به گزارش موسسه راهبردی دیدهبان، پس از مطرحشدن مسئله زمینههای نفوذ در کشور توسط مقام معظم رهبری و شرایط منطقهای، لازم به نظر میرسد که برخی مؤلفههای مربوط به جاسوسی، نفوذ و امنیت، جهت آشنایی و تبیین برای فضای عمومی جامعه مطرح شود و همچنین در آن بصیرت افزایی را نیز مدنظر قرار داد.
دیدهبان این مسئله را در قالب کتابشناسیهای امنیتی مربوط به سرویسهای جاسوسی غربی بالاخص آمریکا ارایه میدهد.
در این گزارش به "تصورسازی از امنیت" نوشته «جنیفر وود و کلیفورد شرینگ» که در کشور انگلستان منتشر شده است میپردازیم.
در این کتاب محور اساسی چگونگی مواجهه با تهدیدات امنیتی و تأمین امنیت میباشد. نویسندگان این کتاب این سؤال را مطرح میسازند که در آغاز قرن بیستویکم چگونه باید به اداره مقوله امنیت پرداخت؟ با توجه به تهدیدات مختلفی که به ویژه در جهان غربی از سوی بازیگران غیردولتی ایجاد شده است، بسیاری از تحلیلگران و ناظران مسائل به طرح سؤالاتی شبیه سؤال فوق پرداختهاند. در ضمن ایران هم از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به قرارگیری در ناامنترین منطقه دنیا و کشورهای همسایهای که هر کدام به نوعی درگیر با مقوله گروههای تروریستی-تکفیری هستند، باید هر چه بیشتر به این امر دقت نماید تا همچنان به حول و قوه الهی نعمت امنیت و آرامش را برای مردم این سرزمین به ارمغان آورد.
محققان و دستاندرکاران امور تا همین اواخر بر این باور بودند که اداره مقوله امنیت در آیندهای قابل پیشبینی نیازمند هیچگونه تغییر بنیادینی نیست. امنیت داخلی نمایانگر امنیت دولت-ملت بود و حفظ و ارتقای آن یکی از مسئولیتهای اصلی دولت محسوب میشد؛ دولت نیز از طریق جمعآوری و هزینه منابع مالیاتی به این مسئولیت خود عمل میکرد. امنیت خارجی نیز بر همان سیاق تعریف شده و آژانسهای دولتی خاص مأموریت مییافتند که حفاظت از تمامیت ارضی و مرزهای ملی را بر عهده گیرند. خوب بدین ترتیب ما به پایان تاریخ رسیدهایم و روند فوقالذکر همچنان تداوم خواهد داشت. اما آنچه مسلم است اینکه شرایط کنونی جهان خلاف نظر فوق را به اثبات میرساند و نویسندگان این کتاب هم از نظریه تغییر حمایت میکنند.
علیرغم غلبه چارچوبهای مفهومی دولت-محور حوادث مشکوک تروریستی یازده سپتامبر سال 2001 شرایط را به شدت دگرگون کرد. گزارشی که کمیسیون یازده سپتامبر منشر کرد به خوبی نشان میدهد که چگونه این حوادث دستآویزی برای تغییر نگرش آمریکا و غرب نسبت به جهان شد و به عبارتی دیگر شیوههای غالب تفکر و ترتیبات نهاد منبعث از آنها به تاریخ پیوست.
در این راستا امنیت امروزه بیش از پیش مورد مداقه و بازبینی قرار گرفته است و حتی این مسئله در به کارگیری مفاهیم جدید زبانی نمود پیدا کرده است. گراس استاین اشاره میکند که کشورها نمیتوانند به طور کارآمد و مؤثر به مواجهه با تروریسم بپردازند، مگر اینکه زبانی را که به کار میگیرند تصحیح کنند. او دو مفهوم «شبکه» و «گره» را بسیار مهم و به عنون ستونهای مفهومی در نظر میگیرد. به عبارت دیگر مجموعهای از گرهها و شبکهها هستند که ماهیت حکومتداری را تشکیل میدهند و هرگونه گسستگی و گسیختگی در این شبکهها باعث نقض در فرایند حکومتداری میشود. بدین معنی، کشورهای غربی در مقوله مواجهه با جرم و جنایت به نقطه عطف رسیدهاند و به نظر میرسد که چنین نقاط عطفی در نتیجه استفاده بهینه از گرهها و شبکهها باشد. اگر چه مفاهیم شبکه و گره که در این کتاب مورد استفاده قرار گرفتهاند مفاهیمی انتزاعی هستند اما در صحنه عملی به سیستمی از حکومتداری تعبیر میشوند که چند لایه و چند مرکزی است و حتی ماهیتی فراملی پیدا میکند.
لازم به ذکر است که نویسندگان این کتاب دارای تحصیلات جرمشناسی هستند و مقوله امنیت را رد این بافت تعریف کردهاند به عقیده این دو نفر امنیت همان چیزی است که ما تصور میکنیم و آنچه ما تصور میکنیم نیز ذهنیتها و رویههای کشورداری را تشکیل میدهد. بدین ترتیب نوعی منطق فازی بر تفکر این کتاب حاکم است و به امنیت به عنوان مقولهای «صفر و یک» یا «دودویی» نگاه نشده است.
در مطالب آتی به ابعاد گستردهتری از این کتاب خواهیم پرداخت و بررسیهای بیشتری را پیرامون آن انجام خواهیم داد.