شود. درواقع، رهبران چین ورزش را در خدمت سیاست درآوردند، آن‌هم ورزشی که در آن سرآمد جهان بودند. سفر تیم پینگ‌پنگ ایالات‌متحده به چین با پوشش وسیعی از سوی رسانه‌های چینی مواجه شد. مسابقات دو تیم به‌طور زنده از رادیو و تلویزیون چین پخش شد. ملاقات چوئن لای با اعضای دو تیم و پوشش آن در رسانه‌ها، نقطه اوج این دیپلماسی بود، زیرا در این دیدار او گفت: «دیدار شما، فصلی نوین را در تاریخ روابط مردم چین و ایالات‌متحده گشود.»

ساعاتی بعدازاین جلسه، واشنگتن به پنج اقدام مثبت و جدید دست زد که ازجمله آن‌ها لغو تحریم 22 ساله تجاری چین بود. ازجمله دیگر اقدامات، پایان دادن به کنترل‌های پولی بود که از سوی ایالات‌متحده در قبال چین انجام می‌شد و نیز تصمیم گرفته شد که درروند صدور ویزا برای چینی‌هایی که خواستار دیدار از ایالات‌متحده بودند تسریع به عمل آید. با برگزاری این دیدار، به قول کیسینجر، سیر برقراری روابط چین و ایالات‌متحده تبدیل به یک رویداد مهیج بین‌المللی شده بود که اذهان جهانیان را به خود مشغول ساخته بود. بعد از دیدار گروه‌های پینگ‌پنگ، دو کشور شروع به طراحی دستور کار ملاقات و جلسات سران کردند.

کیسینجر در ژوئیه 1971 از طریق پاکستان به‌صورت محرمانه وارد بیجینگ شد و دولت چین به‌تدریج مردم را برای دومین دیدار رسمی وی در اکتبر آماده کرد. در این راستا، بعد از 20 سال ایالات‌متحده از فهرست تبلیغات منفی حزب کمونیست خارج شد. در 17 اوت 1971 روزنامه خلق، مقاله «یک سیاست» را از مائو چاپ کرد که اول‌بار در سال 1940 چاپ‌شده بود و در آن همکاری با حزب ناسیونالیست چین برای مقابله با تجاوز ژاپن به‌عنوان دفع افسد به فاسد توجیه شده بود که به طرزی مشابه همکاری با ایالات‌متحده برای مقابله با تهدید شوروی را توجیه می‌کرد.

مهم‌ترین وظیفه کیسینجر در سفر دوم به چین، تهیه دستور کار ملاقات نیکسون بود. مذاکرات او پرپیچ‌وخم و پیچیده بود و درنهایت طرفین پیرامون همه موضوعات به‌جز تایوان به توافق رسیدند. کیسینجر برای تداوم مذاکرات اعلام کرد که الکساندر هیگ، معاون او در ژانویه 1972 به چین خواهد آمد تا مقدمات سفر نیکسون را که قرار بود در 28 فوریه 1972 انجام شود، تکمیل کند.

هنگامی‌که هیگ به چین آمد، ملاقات محرمانه‌ای با چوئن لای ترتیب داد و در آن پیرامون بحران هند و پاکستان، روابط ایالات‌متحده و شوروی و نیز ویتنام صحبت کرد. مهم‌ترین موضوع این مذاکره پیشنهاد جدید آمریکا پیرامون مهم‌ترین مسئله روابط دو کشور یعنی تایوان بود. در این پیشنهاد، ایالات‌متحده تایوان را به‌عنوان یکی از استان‌های چین به رسمیت می‌شناخت و بر سیاست چین واحد تأکید می‌کرد. با ملاقات هیگ و انعطاف غیرقابل‌انتظار ایالات‌متحده پیرامون موضوع تایوان، مقدمات سفر نیکسون و بازتعریف روابط دو کشور پس از 30 سال فراهم شد. ملاقات تاریخی نیکسون از چین و مذاکرات او با مائو منجر به صدور نخستین اعلامیه مشترک دو کشور با عنوان «اعلامیه شانگهای» شد. در این اعلامیه بر عادی‌سازی هر چه سریع‌تر روابط دو کشور تأکید شده بود و ایالات‌متحده، تایوان را به‌عنوان بخشی از سرزمین چین به رسمیت شناخت. از صدور اعلامیه شانگهای تا بنیان‌گذاری روابط دیپلماتیک میان دو کشور 6 سال طول کشید و در 16 دسامبر 1978 سی سال تنش و قطع روابط دو کشور به پایان رسید و در اول ژانویه 1979 فصلی نو در روابط طرفین با گشایش سفارتخانه‌ها آغاز شد. از این مقطع تا پایان جنگ سرد، محور روابط دو کشور، همچنان ائتلافی رقیق علیه شوروی بود.

اما با پایان جنگ سرد نقطه عطف دیگری در روابط ایالات‌متحده و چین خود را نمایاند، زیرا در این هنگام شوروی فروپاشید و با فروپاشی آن بنیان همکاری استراتژیک دو کشور نیز فروریخت. از این مقطع به بعد تعاملات اقتصادی از یک‌سو و تایوان و ظهور چین به‌عنوان قدرتی بزرگ از دیگر سو، متغیرهای اصلی تأثیرگذار بر سیر روابط دو کشور را دستخوش تغییر قرارداد.

روابط کشورها بر اساس منافع، ایدئولوژی، فرهنگ و سیاست به 5 رابطه کلی تقسیم می‌شوند که عبارت‌اند از: متحد استراتژیک، دوست، رقیب، رقیب پرتنش و دشمن. از آن مقطع و باقدرت گرفتن چین، دو کشور به‌عنوان رقیب یکدیگر درآمدند. برخی تحلیل گران بر این باورند که ممکن است با تحولاتی که در آینده چه در وضعیت اقتصادی و چه در نظام معرفتی دنیا رخ خواهد داد این دو کشور به رقبای پرتنش یا شاید حتی به دشمن یکدیگر تبدیل شوند.

علت رقابت دو کشور نیز تغییر نکردن نظام سیاسی چین باوجود تغییر نظام اقتصادی آن است. برای همین امروز چین با دو مشکل مواجه است:

1- ساختار سیاسی ایدئولوژیک (کمونیستی) این کشور در تعارض با ساختار اقتصادی (آزاد) است.

2- میان توان اقتصادی باز چین و توان سیاسی آن‌که بسته است تعارض وجود دارد.

در منطقه جغرافیایی چین قدرت‌های بزرگی ازجمله روسیه، کره جنوبی و ژاپن حضور دارند ازاین‌رو اگر بخواهد خود را در منطقه تثبیت کند باید در برابر این‌ها تثبیت شود. به نظر می‌رسد چین از تخاصم به سمت رقابت می‌رود؛ این کشور نمی‌خواهد رو درروی آمریکا بایستد و دچار تعارض شود هرچند اختلافاتی در این زمینه وجود دارد.

به نظر می‌رسد توافق روسای جمهور آمریکا و چین درباره حملات سایبری، نمایشی از تمایل چینی‌ها برای حل‌وفصل تعارض‌ها با ایالات‌متحده است. درباره توافق آمریکا و چین در موضوع حملات سایبری به دو نکته باید توجه کرد:

1- نه چین و نه آمریکا خواستار تنش در روابط میان یکدیگر نیستند.

2- دو کشور یکدیگر را تهدیدی علیه منافع خود می‌دانند.

در این شرایط که هم رقابت وجود دارد و هم نیاز به پرهیز از تنش در رفتار این دو بازیگر مشاهده می‌شود شاهد کشیده شدن رقابت دو کشور در عرصه‌های سایبری هستیم که از سویی آسیب‌های آن جدی‌تر است و از سویی دیگر به علت پنهانی بودن، عملیات در آن هزینه کمتری در بر خواهد داشت و این امر صدمه بیشتری به آمریکا می‌زند. اهمیت موضوع حملات و تهدیدهای سایبری تا آنجاست که در سال ۱۹۹۵ یکی از فرماندهان روسی در اجلاس مشترک روسیه-آمریکا درباره امنیت ملی در دوران پس از جنگ سرد اظهار کرد: «از دیدگاه نظامی، ما استفاده دشمنان از جنگ اطلاعاتی علیه کشور یا نیروهای مسلح روسیه را به‌عنوان یک مرحله غیر نظامی درگیری تلقی نمی‌کنیم. با توجه به ابعاد و عواقب فاجعه‌آمیز استفاده از جنگ اطلاعاتی استراتژیک علیه نظام اقتصاد ملی، نظام فرماندهی و کنترل و به‌صورت کلی علیه توانمندی‌های دفاعی و رزمی روسیه ما این حق را برای خود محفوظ می‌دانیم که در برابر ابزارها و نیروهای تهاجم اطلاعاتی و در مرحله بعد علیه خود کشور مهاجم از سلاح هسته‌ای استفاده کنیم.» همچنین والتر لاکور متخصص تروریسم در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی امریکا، گفت که یک مقام رسمی CIA ادعا کرده است که می‌تواند «با یک میلیارد دلار و ۲۰ هکر حرفه‌ای، ایالات‌متحده را فلج کند». جنگ سایبری از چنان اهمیتی برخوردار است که آن را بعد از جنگ هسته‌ای مخرب‌ترین جنگ می‌دانند که در ادامه به تعریف و بررسی آثار حملات سایبری می‌پردازیم.

از تهدید سایبری تا جنگ سایبری

تروریسم چیست؟ امروزه به بیشتر اقدامات خرابکارانه در حوزه سایبری عنوان تروریسم اطلاق می‌شود. ابتدا نیاز است تا تعریفی از تروریسم ارائه دهیم. هرچند تعریفی که موردقبول همه باشد تاکنون ارائه نشده است اما به‌صورت کلی «تروریسم اقدامی است واکنشی که در به‌کارگیری خشونت علیه اشخاص، دولت‌ها یا گروه‌ها برای پیشبرد زورمندانه اهداف سیاسی یا عمومی صورت می‌گیرد.» بر این مبنا، سایبر تروریسم را می‌توان این‌گونه تعریف کرد: «اقدامات برنامه ریزی شده و هدفمند با اغراض سیاسی و غیرشخصی که علیه رایانه‌ها و امکانات و برنامه‌های ذخیره‌شده در درون آن‌ها از طریق شبکه جهانی صورت می‌گیرد و هدف از چنین اقدامی نابودی یا وارد آوردن آسیب‌های جدی به آن‌هاست».

علاوه بر تروریسم سایبری،‌ مفهوم دیگری به نام جنگ سایبری نیز وجود دارد که با تروریسم سایبری متفاوت است. جنگ سایبری به‌ نوعی از نبرد اطلاق می‌گردد که طرفین جنگ در آن از رایانه و شبکه‌های رایانه‌ای (به‌ویژه شبکه اینترنت) به‌عنوان ابزار استفاده کرده و نبرد را در فضای مجازی جاری می‌سازند.

سایبر واژه‌ای است برگرفته از لغت «kybernetes» به معنای سکان‌دار یا راهنما و نخستین کسی که واژه فضای سایبر را به کار برد، ویلیام گیتسون نویسنده داستان‌های علمی- تخیلی، در کتاب نورومنسر (neuromancer) بود. فضای سایبر یا فضای مجازی (Cyber Spase) در تعریف برخی نویسندگان عبارت است از «محیط الکترونیکی واقعی است که ارتباطات انسانی به شیوه‌ای سریع، فراتر از مرزهای جغرافیایی و با ابزار خاص خود؛ در آن، زنده و مستقیم روی می‌دهد». قید «واقعی»، مانع از این است که تصور شود مجازی بودن این فضا به معنای غیرواقعی بودن آن است؛ چراکه در این فضا نیز همان ویژگی‌های تعاملات انسانی در دنیای خارج همچون مسئولیت وجود دارد.

نتیجه‌گیری

پیشرفت فنّاوری محصور جغرافیا نیست؛ امروزه از میان دو گونه تهدید سخت‌افزاری و نرم‌افزاری، مورد دوم به‌مراتب خطرات بیشتری برای کشورها به همراه داشته است. این دو نوع تهدید تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند ازجمله اینکه تهدید نرم‌افزاری، درونی و گام‌به‌گام است درحالی‌که تهدید سخت‌افزاری بیرونی و ناگهانی است. به همین علت برای هر یک از این تهدیدها سیستم دفاعی متناسب با آن نیاز است.

در قدرت سایبری و نرم‌افزاری کسی برنده است که قدرت صنعتی و اقتصادی بیشتری داشته باشد؛ درتهدید سایبری دیگر مهم نیست که کشوری مرزهای امنیتی خود را بیرون از مرزهای سیاسی خود قرار دهد چون جنس تهدید تغییر کرده است. همان‌گونه که جنس تهدید از سخت‌افزاری به نرم‌افزاری می‌رود جهان از تخاصم به تثبیت رقابت حرکت می‌کند و این به علت پیشرفت‌های فنّاوری است. امروزه کشورها در فنّاوری به چند دسته تقسیم می‌شوند:

1- تولیدکنندگان نسل تکنولوژی: که می‌توان به دو کشور آمریکا و در برخی موارد ژاپن اشاره کرد.

2- تولید تکنولوژی: کشورهایی مثل کره، انگلیس، هلند و سوئد از این دسته‌اند.

3- فهم تکنولوژی: هند و ایران از این جمله‌اند.

4- استفاده از تکنولوژی: نزدیک به 80 درصد کشورها در این دسته قرار می‌گیرند.

هرچه کشوری توان فنّاورانه بیشتری داشته باشد قدرت بیشتری برای بهره‌برداری منافع خود خواهد داشت. چندی پیش شرکت آمریکایی امنیت اینترنتی «ترند میکرو» اعلام کرد در سه‌ماهه دوم سال 2015 میلادی کشورهای هند، مصر و ایران هدف بیشترین حمله بدافزارهای اینترنتی قرارگرفته است. بر این اساس مصر با 16 درصد و هند و ایران با 11 درصد در این مدت هدف بیشترین حملات سایبری قرارگرفته‌اند.

چین و آمریکا هر دو می‌دانند که فضای سایبری تنها تهدیدی است که دوست و دشمن نمی‌شناسد. اگر درگذشته پیش‌ازاین مشخص بود اما در حوزه حملات سایبری حتی دوستان یک کشور می‌توانند به آن کشور آسیب رسانند. در این فضا، گرچه فرانسه دوست آمریکا به‌حساب می‌آید اما ممکن است از فضای سایبری علیه این کشور استفاده کند. کما اینکه ایالات‌متحده آمریکا نیز با استفاده از همین فنّاوری اطلاعات محرمانه بسیاری از دوستان خود را دزدیده است. تعهد دو رئیس‌جمهور چین و آمریکا برای برداشتن گام‌هایی تازه در جهت مقابله با جرائم سایبری تعهد در میدانی است که دو رقیب دیگر توان رقابت در آن را باهم ندارند.

 

نشریه اشارت،موسسه راهبردی دیده بان




انتهای متن/

چهارشنبه, 26 خرداد 1395 ساعت 10:42

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید