به گزارش موسسه راهبردی دیده بان، پس از مطرحشدن مسئله زمینههای نفوذ در کشور توسط مقام معظم رهبری، لازم به نظر میرسد که برخی مؤلفههای مربوط به جاسوسی و نفوذ، جهت آشنایی و تبیین برای فضای عموی جامعه مطرحشده و بصیرت افزایی را در این راستا مدنظر قرار داد.
دیدهبان در نظر دارد این مسئله را در قالب کتابشناسیهای امنیتی مربوط به سرویسهای جاسوسی غربی بالاخص آمریکا ارایه دهد.
در این گزارش به کتاب "خوانش ذهن دشمن" نوشتهی «پاول اچ.اسمیت» که در کشور آمریکا منتشر شده است میپردازیم.
مسأله جنگهای روانی، تأثیرگذاری بر ذهن و خوانش ذهن افراد، همیشه یکی از خواستهای بشری بوده است که البته پس از ظهور دولت-ملتها در سطح دولتی تداوم یافته است. در هر حال تردیدی نیست سازمانهای اطلاعاتی در راستای اخذ اطلاعات مورد نیاز خود از افراد خاص تلاش کردهاند تا شیوههای بهینه بازجویی را به کار گیرند و در مسیر بازجویی بیتردید به شکنجه نیز متوسل میشوند.
حال این شکنجه ممکن است جسمی یا روانی باشد. بسیاری معتقدند که شکنجههای روانی تأثیر بسیار شدیدتری بر افراد دارد و معمولاً نتایج و تبعات این شکنجهها تا مدتها باقی میماند. نویسنده این کتاب یکی از کارمندان سابق سازمان سیا میباشد و هماکنون در زمینه فعالیتهای خوانش ذهن فعالیت میکند. او شرح پروژهی خوانش ذهن در سازمان سیا را با نگاهی روایتگونه ارائه کرده است.
اسمیت با بهرهگیری از اسناد معتبر و برگزاری مصاحبههای متعدد با افراد دخیل در پروژه خوانش ذهن که به پروژه «دروازه ستارگان» مشهور بود توانسته است تصویری دقیق از این پروژه ارائه دهد. در هر حال باید اشاره داشت که سازمان سیا موفقیت چندانی در این پروژه نداشته است و اسناد آن را از حالت طبقه بندی خارج کرده است.
آمریکا اصولاً به مباحثی نظیر اطلاعات علائم و اطلاعات تصاویر اهمیتی بیشتر داده است تا اطلاعات انسانی. سازمان سیا همیشه اذعان کرده است که هیچ جاسوس معتبری در مورد تفکرات درون کرملین نداشته است. از سوی دیگر اتحاد شوروی همیشه در مورد اطلاعات انسانی فعالیت داشته است و حتی طرح ساخت بمب اتمی را از طریق اطلاعات انسانی و جاسوسی افراد بهدست آورد. حادثه 11 سپتامبر 2001 نیز به دقت همین تفاوت ظریف را نشان داد.
معمولاً سازمان های اطلاعاتی آمریکا تمایل نداشتهاند تا شبکههای جاسوسی گسترده در کشورهای مختلف را ایجاد و هدایت کنند. این مسأله نیازمند وجود یک جاسوس ارشد است. اما انگلیسیها در این زمینه بسیار موفق عمل کردهاند و در بسیاری از نقاط مختلف جهان شبکههای جاسوسی متعدد را اداره کردهاند. بسیاری از گزارشهای اطلاعاتی آمریکاییها بر پایه اطلاعات انگلیسیهاست که مبتنی بر فعالیتهای میدانی جاسوسان آنهاست. عدم تمایل فرهنگی آمریکا برای اعزام جاسوسان به مناطق مختلف جهان میتواند یکی از علل حرکت به سمت پروژههایی نظیر خوانش ذهن باشد. در چنین پروژههایی افراد آموزش میبینند که بر افراد یا اشیا خاصی تمرکز کرده و اطلاعاتی را در مورد او بهدست آورند. شاید بتوان گفت که نیتخوانی یکی از اهداف عمدهی این پروژه بوده است که موفقیت چندانی هم نداشته است. نباید فراموش کرد که سازمان سیا همیشه در حال انجام آزمایشهای انسانی بوده است و شاید برای مبرا کردن خود از چنین مسئله ای است که اسناد چنین پروژههایی را سریعاً از حالت طبقهبندی خارج کرده است. چنین رویههایی عموماً در سطح جامعه نیز دنبال شده است و حتی وجود تم و زمینه «تله پاتی» در بسیاری از کتب و آثار سینمایی از همین خواست درونی نشأت میگیرد.
پروژه ی اشلون یکی از موفقترین پروژههای جاهطلبانه جامعه اطلاعاتی انگلوساکسون بوده است. در این پروژه کشورهای انگلیسی زبان تلاش کردهاند تا همکاریهای اطلاعاتی را در سطح گستردهای تعمیق بخشند. این پروژه در زمینه اطلاعات علائم (رهگیری پیامها) فعال است؛ اما مسلماً نمیتواند محتوای گفتگوهای انجام شده بین اعضای القاعده در کوههای «تورابورا» را شنود کند.
ماهیت تهدیدات جدید آمریکا به گونهای است که این کشور نمیتواند صرفاً بر روی پروژههای علمی یا تخلیه جاسوسی تمرکز کند.