به گزارش موسسه راهبردی دیده بان، پس از مطرحشدن مسئله زمینههای نفوذ در کشور توسط مقام معظم رهبری، لازم به نظر میرسد که برخی مؤلفههای مربوط به جاسوسی و نفوذ، جهت آشنایی و تبیین برای فضای عموی جامعه مطرحشده و همچنین در آن مسئله بصیرت افزایی را مدنظر قرار داد.
دیدهبان در نظر دارد این مسئله را در قالب کتابشناسیهای امنیتی مربوط به سرویسهای جاسوسی غربی بالاخص آمریکا ارایه دهد.
در این گزارش به کتاب "تروریسم و ضدجاسوسی" نوشتهی «بلیک مابلی» که در کشور آمریکا منتشر شده است میپردازیم.
اکثر گروههای تروریستی تنها چند سال پس از اعلام موجودیت خود از بین میروند. برخی از این گروهها رهبران اصلی خود را از دست داده، از قالب گروههای خشونتطلب به هیئتهای سیاسی مسالمتجو تغییر ماهیت نموده و یا در پرورش نسل آینده تروریستها ناکام میمانند. همه گروههای تروریستی –حتی آنهایی که برای دههها باقی میمانند- با یک تهدید مهم حیاتی مواجه هستند: کشف فعالیتها، اعضا و برنامههای خود از سوی نهادهای قانونی و آژانسهای اطلاعاتی. گروههایی که در پنهان کردن ارتباطات، برنامهها و اقدامات خود از دشمنان عاجز باشند، به زودی از بین میروند و گروههایی که روشهای پیچیدهای برای پنهان ماندن خود توسعه میدهند برای سالها به بقای خود ادامه خواهند داد. این روشها و استراتژیها اغلب بهعنوان «ضدجاسوسی» مورد اشاره قرار میگیرد.
کتاب حاضر به چگونگی مختلکردن کار گروههای تروریستی پرداخته است. نویسنده در این کتاب گروههای تروریستی را از منظر ضدجاسوسی بررسی و نکاتی را در زمینه کشف برنامههای تروریستی و اختلال در فرآیند تصمیمگیری این گروهها و همچنین و همچنین برآوردی از نقش تحلیلهای ضدجاسوسی درز عملیاتهای ضدتروریستی ارایه مینماید.
به نظر نویسنده گروههای تروریستی با ساختارهای نظارتی و فرماندهی متمرکز نسبت به گروههای تروریستی با ساختارهای غیرمتمرکز توان بیشتری برای آموزش و تربیت اعضای خود در حوزه اقدامات ضدجاسوسی دارند. البته در ساختارهای متمرکز خطر جاسوسی و نفوذ میان مقامات سطوح بالای سازمان بیشتر میباشد.
همچنین گروه های تروریستی با حمایت مردمی نیز از حمایت ضدجاسوسی بیشتری از سوی جمعیت و مردم محلی برخوردار بوده و در بسیاری از وظایف اطلاعاتی خود مثل شناسایی جاسوسان دولتی و اخطار به گروه در برابر حمله ناگهانی نیروهای دولتی بهتر عمل مینمایند. با این حال به نظر نویسنده گروههای تروریستی که در زمینه کسب حمایتهای مردمی سرمایه گذاری مینمایند احتمالاً جزئیاتی از برنامهها و اعضای خود را برای حفظ و کسب محبوبیت در معرض ارایه بهخصوص در حوزه رسانههای جدید قرار میدهند.
همانند ارتباطات رسانهای رهبران القاعده که یکی از عوامل شناسایی «بنلادن» بود. همچنین نویسنده معتقد است که گروههای تروریستی که در سرزمینهای تحت کنترل خود عمل مینمایند بر محیط اطلاعاتی محلی خود تسلط داشته و در حوزه امنیت فیزیکی، ارتباطی و بازرسیهای ضدجاسوسی آزادی عمل بهتری دارند اما در مقابل آسیبپذیری آنها در برابر تمرکز تلاشهای نیروهای نظامی و اطلاعاتی دشمنان در یک مکان و موقعیت مجزا و اغلب شناخته شده بیشتر است. بلیک مابلی چهار سازمان و گروه را تروریستی مینامد که عبارتند از: 1- ارتش جمهوریخواه ایرلند 2- فتح و سپتامبر سیاه 3- القاعده 4- گروه افراطگرای مصر.
به نظر نویسنده در بین سالهای 1945 تا 1968 ساختار سازمانی فتح متمرکز، حمایت مردمی اندک و کنترل سرزمینی نداشته و در مقابل توان ضدجاسوسی دشمن بالا بوده است. در بین سالهای 1967 تا 1982 ساختار سازمانی این گروه همچنان متمرکز اما حمایت مردمی بالا و دارای کنترل سرزمینی بوده است در مقابل توان ضدجاسوسی دشمن همچنان بالا بوده است. در این میان سپتامبر سیاه، شاخه نظامی مخفی سازمان فتح که از سال 1971 تأسیس شد تا سال 1987 مورد بررسی قرار گرفته است. در این دوره ساختار سازمانی این شاخه نظامی متمرکز، حمایت مردمی بالا ولی دارای کنترل سرزمینی نبوده و در مقابل توان ضدجاسوسی دشمن بالا بوده است.