به گزارش موسسه راهبردی دیده بان، پس از مطرحشدن مسئله زمینههای نفوذ در کشور توسط مقام معظم رهبری، لازم به نظر میرسد که برخی مؤلفههای مربوط به جاسوسی و نفوذ، جهت آشنایی و تبیین برای فضای عموی جامعه مطرحشده و همچنین در آن مسئله بصیرت افزایی را مدنظر قرار داد.
دیدهبان در نظر دارد این مسئله را در قالب کتابشناسیهای امنیتی مربوط به سرویسهای جاسوسی غربی بالاخص آمریکا ارایه دهد.
در این گزارش به کتاب "میراث خاکستر" نوشتهی «تیم واینر» که در کشور آمریکا منتشر شده است میپردازیم.
نویسنده در این کتاب به بررسی تاریخچه سازمان سیا پرداخته و در این مسیر از بیش از پنجاه هزار سند استفاده کرده است. فعالیت اطلاعاتی به واقع اقدامی پنهان در راستای درک یا تغییر آن چیزی است که در خارج از کشور روی میدهد. کشوری که میخواهد نیروی خود را ورای مرزهایش به نمایش بگذارد میبایست دستگاه اطلاعاتی قوی داشته باشد و در عین حال حوادث غیر مترقبه و شگفتیزا را پیشبینی کند. سالنامههای سازمان سیا در کنار اشاره به اقدامات موفق به اشتباهات نیز اشاره کرده است. نبردهای سیاسی و مبارزات بر سر قدرت در آمریکا بر فعالیتهای سازمان سیا تأثیر داشته و اشتباهات آن را دوچندان کرده است.
آمریکا در هنگام شروع جنگ جهانی دوم دارای هیچ سازمان اطلاعاتی نبود و چند هفته پس از پایان جنگ نیز تقریباً هیچ نهاد اطلاعاتی در آمریکا فعالیت نمیکرد. در عین حال نیازهای اطلاعاتی این کشور باعث شد تا قانون امنیت ملی در سال 1947 تصویب گردد و جامعه اطلاعاتی آمریکا ایجاد شود. سازمان سیا تا قبل از 11 سپتامبر 2001 بی تردید مهمترین آژانس اطلاعاتی آمریکا بود و مهم ترین هدف آن در دوران جنگ سرد عبارت بود از سرقت اسرار اتحاد جماهیر شوروی؛ اما این سازمان هرگز نتوانست جاسوسی را استخدام کند که بینش عمیقی در مورد عملکرد کرملین داشته باشد.
بخش اول کتاب به سالهای 1953-1945 یعنی دوران ریاست جمهوری ترومن باز میگردد. انگلیس در سال 1916-1915 در خاک آمریکا با استفاده از ضعف اطلاعاتی آنها به طور مخفیانه اقدام به تأسیس ایستگاه اطلاعاتی کرده بود. آمریکا برای رفع نیازهای اطلاعاتی خود در دوران جنگ جهانی دوم دفتر خدمات استراتژیک را تأسیس کرده بود. جنگ کره نخستین آزمون بزرگ سازمان سیا پس از تأسیس در سال 1947 بود.
بخش دوم کتاب به دوران ریاست جمهوری آیزنهاور در سالهای 1961-1953 هنگامی که جوزف استالین در 5 مارس 1953 درگذشت بازمیگردد. مرگ وی باعث شد تا هراس آمریکا از اتحاد شوروی افزایش یابد. سیا در حال بررسی این پرسش بود که صرفنظر از هویت جانشین استالین آیا این سازمان و آمریکا باید به حمله پیشدستانه دست بزند یا خیر. باید توجه داشت که استالین هیچ نقشهای برای تسلط بر جهان نداشت و در عین حال ابزار این کار را نیز در اختیار نداشت.
در اول ژانویه 1959، فیدل کاسترو در کوبا به قدرت رسید. اسناد و آرشیوهای در دسترس به خوبی نشان میدهند که سازمان سیا چگونه با تهدید فیدل کاسترو مواجه شد. در آوریل و می 1959، کاسترو از آمریکا دیدن کرد. یکی از اعضای سازمان سیا در برخورد چهره به چهره با کاسترو او را یک رهبر روحانی در آمریکای لاتین توصیف کرد ولی با این حال بعداً مشخص شد که سیا در مراحل اولیه قضاوت نادرستی در مورد کاسترو داشت.
بخش سوم به سالهای 1968-1961 دوران ریاست جمهوری کندی و جانسون پرداخته است. اگر چه کندی در در بحران موشکی کوبا عملکرد نامناسبی داشت اما سیا در بخش عملیاتی سرنگونی کاسترو کاملاً ناموفق عمل کرد. به هر حال در دوران کندی نوعی بیاعتمادی بین رییس جمهور و سازمان سیا به وجود آمد. نویسنده معتقد است که طی نوزده سال پس از سپتامبر 1961، هیچ یک از رؤسای جمهور آمریکا به طور کامل به سیا اعتماد نکردند.
در سالهای 1969و1970، نیکسون و کیسینجر باعث شدند تا سیا بر گسترش جنگ در جنوب شرق آسیا تمرکز کند. سیا در این دوره 725 هزار دلار در اختیار رییس جمهور ویتنام جنوبی قرار داد.
در زمان نیکسون بیشترین جاسوسیها را در مورد شهروندان آمریکایی انجام دادند.
کارتز در زمان ریاست جمهوری خود تلاش کرد تا از سازمان سیا برای تضعیف آپارتاید در آفریقای جنوبی استفاده کند.